این یعنی اینکه امامت تجزیه میشود و دایرهی آن گسترده و باریک میگردد.
گاهی انسان در مسجد امام است، یا فقط برای شهری از شهرها امام است، یا امام یک امت است، یا مانند ابراهیم علیه السلام امام تمام مردم است و این امام بودن ایشان برای تمام مردم بود که برای او حاصل شد. طوریکه پیروان سه دین آسمانی از انتساب و اقتدا نمودن به ایشان افتخار میکنند و ایشان پدر انبیاست. حتی خداوند متعال به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم وحی کرده است که:
«از آیین ابراهیم پیروی کن که حق گرا (و دور از انحراف) بود».
و این امامت برای هیچ کدام از انبیاء به جز ابراهیم علیه السلام فراهم نشده است.
بعضی از انبیاء غیر از اهل و خانواده و قوم خود برای دیگران امام نبودهاند، (یعنی بعضی از انبیاء فقط برای اهل و عیال و قوم خود امام و پیشوا بودهاند) و امامت برخی از آنان چنانکه شایستهی یک پیامبر میباشد، تمامی وجوه آن کامل نبوده است، همانند یونس علیه السلام که به طور شایستهای که از امثال وی انتظار میرود، صبر را پیشه ننمود؛ از اینرو خداوند متعال پیامبرش محمد صلی الله علیه و سلم را بازمیدارد از اینکه یونس علیه السلام را به عنوان الگوی خود قرار بدهد، آنجا که میفرماید:
«پس (در برابر اذیت و آزار کافران) شکیبائی کن. آن گونه که پیامبران اولوالعزم (در سختیها شکیبائی کردهاند، و برای (عذاب) آنان شتاب مکن».
بنابراین، امامتی که ابراهیم علیه السلام آن را برای بعضی از دودمانش درخواست کرد از این جنس بود. و این امامت گاهی برای هر مؤمنی حاصل میشود، به دلیل اینکه خداوند متعال تمام بندگانش را ارشاد و راهنمایی نموده است که امامت را از او درخواست نمایند، و این در قول خداوند آمده است:
«و کسانی که میگویند: پروردگارا! همسران و فرزندانی به ما عطاء فرما (که به سبب انجام طاعات و عبادات و دیگر کارهای پسندیده، مایهی سرور ما و) باعث روشنی چشمان مان گردند، و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان (به گونهای که در صالحات و حسنات به ما اقتداء و از ما پیروی نمایند)».
در اینجا رابطهی امامت با همسران و فرزندان از دو جهت قابل بحث است:
اول اینکه: هر کسی که متصدی امامت مردم باشد، اگر خودش زن بدی و فرزندان بداخلاق و نافرمانی داشته باشد، دیگر مشغول به آنها و مشکلات ناشی از آنها میشود و از آنچه امامت آن را طلب میکند، باز میماند، بنابراین در اداء آن (امامت) پیروز نمیشود. بنابر این، امامت یک بخشش تقدیری و تکوینی نیست که بدون سبب به شخصی عطا شده باشد و بدون اینکه سعی از طرف صاحب امامت صورت گرفته باشد.
دوم آنکه: کسی که امام و الگویی برای خانواده و عیال خودش نباشد، شایسته نیست که به عنوان امام و الگویی برای دیگران قرار گیرد.
گفتنی است که ابتدای این آیهی دعایی از آنجا آمده است که میفرماید:
«و بندگان (خوب خدای) رحمان کسانیند که آرام (و بدون غرور و تکبر) روی زمین راه میروند (و تواضع در حرکات و سکنات ایشان و حتی در راه رفتن آنان آشکار است) و هنگامی که نادانان ایشان را مخاطب (دشنامها و بد و بیراهههای خود) قرار میدهند، از آنان روی میگردانند و به ترک ایشان میگویند».
(عباد الرحمن) که در این آیه آمده، لفظ عامی است و شامل هر مؤمنی میباشد و اختصاص به معصومان ندارد.
آیات برای رسیدن به مقام امامت، پیوسته به ذکر اعمال صالحه پرداختهاند و همچنین اعمالی را برشمردهاند که باعث نقض امامت میشوند تا اینکه به وسیلهی این دعا به پایان رسیده که به درخواست امامت خاتمه یافته است.
و این تفصیل و تفسیری برای قول خداوند است که میفرماید:
«و از میان بنی اسرائیل پیشوایانی را پدیدار کردیم که به فرمان ما (و برابر قوانین ما، مردمان را) راهنمایی مینمودند، بدآنگاه که بنی اسرائیل (در راه خدا بر تحمل سختیها) شکیبائی ورزیدند و به آیات ما ایمان کامل پیدا کردند».
یعنی به خاطر صبری که در انجام تکالیف امامت کرده بودند از انجام دادن اعمال صالح و ترک اعمال گناهآمیز؛ به همین خاطر خداوند آنان را در میان بنی اسرائیل به عنوان امام و پیشوا قرار داد.