اگر گفته شود: خدای متعال در قرآن به مخلوقات قسم خورده، در جواب گفته میشود: این امر فقط به خدای متعال اختصاص دارد. او به هر یک از آفریدههایش که بخواهد سوگند یاد میکند و این بر قدرت، وحدانیت، الوهیت، علم، حکمت و دیگر صفات کمال پروردگار دلالت دارد. اما مخلوق فقط به خالق سوگند یاد میکند. پس خدای متعال به هر یک از آفریدههایش که بخواهد، سوگند یاد میکند و ما را از قسم خوردن به غیر خودش نهی کرده است. پس بر بنده واجب است که به آنچه از جانب خدا آمده، تسلیم شود و بدان گردن نهد.
شعبی میگوید: «خالق به هر یک از آفریدههایش که بخواهد قسم میخورد ولی مخلوق جز به خالق، قسم نمیخورد». وی افزود: «اگر به خدا سوگند دروغ یاد کنم، برایم دوست داشتنیتر از آن است که به غیر خدا سوگند راست یاد کنم»[۱].
مطرف بن عبدالله میگوید: «خدا به این چیزها سوگند یاد کرده تا به وسیلهی آنها انسانها را به شگفتی وا دارد و قدرت خدا را در اینکه آن چیزها از نظر مردم جایگاه و منزلت بس عظیمی دارند و بر آفریننده شان دلالت دارند به آنان نشان دهد».[۲] ابن جریر این دو گفته را آورده است.
اگر بگویی: در سنت آمده که پیامبر صلی الله علیه و سلم به آن عرب بادیه نشینی که راجع به امور اسلام از پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید و آن حضرت صلی الله علیه و سلم امور اسلام را به اطلاعش رسانید، فرمود: «أفلح وأبیه إن صدق»: «به جان پدرش قسم اگر راست بگوید، رستگار شده است». بخاری این حدیث را روایت کرده است.[۳] و پیامبر صلی الله علیه و سلم به کسی که از وی پرسید: کدام صدقه، بهتر است؟ فرمود: «أما وأبیک لتنبأنَّ»[۴]: «به جان پدرت قسم، به اطلاعت خواهد رسید [ که کدام صدقه، بهتر است ]».[روایت مسلم].[۵]
در جواب گفته میشود: علما برای این سؤال، جوابهایی ذکر کردهاند که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
اول- آنچه که ابن عبدالبر دربارهی فرمودهی: «أفلح وأبیه إن صدق» اظهار داشته که لفظ: «وأبیه» تحریف شده و از راوی این حدیث، اسماعیل بن جعفر، عبارت: «أفلح إن صدق»[۶]: «به خدا قسم، اگر راست بگوید، رستگار شده است»، روایت شده است.
ابن عبدالبر افزود: «این روایت بهتر از روایت کسانی است که حدیث مذکور با لفظ: «أفلح وأبیه» از آنان روایت شده است؛ چون عبارت: «أفلح وأبیه»، لفظ منکری است که احادیث و روایات صحیح آن را رد میکنند و این لفظ، اصلاً در روایت مالک نیامده است. برخی از علما معتقدند که برخی از راویان حدیث مذکور، گفتهی: «وأبیه» به جای «والله» آورده و تحریفش کردهاند.[۷]
این جواب، فقط جواب این یک حدیث است و نمیتوان در جواب احادیث دیگر آورد.
دوم- لفظ «وأبیه» بر زبان مردم جاری میشود و قصد قسم خوردن به آن را نداشتند و نهی وارده در زمینهی قسم به غیر خدا، فقط به نسبت کسانی است که قصد سوگند را دارند. بیهقی این جواب را ذکر کرده[۸] و نووی میگوید: «این جواب، جواب قانع کننده و پسندیدهای است».[۹]
میگویم: این جواب، جواب باطلی است، بلکه احادیث نهی در این زمینه، عام و مطلقاند و میان کسی که به قصد سوگند این لفظ را بگوید و کسی که بدون قصد سوگند، آن را بر زبان آورد، جدایی نینداخته است. آنچه مؤید این مطلب است، اینکه یک بار سعد بن ابی وقاص رضی الله عنه به لات و عزی قسم خورد و بعید است که او قصد حقیقت سوگند به لات و عزی را داشته باشد ولی بدون قصد طبق عادتشان از قبل، آن را بر زبان آورد. با این وجود پیامبر صلی الله علیه و سلم او را از این کار نهی کرد.[۱۰]
نهایت آنچه که گفته میشود، این است: هرکس بدون قصد و عمد این لفظ بر زبانش جاری شود، از وی صرف نظر میشود، اما اینکه کاری جایز برای مسلمان باشد که به آن عادت کند، هرگز این طور نیست. به علاوه، این جواب نیاز به این دارد که این مطلب نقل شود که این لفظ بدون قصد قسم بر زبان مردم جاری میبود و نهی وارده در این زمینه تنها برای کسانی است که به قصد حقیقت قسم، این لفظ را بگویند. کجا این چیز وجود دارد؟.
سوم – امثال این الفاظ برای تأکید یک مطلب آورده میشود نه برای تعظیم کسی یا چیزی که به آن سوگند یاد شده است و نهی وارده در زمینهی قسم به غیر خدا تنها مربوط به زمانی است که به قصد تعظیم، به غیر خدا سوگند یاد شود.
