عبدالله ابن مبارک رحمه الله بارزترین علت ضعف تربیت نسل زمان خویش را وجود کاستیها در بین دعوتگران میداند؛ زیرا پیش از همه آنها باید به تربیت نفس خود اهتمام ورزند. دعوتگرانی که باید وجود خود را در راه نجات غرقشدگان دریای انحطاط و انحراف وقف بکنند، اما به دلیل تباین گفتار و کردارشان آن تاثیر لازم را بر جای نمیگذارند. به همین جهت ابن مبارک برای این که رعایت ادب را کرده باشد، خود را نیز در زمرۀ اینگونه دعوتگران به حساب آورده و در عبارتی زیبا میگوید: «در گفتهها و خطابههای خود تلاش میکنیم که سنجیده سخن بگوییم، اما به اعمالمان که باید از پختگی و خلوص و دقت بیشتری برخوردار باشد، توجهی نداریم». وی میافزاید: «ما به هنگام نطق و خطابه، به رعایت قواعد صرف و نحو و تجوید و غیره بسیار توجه میکنیم، اما در مقابل قواعدی را رعایت نمیکنیم که عدم توجه به آن موجب گرفتاری ما به معصیت میشود».
عبدالقادر گیلانی رحمه الله نیز در این مورد تعبیری دارد و میگوید: «اساس آگاهی و تفقه در دین، فقه قلبی است نه فقه زبان. فقه قلب تو را به حق عزّ وجل نزدیک میکند، ولی فقه زبان به مردم و سلاطین. فقه قلبی تو را به صدر مجلس و قرب حق میرساند، صدارت و رفعت به تو میبخشد و گامهایت را به رب عزّ وجل نزدیک میکند».
وی در این فراز به انتقاد از کسانی میپردازد که در فراگیری فقه توجه ویژه دارند، اما به تربیت نفس خود که اساس فراگیری علوم دینی است، توجهی نمیکنند. هرچند باید به هردو جنبه توجه کرد و در تکمیل هرکدام کوشید و اهمال هیچکدام جایز نیست، ولی باید دانست که اساس، فقه قلب است. خداوند متعال به تقوی امر کرده و فقه قلب را قبل از فراگیری علوم دیگر قرار داده و میفرماید:
﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَۖ وَیُعَلِّمُکُمُ ٱللَّهُ﴾ [البقره: ۲۸۲].
«و از خداوند بترسید، و اوست که به شما میآموزد».