امام شافعی، به چنان جایگاه و منزلت والا و بالایی در عرصه ی درایت و فقاهت، و علم و دانش دست یافته بودکه همۀ علماء و صاحب نظران اسلامی را وادار به تعریف وتمجید و ثنا و ستایش خود نمود.
پسرامام احمد بن حنبلبه پدرش گفت: علت چیست که اینقدر از امام شافعی تعریف و تمجید می کنید؟ امام احمد در پاسخ گفت:
« بنیّ! الشافعی للناس کالعافیه للبدن و کالشمس للدینا، هل لهذین من عوض؟.«پسرم شافعی برای مردم به مثابه ی عافیت و تندرستی و برای بدن، و خورشید برای دنیا است ببین آیا برای این دو ( عافیت و خورشید)عوض و جانشینی در دنیا وجود دارد؟
و نیز امام احمد می گوید:
«ما عرفتُ ناسخ الحدیث من منسوخه حتی جالست الشافعی».
«تا وقتی در مجاس و محافل امام شافعی، شرکت نکردم از ناسخ و منسوخ حدیث چیزی را نمی دانستم».
و همچنین می گوید:«للشافعی فیلسوف فی اربعه اشیاء: فی الغه، و اختلاف الناس و الناس و المعانی و الفقه».
شافعی در چهار چیز استاد و سرآمد مردمان است : لغت، موارد اختلافی علماء، معانی و فقه.
و نیز می گوید:
«ما احد ممن بیده محبره، او ورق ال و للشافعی فی رقبته مِنَه»تمتم کاغذ و دوات به دستان (یعنی تمام علماء و نویسندگان)، مدیون و مرهون زحمات و خدمات علمی و فقهی و حدیثی امام شافعی هستند.
یحی بن سعید قطانمی گوید:
«ما رأیت اعقل و لا افقه من الشافعی و انا ادعو الله له أخصّه به وحده فی کل صلاه».
« فردی را دانا تر و فقیه تر از شافعی ندیدم، و من نیز در هر نماز، وی را فراموش نمی کنم و وی را مشمول دعای خیر خویش قرار می دهم».
عبدالرحمن بن مهدیمی گوید:«لمّا نظرتُ «الرساله»لشافعی اذهلتنی، لأنّنی رایتُ کلام رجل عاقل فصیحٍ ناصحٍفانی لاکثر الدعاء له.
«وقتی کتاب« الرساله» امام شافعی را دیدم، از خود بی خود شدم، چرا که در حقیقت من کلام مردی دانا، فصیح و خیر خواه را دیده بودم. بدین خاطر در حق امام شافعی زیاد دعامی کنم.
و نیز می گوید:
«ما اصلی صلاه الّا و انا ادعوا للشافعی فیها»
« هیج نمازی را نخوانده ام مگر اینکه در آن، برای امام شافعی نیز دعا کرده ام.»
و «عبدالله بوشنجی» درقالب نظمی زیبا این چنین به ستایش امام شافعی پرداخته است:
و من شُعب الایمان حُبّ ابن شافع و فرض أکیدٌحبّه لا تطوّعو انّی حیاتی شافع و أن آمت فوصیّتی للناس أن یتشفّعوا.