میگویم: این جواب از جواب قبلی باطلتر است. گویی کسی که این سخن را گفته، تصور نکرده که چه گفته است. چون آیا منظور و مقصود از سوگند جز تأکید محلوف علیه (چیزی که به خاطر آن سوگند یاد میشود) با ذکر کسی که حالف (سوگند یاد کننده) و محلوف له (کسی که برایش سوگند یاد میشود) آن را بزرگ میدانند، چیز دیگری است؟ چون تأکید محلوف علیه با ذکر محلوف به (چیزی یا کسی که به او سوگند یاد شده) مستلزم تعظیم و بزرگداشت وی است. به علاوه، احادیث نهی وارده در زمینهی سوگند به غیر خدا، عام و مطلق است و میان اینکه برای تأکید یک مطلب، به غیر خدا سوگند یاد شود و میان اینکه به قصد تعظیم غیر خدا، به او سوگند یاد شده، فرقی قایل نشده است. گذشته از این، این سخن که قسم به غیر خدای برای تأکید یک چیز جایز و برای تعظیم غیر خدا جایز نیست، نیاز به دلیل نقلی دارد و این نقل هم، وجود ندارد.
چهارم – این امر در آغاز اسلام بود و بعدها نسخ گردید. پس احادیثی که وارد شدهاند و در آنها چیزی در رابطه با سوگند به غیر خدا آمده، پیش از نسخ بودهاند. بعداً سوگند به غیر خدا نسخ گردید و از آن نهی شد. ماوردی این جواب را ذکر کرده است.[۱۱]
سهیلی میگوید: «اکثر شارحان حدیث، این رأی را دارند». حتی ابن عربی میگوید: «روایت شده که پیامبر صلی الله علیه و سلم به پدرش قسم خورد تا اینکه از این کار نهی شد». سهیلی افزود: «این روایت، به صحت نرسیده است[۱۲]». دیگران نیز چنین گفتهاند.
این جواب، جواب درستی است. آنچه این مطلب را تأیید میکند، این است که سوگند به غیر خدا شایع بود و همه آن را به کار بردند تا اینکه از آن نهی شد؛ همان طور که در حدیث ابن عمر آمده که: پیامبر صلی الله علیه و سلم عمر بن خطاب را دید که همراه کاروانی حرکت میکرد و به پدرش قسم میخورد. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: «ألا إن الله ینهاکم أن تحلفوا بآبائکم، من کان حالفاً فلیحلف بالله، أو لیصمت»: «هان! آگاه باشید که همانا خدا شما را نهی میکند از اینکه به پدرانتان سوگند یاد کنید. هرکس سوگند یاد میکند، به خدا سوگند یاد کند و یا ساکت باشد». [روایت بخاری و مسلم[۱۳]].
همچنین از ابن عمر روایت است که گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «من کان حالفاً فلا یحلف (إلا بالله)»: «هر کس سوگند یاد میکند جز به خدا سوگند یاد نکند». قریش به پدران شان قسم میخوردند و آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «لا تحلفوا بآبائکم»: «به پدرانتان قسم نخورید». [روایت مسلم[۱۴]].
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– ابن جریر- همان طور که در فتح الباری، ۱۱/۵۳۵ و شاید در «تهذیب الآثار» آمده- و ابن ابی حاتم در تفسیرش- آن گونه که در تفسیر ابن کثیر، ۴/۲۴۷ آمده- این گفته راروایت کرده اند.
[۲]– ابن جریر- همان طور که در فتح الباری، ۱۱/۵۳۵ و شاید در «تهذیب الآثار» آمده.
[۳]– مسلم در صحیحش شمارهی ۱۱ این حدیث را از طلحه رضی الله عنه روایت کرده و در صحیح بخاری، عبارت : «وأبیه» وجود ندارد.
[۴]– در نسخهی «ط»، عبارت : «لتنبأنه» آمده است.
[۵]– مسلم در صحیحش به شمارهی ۲۵۴۸ این حدیث را روایت کرده است. در صحیح مسلم، این حدیث با روایت متعددی آمده که در آنها، عبارت : «نعم وأبیک لتنبان» نیامده جز روایتی که از طریق شریک بن عبدالله نقل شده که در ضعف او شک وجود دارد و فقط او این عبارت اضافی را روایت کرده است.
[۶]– ابوبکربن عربی در «أحکام القرآن »، ۴/۳۹۷ گوید: «در نسخهی مشرقیه در اسکندریه این حدیث را با لفظ: «أفلح والله إن صدق» دیده ام. ممکن است لفظ «والله» به لفظ «وأبیه» تحریف شده باشد. لفظ محفوظ و دست نخورده، عبارت: «أفلح إن صدق» است.
[۷]– التمهید ۱۴/۳۶۷٫
[۸]– السنن الکبری اثر بیهقی، ۱۰/۲۹٫
[۹]– شرح صحیح مسلم، ۱/۱۶۸٫
[۱۰]– تخریج و ذکر لفظ آن، به زودی خواهد آمد.
[۱۱]– احتمالاً ماوردی این سخن را در «الحاوی» گفته باشد.
[۱۲]– الروض الأنف، ۴/۶۸٫
[۱۳]– بخاری در صحیحش به شمارهی ۵۷۵۷ و مسلم در صحیحش به شمارهی ۱۶۴۶ آن را روایت کرده اند.
[۱۴]– مسلم در صحیحش به شمارهی ۱۶۴۶ این حدیث را روایت کرده است.