اما احیاء علوم فقط کتاب انتقادی نیست، بلکه برای اصلاح و تربیت، کتاب جامع و مفصلی میباشد و مصنفش در نوشتن آن کوشیده است که آن را برای اصلاح و تربیت جویندگان حق و تبلیغ و تعلیم دیگران به درجۀ کفایت برساند و این کتاب را قائم مقام یک کتابخانۀ بزرگ اسلامی بگرداند و این کتاب دستور العملی برای زندگی دینی باشد، بنابراین این کتاب مشتمل بر عقاید و فقه[۱] تزکیه نفس و تهذیب اخلاق و حصول کیفیات احسان (که این مجموعه تصوف است) میباشد. و صفت نمایان دیگر این کتاب تاثیر آن است، در این تأثر مولانا شبلی و هزاران نفر دیگر شریکاند که احیاء العلوم دارای این خصوصیات عام است که بر قلب خواننده آن اثر عجیبی به وجود میآید و هر جملۀ این کتاب مانند چاقوی جراحی میشکافد و هر کلمهاش اثر جادو را دارد، بر هر لفظ آن کیفیت و جدی بر انسان به وجود میآید. بزرگترین سبب این تاثیر آن است که این کتاب در زمانی نوشته شده که خود امام از نشئه صاحب تاثیر سرشار بودند[۲].
به علت این حالت و کیفیات مصنف (که در این سفر و در زمان تالیف کتاب بر مصنف غالب بودند و کتاب را نیز با تاثیر قرار دادند) بر خوانندگان این اثر به وجود میآید که دلشان از دنیا کلاً متنفر و گرایش شدیدی به زهد و درویشی و حتی گاهی رجحان غیر معتدلی به وجود میآید و خوف و هیبت خداوندی به کیفیتی مسلط میشود که بسا اوقات صحت و مشاغل مردم را تحت تاثیر قرار میدهد و همین علّت بود که دار زمان تصنیف این کتاب کیفیت ترس و بیم بر خود مصنف نیز مسلط بود و همین علّت است که بسیاری از مشایخ، ارادتمندان مبتدی را از مطالعۀ این کتاب منع میکنند؛ زیرا اعتدال کامل و توازن درست از مطالعه احادیث و سیرت پیغمبر و از تربیت و اصلاح مرشدی که الگو باشد میتوان حاصل کرد.
امام غزالی/ فقط فقیه بلند پایه و متکلم مجتهد و صوفی صاحبدلی نیستند، بلکه در اخلاقیات اسلامی و فلسفۀ اخلاق مصنف نامدار و دقیق النظر و نکته سنج و متخصص اخلاق و روانشاسی نیز میباشد. اکمال تاریخ اخلاق اسلامی و فلسفه اخلاق بدون تذکره این کتاب امکانپذیر نیست (ملاحظه بفرمایید تصانیف دکتر یوسف موسی استاد جامعه القاهره تاریخ اخلاق و فلسفه اخلاق و صلاتها بالفلسفه الاغریقیه) احیاء العلوم در این مورد کارنامۀ مهمی است، در مورد امراض قلبی و کیفیات روانی چیزی که نوشتهاند دلیل دقت نظر و سلامت فکر ایشان است. ما در ذیل مسئلهای را به طور نمونه ذکر میکنیم.
[۱]– چون امام غزالی/ مذهباً شافعی است در آن زمان دوران عروج فقه شافعی بود بنابر این ایشان در این کتاب فقط شافعی را اختیار کردهاند.
[۲]– الغزالی ص۶۳٫