اما وجه سوم و دلیل آخری که دکتر البوطی برای حائز شمردن التزام به مذهب معین به آن استدلال کرده است آن است که گفته ; تمامی علما از زمان صحابه کرام تا الآن به این موضوع اقرارو اشاره کردهاند وبیشتر علمایانی که از قرن چهارم هجری به بعد تا امروز آمده و رفتهاند، مذهبی بوده و ملتزم به یک مذهب واحدبودهاند و از هیچکدام از آنان شنیده نشده که این کار را انکار یا ردّ کنند.
به نظر ما این استدلال همانند دو استدلال قبلی باطل و به صاحبش برگشت داده میشود. اما در مورد صحابه، نشان دهنده جهل و نادانی بزرگی است اگر کسی بگوید:آنان مذهبی بودهاند و هر کدام از آنان مذهبی داشتندکه در مسائل از آن تقلید میکردند، در حالیکه زمان صحابه تمام شد ولی این بدعت در بین آنان بوجود نیامدبه همین ترتیب تابعیّون و تابع آنان نیز بر همین منوال سپری کردهاند وهر کس غیر این معتقداست باید دلیل قاطع و قانع کننده ای داشته باشد، سپس زمان امامان مجتهد سر رسید آنان نیز طبق سنّت علمای و سلف وصحابه عمل کردند، راضی نبودند که مردم ازآنان تقلید کنند و مردم، را ملتزم ومقیّدبه مذاهب و آراء خود نکردندبلکه این کار را انکار کرده و حتی با این کار مخالفت کرده ند. [هیچکدام از دیگری تقلید نکردند.] اما سخن البوطی که میگوید:اوازهیچکدام از امامان مجتهد و علمای دیگر نشنیده است، در عوض دیگران شنیدهاند، طبق این قاعده ما بخشی از اقوال ائمه را در رابطه با نهی آنان از التزام و تقلید به مذهب مشخّصی را برای او بازگوکرده و حجّت را بر او تمام میکنیم.