سنّت از حیث ماهیت و ذاتِ آن، به سه نوع تقسیم میشود
۲- سنّت عملی
هر چیزی است که رسول خدا ج آن را انجام دادهاند، مانند ادای نماز با هیأت و ارکان آن، قضاوت کردن با یک شاهد و سوگند مدعی و چیزهایی از این قبیل. برخی از افعال ایشان مصدر و تشریع و قانونگذاری است و برخی دیگر فاقد این خصوصیت هستند[۱]. بدین شرح:
الف. افعالِ جِبلّیِ ایشان، یعنی افعالی که برحسبِ طبیعت بشری و به اقتضای انسان بودنِ آن حضرت از ایشان صادر شده است، مانند خوردن، نوشیدن، راه رفتن، نشستن و چیزهایی از این قبیل که این نوع از سنّت عملی داخل در بابِ تشریع نمیشود مگر از لحاظ اعتبار مباحبودن آن برای مکلّفان و بر این اساس، متابعت از رسول خدا در این امور واجب نیست، هرچند که برخی از صحابه، چون عبدالله بن عمر، تمایل زیادی بر پیروی از ایشان در این نوع از سنّت هم داشتهاند و این تبیعت امری نیکوست.
کارهایی که به مقتضای تخصیصِ بشری آن حضرت در امور دنیوی از ایشان صادر شده است، نیز مصدرِ تشریع و قانونگذاری به حساب نمیآید، مانند سازماندهیِ سپاهیان، انجام مقتضیات تدابیر جنگی، امور تجاری و غیره؛ این نوع اعمال تشریعی برای امّت به حساب نمیآیند، زیرا مبنای آنها تجربه است نه وحی و رسول خدا ج نیز مسلمانان را به این اعمال ملزم نکرده و آن را در شمار تشریع احکام به حساب نیاوردهاند و به همین دلیل هم، وقتی که رسول خدا صلی الله علیه وسلم در غزوهی بدر خواست مسلمانان را در مکان معینی فرود آورد، یکی از اصحاب به ایشان گفت: ای رسول خدا! آیا خدا به شما فرمان داده که ما را در این مکان فرود آورید، یا این که نظر شخصی و تدبیر و نقشهی جنگی است؟ رسول خدا ج فرمود: نه، نظر شخصی و نقشهی جنگی است. صحابی گفت: این جا مکانی مناسبی نیست و به ایشان پیشنهاد کرد که در جای دیگری که خودش تعیین کرد، سپاه را فرود آورند و دلایل این امر را نیز برای رسولخدا صلی الله علیه وسلم تشریح کرد، و رسول خدا هم سخن وی را پذیرفتند.
نیز اگر رسول خدا صلی الله علیه وسلم در یک دعوا نظر و وقایع آن را اثبات کردند، امری تشریعی نیست، زیرا این کار امری تقدیری بوده، تشریعی برای امّت نیست؛ اما حکمی که آن حضرت بنابر فرضِ ثبوت وقایعِ دعوا میدهند، تشریعی برای امّت هم هست و به همین دلیل هم، ایشان فرمودند: «من بشری به سان شما هستم و نه چیزی دیگر و شما برای رسیدگی به دعوایتان نزد من میآیید و ممکن است که برخی از شما در دعوای خود استدلال خود را قویتر و بهتر از دیگری ارائه کند و من هم طبق آنچه از او شنیدهام به نفع وی حکم کند؛ حال، اگر چنین چیزی روی داد و من بدان دلیل حقِّ کسی را به دیگری دادم، بداند که من در واقع قطعهای از آتش را به وی دادهام»[۲].
[۱]– شرح مسلم النبوت ۲/ ۱۸۱؛ آمدی ۱/ ۲۴۷- ۲۴۸؛ شوکانی، ص ۳۵- ۳۶٫
[۲]– تیسیر الوصول إلی جامع الأصول من حدیث الرسول: ۴/ ۵۶٫