پس از وفات عمر بن عبدالعزیز/ سیل حکومت در مسیر سابق جریان یافت، جاهلیت پنجههای آهنینش را به ریشۀ حکومت فرو برد. جانشین عمر بن عبدالعزیز (که سلیمان پیشنهاد کرده بود بعد از او خلیفه گردد) و جانشینان بعدیاش فعالیت زیادی کردند تا آنچه را که در مدّت کوتاه خلافت عمر بن عبدالعزیز از دست داده بودند، مجدد، باز یابند و حکومتش را به روشی بگردانند که دوران سلیمان و پیش از وی بود. حالا باری دیگر جهت تسلسل حکومتهای فردی و موروثی و کثرت مال و ثروت در جامعۀ اسلامی میکربهای نفاق و اخلاق و اعمال مترفین سابق آغاز شد. محیط به عیشجویی گرایش پیدا کرد، زندگی ایمان و عمل صالح که اصل سرمایۀ این امّت است و تَرَکۀ ارشمند پیامبر ج، در این دور در معرض خطر بود و تصور میرفت که این امّت از نظر اخلاقی و روحی به طور کلّی تو خالی بماند؛ زیرا در قلوب افسردگی، در ایمان ضعف، در ارتباط با خدا اضمحلال به شدت و سرعت در حال رشد بود و این امر بینهایت خطرناک بود و دولت از حفاظت چنین گوهر ارزشمندی نه تنها غافل و بیتفاوت بود، بلکه خود دولت و نمایندگانش خطر مهمی علیه این امر محسوب میشدند و در حقیقت با روشهای عملی خویش داعی و محرک انحطاط اخلاقی بودند. پیامبر اکرم ج کیفیات ایمانی و ارتباط با خدا و انابت و عبودیتی که در این امّت احیاء کرده بود که واقعاً هم کار یک پیامبر بود، همه رو به زوال گذاشته بود، این کمبودی بود در دولت که توسط بزرگترین فتوحات و وسعت جغرافیایی دولت جبران پذیر نبود و این چیزی است که پس از زوال و از دست رفتن، (چنانکه تاریخ امم گذشته گواه است) بازگرداندنش خیلی مشکل بود. اگر حفاظت اصل سرمایه (ایمان) نمیشد و عوامل اخلاقی و سیاسی تأثیرات آن قرن را به طور آزاد اجازه فعالیت داده میشد، این امّت نیز مانند امتهای گذشته، نفس پرور، آخرت فراموش و قوم مادهپرستی درست میشد. پیامبر اکرم ج در روزهای واپسین حیاتش چیزی که زیاد احساس خطر میکرد همین بود که حبّ دنیا مسلمانان را هضم نکند و مانند امتهای گذشته به این مرض مبتلا نشوند و از بین نروند، خطبهای که چند روز پیش از وفات ایراد فرموده بودند در آن به صراحت ارشاد فرموده بودند: « مَا الْفَقْرَ أَخْشَى عَلَیْکُمْ، وَلَکِنِّی أَخْشَى أَنْ تُبْسَطَ الدُّنْیَا عَلَیْکُمْ کَمَا بُسِطَتْ عَلَى مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ، فَتَنَافَسُوهَا کَمَا تَنَافَسُوهَا فَتُهْلِکَکُمْ کَمَا أَهْلَکَتْهُمْ ».
ترجمه: «من در مورد شما از فقر و افلاس احساس خطر نمیکنم، اما خطر این است که ثروت دنیا زیاد گردد، همچنان که برای امتهای گذشته زیاد شده بود، پس شما جهت حرص از یکدیگر سبقت میجویید همچنان که گذشتگان چنین کردند و این نیز شما را هلاک خواهد کرد همانطور که گذشتگان را هلاک کرد».