بسم الرحمن الرحیم
ام ایمن پرستار رسول الله صلی الله علیه وسلم
ام ایمن زنی حبشی نام او برکه بود که رسول الله صلی الله علیه وسلم بشارت بهشت به او داده بودند. رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند اگرکسی می خواهد ازدواج کند با ام ایمن ازدواج کند که ازاهل جنت است. ام ایمن رضی الله عنها پرستار یا دایه رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده البته بعداز حلیمه سعدیه که مادر شیری رسول الله صلی الله علیه وسلم بوده اند.
ام ایمن قبل ازاسلام خدمتکار عبدالله بن عبدالمطلب پدر رسول الله صلی الله علیه وسلم بود هنگامی که عبدالله پدر رسول الله وفات یافت ومادر محمد صلی الله علیه وسلم آمنه حضرت را تولد کردند ام ایمن پرستاری رسول الله صلی الله علیه وسلم را به عهده گرفت تا وقتی که بزرگ شدند به همین خاطر رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرمودند بعد ازمادرم آمنه ام ایمن مادرم می باشد وحتی اورا مادر صدا می زدند . ام ایمن خدمتگزاری رسول الله صلی الله علیه وسلم به عهده داشت تا زمانی که حضرت با خدیجه ازدواج کردند. ام ایمن قبل از اسلام با مردی به اسم عبید بن زید ازدواج کرده بود وپسری داشت به اسم ایمن که همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم در جنگ خیبر شهید شد. ام ایمن بعد ازمسلمان شدن در مکه وبعد ازهجرت رسول الله صلی الله علیه وسلم با پای پیاده به مدینه مهاجرت نمود او روزه بود وآب و خوراکی همراه نداشت در گرمای شدید ودر حرارت گرم آفتاب ازتشنگی دهانش خشکیده بود جان دریدن نداشت هنگامی که آفتاب غروب کرد وخورشید پنهان شد وقت افطار رسیده بود. ام ایمن صدایی از آسمان بالای سرش شنید نگاهی به بالا انداخت دید مشکی پر ازآب آویزان به بند سفید از آسمان پائین می آید. کم کم مشک آب پائین آمد تا درمیان دو دستانش قرار گرفت آنقدر آشامید که سیر شد که بعد از آن دیگر هیچ وقت احساس تشنگی نکرد. ام ایمن بعد از وفات پدر ایمن با زید بن حارثه رضی الله عنه ازدواج کردند که زید در آن زمان خدمتکار رسول الله صلی الله علیه وسلم بود فرزندی به اسم اسامه ابن زید رضی الله عنه داشت. بعد از مبعوث پیغمبر صلی الله علیه وسلم اسامه تولد شدند زید پدر اسامه رضی الله عنه یکی از سربازان اسلام بود که در راه خدا ودین در جنگ ” مؤته ” در سال ۸ هجری شهید شدند. رسول الله صلی الله علیه وسلم هر روز در مدینه به دیدار ام ایمن می رفتند. یک روز حضرت با خادم خود أنس بن مالک به دیدار ام ایمن رفته بودند آنروز رسول الله صلی الله علیه وسلم روزه بودند. امّا ام ایمن برایشان خوراک و نوشابه تعارف کرد اونمی دانست رسول الله صلی الله علیه وسلم روزه دار است. ام ایمن در جنگ همراه رسول الله صلی الله علیه وسلم شرکت می کردوبه پرستاری سربازان اسلام می پرداخت در جنگ “احد” برای مجاهدین وسربازان اسلام آب می رسانید مجروحان جنگی را مداوا می کرد. همچنین در جنگ ” خیبر” از مجاهدین پرستاری وزخم آنها را مداوا می کرد بعداز وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم یک روز ابو بکر صدیق رضی الله عنه برای حضرت عمر رضی الله عنه گفتند برویم به دیدن ام ایمن به سپاس سپاسگزاری رسول الله صلی الله علیه وسلم وقتی آنها وارد خانه ام ایمن شدند ام ایمن تا آنها را دید گریست. آنها فرمودند چرا برای چه گریه می کنی؟ فرمود: رسول الله صلی الله علیه وسلم که رسالت خود را به پایان رساندند وجایش در بهشت می باشد. ام ایمن جواب داد وگفت: گریه ام از این نیست گریه ام از این است که دیگر وحی نازل نمی شود از آسمان برای رسول الله صلی الله علیه وسلم. با گفتن این جمله هر دوی آنها یعنی ابوبکر وعمربه گریه افتادند روزها سپری گشت تا اینکه بعد از خلافت ابوبکر رضی الله عنه ورسیدن خلافت به حضرت عمر رضی الله عنه موقعی که حضرت عمر درنماز صبح به دست ابولؤلؤ مجوسی شهید شدند. خبر شهادت به ام ایمن رسید. ام ایمن گفت: ای وای برما اسلام ضعیف شد وبسیار گریست. ام ایمن پسرش اسامه ابن زید بن حارثه رابسیاردوست می داشت همچنین اسامه مادرش را بسیار دوست می داشت وبه مادر خود احترام زیاد می گذاشت او هر کاری که از دستش بر می آمدبرای مادرش مهیا می کرد. ام ایمن در حیات بودحتی بعدازخلافت حضرت عثمان رضی الله عنه زندگی کرده است رضی الله عنها وعنهم أجمعین .
تهیه و ترجمه: أم نبیل