به نظر امام غزالی/ سبب مهم دوم این اختلاف فساد عالمگیر، انحطاط اخلاقی و تنزل دینی خود حکام و سلاطین هستند. دویست سال پیش از امام غزالی/، عبدالله ابن مبارک/ همین دو گروه (علماء و سلاطین) را مسئول مسخ شدن و انحراف دینی قرار داد:
وهلْ أفسدَ الدینَ الملوکُ | وَأحبــارُ سُوءٍ وَرُهبانُهـــا |
دین را به جز پادشاهان و علماء و دراویش سوء کسی دیگر فاسد نکرد.
امام غزالی/ در زمانیکه انتقاد از پادشاهان مطلق العنان و اعتراض بر قوانین و ضوابطش، مترادف پذیرفتن مرگ بود، با کمال جرأت و شهامت از این گروه انتقاد و در آن زمان عموماً از پادشاهان صله و خلعت پذیرفته میشد. امام غزالی/ اموال سلطنتی را مشتبه و حرام و پذیرفتن آن را ناروا بیان کردند، چنانچه مینویسد: «اغلب اموال السلاطین حرام فی هذه الاعصار والحلال فی ایدیهم معدوم او عزی»[۱]
ترجمه: «عموماً اموال پادشاهان در این زمان حرام است و حلال در دست آنها اصلاً وجود ندارد و یا کمیاب است».
و جای دیگر مینویسد: «اموال سلطنتی در این زمان به طور کلی یا سهم بیشتر آنها حرام هستند و این جای تعجب نیست، زیرا درآمدهای حلال برای بیت المال زکوه، فئی و اموال غنیمت هستند و اینکه در این زمان اصلاً وجود ندارد و اگر هم جایی باشد به پادشاه نمیرسد. حالا فقط در آمد جزیه باقی مانده است و آن هم در این زمان با رویۀ ظالمانهای دریافت میشود و از افرادی گرفته میشود که شرعاً گرفتن از آنها جایز نیست، کارمندان دولت از حدود شرعی تجاوز میکنند نه مقدار آن در حدود شرعی رعایت میشود و نه در مورد افرادی که از آنها حصول میشود و نه تعهداتی که با آنها در مقابل جزیه داده میشود انجام میگیرد و این باران طلا و نقرهای که به طور رشوه برای مصادره اراضی و اموال ذمیها به مسلمانان داده میشود، با جزیه هیچگونه مناسبتی ندارد»[۲].
امام غزالی/ به این هم کفایت نمیکند و مینویسد که پذیرفتن مبالغی که حقیقت آن مشکوک است و روشن نیست، از سلاطین وقت نا جایز و حرام است، زیرا در این اموال بسیاری از مفاسد دین وجود دارد و در این مورد ممکن بود بعضیها در جواب امام غزالی واقعیاتی را نقل کنند که بعضی از علما و صلحای سلف از خلفا و سلاطین زمان خویش گاه گاهی کمکهایی را میپذیرفتند؛ چنانچه امام غزالی/ در رد این شبهه و فرق بین سلاطین و ملوک دوران خویش با خلفای قبلی چنین میفرماید: «سلاطین ظالم دوران اول به علّت نزدیک بودن دوران خلافت راشده روشهای ظالمانه خویش را احساس میکردند و همیشه در فکر دلجویی اصحاب و تابعین بودند و در فکر بودند که به یک صورتی این افراد صله و عطایای حکام را بپذیرند و حتی بدون تقاضا و تمایل آنها خود حکام مبالغ مختلف و نذرانههایی تقدیم میکردند و طوری میفرستادند که کوچکترین نقصی برشان و آبرویشان وارد نیاید و حتی به صورت پذیرفتن بینهایت ممنون شده اظهار سرور میکردند و آن بزرگان نیز اگر گاهی عطیه را میپذیرفتند بلافاصله آن را بین فقرا تقسیم میکردند و در اغراض سلاطین به طور کلی همکاری نمیکردند. بالعکس برای چنین حکام ظالم دعای بد میکردند و رک و پوست کنده اظهار رای و انتقاد میکردند و در جلوی روی آنها نهی از منکراتشان میکردند و در صورت پذیرفتن هدایا این خطر را احساس نمیکردند که از این منفعت جزئی و این ارتباط سلاطین ضرری بر دین آنها بتواند وارد آید؛ لذا در پذیرفتن این هدایا هیچگونه قباحتی نمیدیدند. اما بالعکس سلاطین امروز به کسانی فیضرسانی میکنند که از آنها توقع همکاری داشته باشند و اغراض آنها از چنین افرادی بر آورده بشود و به وسیله این افراد جلسات و دربار سلطانی با رونق گردد و همیشه برای هیئت حاکمه دعاگو، مداح و در حضور و غیاب توصیف و تمجید آنها را بکند. در این روش چندین عیب وجود داشت ۱- ذلت سؤال ۲- رفت و آمد پیش حکام برای خدمت ۳- مداحی و دعاگویی ۴- در اغراض بیمورد آنها همکاری کردن ۵- حضور و زینت بخشیدن به دربار جابر ۶- اظهار محبت و علاقه و کمک و همکاری علیه حریفان حکام ۷- چشمپوشی از معایب و ظلم آنها. اگر کسی برای این موارد آماده نباشد، اگرچه به درجۀ شافعی/ هم باشند، این سلاطین یک شاهی هم راضی نیستند به او بدهند؛ لذا در چنین دوران از چنین پادشاهان پذیرفتن مبلغی جایز نیست. مبلغی که در مورد حلال بودن آن علم و یقین باشد باز هم معایب بالا در گرفتن آنها موجود است؛ اما مالی که مشتبه و یا حرام باشد حکمش روشن است.
[۱]– احیاء علوم الدین ج۲ ص۱۲۰٫
[۲]– احیاء العلوم ج۲ ص۱۲۲٫