انواع اعجاز قرآنی
بدون تردید قرآن کریم اعجازآور و معجزه است و برخی از پژوهشگران معتقدند که اعجاز این کتاب آسمانی عام و فراگیر بوده و از این انواع نام میبرند: اعجاز بیانی، اعجاز علمی – تجربی، اعجاز تشریعی و اعجاز غیبی؛ مشهورترین انواع اعجاز قرآنی از دیدگاه محقّقان، همین موارد است.
آنان آیۀ زیر را دلیل میآورند:
﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن شَیۡءٖۚ﴾ [الأنعام: ۳۸]
«ما در کتاب [لوح محفوظ] هیچ چیز را فرو گذار نکردیم.»
قطعاً قرآن کریم در بسیاری از حوزههای پیشرفت انسان، مطالبی بیان نموده و مفسّران با دلیل و مدرک، این معانی و مفاهیم را آشکار ساختهاند و مطابقت و تناسب آنها با واقعیّت و نیز همخوانی آیات قرآن با مفاهیم علمی را روشن و بیان کردهاند.
امّا برترین و مهمترین نوع اعجاز، همان است که قرآن کریم بوسیلۀ آن با قوم عرب تحدّی نمود؛ یعنی بلاغت قرآن و زیبایی بیانش. بنابراین تحدّی بزرگ با لفظ و نظم این کتاب آسمانی صورت گرفت.[۱]
الله ـ در توصیف قرآن و اعجاز آن میفرماید:
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا یَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ کَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِیرٗا﴾ [الإسراء: ۸۸]
«[ای پیامبر!] بگو: اگر انس و جن [همگی] جمع شوند بر آنکه همانند این قرآن را بیاورند، [هرگز] همانند آن را نخواهند آورد، هرچند برخی از آنان یاور برخی [دیگر] باشند.»
محمّد رشید رضا دربارۀ اعجاز قرآن کریم چنین میگوید: «قرآن کریم کلام اعجازآور الهی برای مخلوقات از لحاظ اسلوب و نظم، علوم و احکام و تأثیر هدایتش و کشف و روشنسازی امور غیب گذشته و آینده است و هریک از این انواع اعجاز، بخشهایی دارد و هر بخشی تقسیم به شاخههایی میشود که مرتبط به اصولی است.
بدون تردید محمّد صلی الله علیه وسلم؛ پیامبر عربی و امّی بوسیلۀ اعجاز قرآن، با تمامی عرب تحدّی نمود و از جانب پروردگارش خبر قطعی داد که آنان نخواهند توانست یک سوره همچون قرآن بیاورند و با وجود حرص فراوانِ سخنورانشان بر باطلساختن و ردّ دعوت پیامبر ج و ریشهکننمودن درخت اسلام، ناتوانی آنان به اثبات رسید.
مسلمانان این تحدّی را به سایر ملّتها انتقال دادند و آنان هم نتوانستند مانند قرآن بیاورند.»[۲]
او در توضیح شکوه و عظمت قرآن و بخشی از اسرار اعجازش میآورد: «قرآن از لحاظ بیان و هدایت، همچون روح در بدن و جوهر مادّه و نیروی جاذبه در هستی است که این موارد با نشانهها و آثارشان شناخته و دانسته میشوند و انسانهای آگاه نمیتوانند حقیقت و ماهیّت آنها را بیان کنند، امّا به لذّت معنوی و روانی آنها نیاز مبرمی دارند.
همچنین به فهم و لذّت آنچه از دلایل ناتوانی عالمان و سخنوران در آوردن سورهای مانند سورههای قرآن از نظر هدایت و بیان زیبا، دانسته شده است، نیاز شدیدی دارند.
در این موارد لذّتهایی عقلی و روحی و روانی و آرامشی فکری و باطنی وجود دارد که شبهههای ملحدان در برابر آن، کمرنگ و بیفروغ میشوند و شکّ و شبهۀ بیدینان و افراد بدگمان و شبههافکن، از این طریق شکست میخورد.»[۳]
بنابراین روشن گشت که آیات قرآن که با انس و جن هماوردطلبی نمود – هنوز هم- از آنان میخواهد که مانند نظم و بیان قرآن بیاورند.
مردم در گذشته و حال، از آوردن چنین کلامی ناتوان ماندهاند.
از آنجا که نمیتوانند همچون قرآن بیاورند، ثابت میگردد که این کتاب، سخن بشر یا سخن محمّد صلی الله علیه وسلم نیست، چون ایشان یکی از افراد بشر بودند و در نتیجه، قرآن کریم کلام پروردگار بشر است.
باقلانی در توضیح ناتوانی قوم عرب از آوردن مثل قرآن میگوید: «دلیل اینکه آنان نمیتوانستند مانند قرآن بیاورند، این بود که با این افراد تحدّی نمود و حتّی درخواستش را طولانی کرد و آن را نشانۀ صداقت و نبوّت پیامبر ج گرداند.»
وی در ادامه چنین میآورد: «اگر آنان توان تکذیبش را داشتند، قطعاً این کار را انجام میدادند و با کاری آسان از طریق زبان و سخنشان، خود و خویشاوندان و اموالشان را این مخمصه نجات میدادند.
و در این صورت، نیازی به جنگ و ستیزه و جدال فراوان و رفتن از وطن و تسلیم زن و فرزند به عنوان اسیر نداشتند. بنابراین از آنجا که در این زمینه هیچ مخالفتی نکردند و چیزی ارائه ندادند، ناتوانی آنان به اثبات میرسد.»[۴]
علاوه بر این، احادیث فراوانی از پیامبر ج روایت شده که بلاغت بسیاری داشته و سخن سایر انسانها به این درجه نمیرسد، امّا بازهم بلاغت احادیث رسول الله ج با بلاغت قرآن قابل مقایسه نیست.[۵]
در نتیجه، اعجاز اصلی و مهم قرآن، مربوط به لفظ و بلاغت نظمش است.[۶]
در مبحث پیش رو، موضوع مزبور بیان میگردد.
[۱]– نک: إعجاز القرآن، باقلانی، ص ۴۳؛ البیان فی علوم القرآن، ص ۱۳- ۱۴؛ مباحث فی إعجاز القرآن، مصطفی مسلم، ص ۹۲٫
[۲]– بخشی از مقدّمۀ شیخ محمّد رشید رضا بر کتاب إعجاز القرآن والبلاغه النّبویّه از رافعی، صص ۱۷- ۱۸٫
[۳]– همان، صص ۱۹- ۲۰٫
[۴]– إعجاز القرآن، ص ۴۳٫
[۵]– نک: البیان فی علوم القرآن، ص ۱۴٫
[۶]– نک: إعجاز القرآن، صص ۵۸- ۵۹٫