احناف، اِکراه را به اکراهِ مُلجیء یا کامل و تام و اکراهِ غیر مُلجیء یا ناقص تقسیم میکنند[۱].
اکراهی است که با تهدید به اتلاف نفس (کشتن) یا با تهدید به اتلاف یک عضو از بدن صورت میگیرد، زیرا حرمت اعضای بدن هم به تبعیت از نفس و جان انسان، همانندِ حرمت نفس انسان است و نیز، تهدید به تلفکردنِ همهی اموال فرد و یا تهدید به قتل کسی که برای فرد دارای اهمیت است -بنابر رأی کسانی که این نوع تهدیدها را اکراه دانستهاند- از این نوع اکراه به حساب میآیند. دلیل نامگذاری این نوع از اکراه به ملجیء این است که: فرد را از ترس اتلاف نفس یا عضو وادار و مجبور به انجام فعل میکند، و این نوع از اکراه اختیار را تباه نموده، رضایت را از بین میبرد، لکن اختیار را از بین نمیبرد. توضیح این مطلب آن است که اختیار، قصدِ انجامِ امری مقدور و متردد بین بودن و نبودن با ترجیح یکی از دو جانبِ آن بر جانب دیگر است و یا به عبارت دیگر: قصد انجام یا ترک یک چیز است به نحوی که ترجیح بین ترک یا انجام آن از سوی خودِ فاعل باشد. این مفهوم با اکراه زایل نمیشود؛ زیرا مکرَه (وادار شونده) فعل را با قصد و خواستِ خود انجام میدهد، زیرا وی آنچه را که برای خودش سهلتر و آسانتر است، برمیگزیند و اگر کاری که بدان وادار شده (مکرَهٌ علیه) را انجام دهد، فعل وی ترجیحی از جانب خود او خواهد بود، برای جلوگیری از وقوع آنچه که به آن تهدید شده است (یعنی انجام مکره علیه را ترجیح داده تا از وقوع تهدید جلوگیری نماید) اما چون فاعل (مکرَه) در قصد خود مستقل نیست و اختیار و گزینش انجام گرفته از جانب وی مبنی بر اختیار و اکراهِ وادار کننده است، اختیارش فاسد است.
از بینرفتن رضایت با اکراه هم، به این خاطر است که رضایت، به معنی رغبت و اشتیاق به چیزی است و با وجود اکراه، این حالت صورت نمیگیرد.
اکراهی است که با تهدید به انجام چیزی صورت میگیرد که موجب اتلاف نفس یا یک عضو از بدن نمیشود، مانند زدن یا زندانینمودن. این نوع از اکراه اختیار را فاسد نمیکند، بلکه رضایت را از بین میبرد و این که اختیار را فاسد نمیکند، به این خاطر است که فرد مجبور به انجام مکره علیه نیست، چون در این جا، او برخلاف نوعِ اولِ اکراه، میتواند در برابر آنچه که به آن تهدید شده است، صبر کند.
[۱]– علمای غیر حنفی چیزهایی چون قتل زدن شدید و زندانیکردن و مانند آن را که به وادار شونده ضرر میرساند، ذکر میکنند، بدون آن که اکراه را به ملجیء و غیر ملجی تقسیم کنند و نیز زدنِ غیر شدید و حبس برای مدت کم را نیز اکراه میدانند اگر اکراهشونده از افراد بامرورت -افرادِ دارای شخصیت و شهرت- باشد، اما اگر در مورد غیرِ این افراد باشد، آن را اکراه نمیدانند و باید گفت که: این تفصیل نیکویی است. نک: المغنی ۷/ ۱۲۰؛ المهذب، شیرازی ۲/ ۸۳٫