از عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «هر کس به غیر خدا قسم بخورد، کفر یا شرک ورزیده است». ترمذی این حدیث را روایت کرده و آن را حسن دانسته و حاکم آن را صحیح دانسته است.
گفتهی: (عن عمر بن الخطاب) در این کتاب مؤلف چنین آمده، اما صحیح آن است که از ابن عمر روایت شده است. همچنین احمد، ابوداود، ترمذی و حاکم این حدیث را روایت کردهاند و ابن حبان آن را صحیح دانسته است. زَین عراقی در امالی خود میگوید: «راویان این حدیث، ثقهاند».[۱]
راجع به فرمودهی: (من حلف بغیر الله فقد کفر، أو أشرک) برخی ازعلما گفتهاند: «ترمذی این حدیث را با «أو» که برای شک است، روایت کرده و در صحیح ابن حبان و مستدرک حاکم، لفظ «أو» نیامده است. و در روایتی از حاکم آمده است: «کل یمین یحلف بها دون الله شرک»[۲]: «هر سوگندی که به غیر از الله یاد شود، شرک است».
در صحیحین از طریق حدیث ابن عمر به طور مرفوع آمده است: «إن الله ینهاکم أن تحلفوا بآبائکم، من کان حالفاً فلیحلف بالله أو لیصمت»[۳]: «همانا خدا شما را نهی میکند از اینکه به پدرانتان قسم بخورید. هرکس قسم میخورد، باید فقط به خدا قسم بخورد و یا ساکت شود [ و به غیر خدا قسم نخورد ]».
از بریده به طور مرفوع روایت است که آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «من حلف بالأمانه فلیس منا»: «هرکس به امانت سوگند یاد کند، از ما نیست». ابوداود این حدیث را روایت کرده است.[۴] احادیث وارده در این زمینه زیادند و اظهارات ابن عباس دربارهی تعدادی از این شرکها آورده شد. کعب میگوید: «شما در این گفتهها: نه، به جان پدرت، نه قسم به کعبه، نه به جان تو و مانند اینها، شرک میورزید. فقط به خدا سوگند یاد کن چه راست باشد و چه دروغ، و به غیر خدا قسم نخور». ابن ابی دنیا در کتاب «الصمت» این گفته را روایت کرده است.[۵]
علما اتفاق نظر دارند بر اینکه سوگند باید فقط به خدا یا یکی از صفات خدا باشد. همچنین اتفاق نظر دارند بر اینکه سوگند به غیر خدا جایز نیست. ابن عبدالبر میگوید: «بنا به اجماع، سوگند به غیر الله جایز نیست».[۶]
گفتهی برخی از متأخرین که اظهار میدارند نهی از سوگند به غیر خدا، برای کراهت تنزیهی است، [هیچ اعتبار و ارزشی ندارد؛ چون این گفته،] گفتهی باطلی است. چگونه به چیزی که پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده که کفر یا شرک است، گفته میشود. بلکه آن حرام میباشد. به همین دلیل ابن مسعود رضی الله عنهراجح دانسته که انسان به خدا سوگند دروغ بخورد اما به غیر خدا، سوگند راست نخورد. این امر نشان میدهد که سوگند به غیر خدا، از دروغ هم بزرگتر است، با وجودی که دروغ در تمامی ادیان از جمله محرمات است. پس این نشان میدهد که سوگند به غیر خدا از بزرگترین محرمات میباشد.
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– طیالسی در مسندش، شمارهی ۱۸۹۶؛ امام احمد در «المسند»، ۲/۸۶ و ۳۴؛ ابوداود در سننش، شمارهی ۳۲۵۱؛ ترمذی در سننش، شمارهی ۱۵۳۵؛ علی ابن جعد در مسندش، شمارهی ۸۹۵؛ ابن حبان در صحیحش، شمارهی ۴۳۵۸؛ ابوعوانه در صحیحش، ۴/۴۴-۴۵؛ حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، ۱/۱۸ و ۵۲، و ۴/۲۹۷؛ بیهقی در «السنن الکبری»، ۱۰/۲۹ و دیگران از عبدالله بن عمر آن را روایت کردهاند. ترمذی در سننش، به شمارهی ۱۵۳۵ آن را حسن دانسته و حاکم در «المستدرک»، ۱/۱۸ و ۵۲ و ۴/۲۹۷ آن را صحیح دانسته است. این حدیث، حدیثی صحیح است.
[۲]– حاکم در «المستدرک»، ۱/۱۸؛ ابونعیم در «تاریخ أصبهان»، ۱/۴۱۹ و دیگران این حدیث را روایت کردهاند و در سند آن، ضعف وجود دارد.
[۳]– بخاری در صحیحش، (شمارهی ۲۵۳۳- البغا) و مسلم در صحیحش، شمارهی ۱۶۴۶ آن را روایت کردهاند.
[۴]– امام احمد در «المسند»، ۵/۳۵۲؛ ابوداود در سننش، شمارهی ۳۲۵۳؛ ابن حبان در صحیحش، شمارهی ۴۳۶۳؛ حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، ۴/۲۹۸ و دیگران این حدیث را روایت کردهاند و اسنادش صحیح است. حاکم و ابن حبان و نووی در «ریاض الصالحین»،ص ۳۸۷ و دیگران این حدیث را صحیح دانستهاند.
[۵]– ابن ابی دنیا در کتاب «الصمت»، شمارهی ۳۵۶ و ابن ابی شیبه در مصنفش، شمارهی ۱۲۲۸۳ این روایت را نقل کردهاند و اسنادش صحیح میباشد.
[۶]– التمهید، ۱۴/۳۳۶٫ ونگا: الاستذکار، ۵/۲۰۳٫