خداوند- تبارک و تعالی میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ یَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥ﴾ [الزمر: ۱۸]. ترجمه شده است. به بحث مورد نظر برمی گردیم ومیگوییم: تقسیم شدن مردم به دسته هاو گروههای مختلف طور یک هر طایفه یا گروه یا دستهای از امام مشخصی تقلید کند، بدعت است. و این حالت در زمان صحابه و تابعین و تابع تابعین وجود نداشت. رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ خَیْرَ الـْحَدِیثِ کِتَابُ اللَّـهِ وَخَیْرُ الْـهُدَى هُدَى مُحَمَّدٍ وَشَرُّ الأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَکُلَّ مُحْدَثَهٍ بِدْعَهٌ، وَکُلُّ بِدْعَهٍ ضَلاَلَهٌ»([۱]). [همانا راستترین گفتار، کتاب خداست و بهترین راه هدایت راه محمد صلی الله علیه وسلم است و بدترین کارها، تازه پیدا شده هاست و هر تازه شده ای بدعت است و هر بدعتی گمراه است و هر گمراهی جایش در آتش است] از حضرت عایشه (رضی عنها) روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است: «مَنْ أَحْدَثَ فِى أَمْرِنَا هَذَا مَا لَیْسَ فِیهِ فَهُوَ رَدٌّ»([۲]). [هر کس که خارج از اساس و برنامه دین اسلام، چیزی را احداث کند، آن چیز مردود و بدعت است]
از ابن مسعودس روایت شده که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرموده است:
«مَا مِنْ نَبِىٍّ بَعَثَهُ اللَّـهُ فِى أُمَّهٍ قَبْلِى إِلاَّ کَانَ لَهُ مِنْ أُمَّتِهِ حَوَارِیُّونَ وَأَصْحَابٌ یَأْخُذُونَ بِسُنَّتِهِ وَیَقْتَدُونَ بِأَمْرِهِ، ثُمَّ آنها تَخْلُفُ مِنْ بَعْدِهِمْ خُلُوفٌ یَقُولُونَ مَا لاَ یَفْعَلُونَ وَیَفْعَلُونَ مَا لاَ یُؤْمَرُونَ، فَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِیَدِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِلِسَانِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَمَنْ جَاهَدَهُمْ بِقَلْبِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ، وَلَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ الإِیمَانِ حَبَّهُ خَرْدَلٍ» ([۳]).
] هر پیامبری که خدواند او را بسوی امتی فرستاده است در امت آن پیامبر طرفدارانی و یارانی مخلص وجود داشتهاند. که طبق سنت پیامبر خود رفتار کرده و به دستوراو اقتدار کردهاند، سپس بعد از آنان کسانی دیگری آمدهاند، به آنچه که میگفتند عمل میکردند، کارهایی را انجام میدادند که به آنان امر نشده بود هر کس با دست با آنان مقابله کند. او مومن است و هر کس با زبان جلوی آنان را بگیرد او نیز مومن است، و هرکس با قلب (از این وضعیت آنان ناراحت باشد) او هم مومن است اگر کسی که نه با دست و نه به زبان ونه با دل آنان مجاهده نکند، ذره ای ایمان در درون او وجود ندارد[
تمامی این احادیث صراحتاً حرام بودن بدعت، واجب بودن انکار آن و پشت سر انداختن آن را بیان میدارند، و بیان میکنند که بدعت در حقیقت گمراهی است. و از ضررهای بدعت همان قدر کافی است که باعث از بین بردن سنتها میشود همانطور تابعی جلیل القدر حسان پسر عطیه – رحمه الله – میگوید: «ما ابتدع قوم بدعه فی دینهم إلا نزع الله من سنتهم مثلها»([۴]) هر گاه قومی که بدعتی را در دین خود ایجاد کرده است خداوند تبارک و تعالی سنتی به مانند آن را از بین سنتهایشان برداشته است» در حقیقت بدعت مذهبی مهمترین ضررها ومفاسد زیادی بدنبال دارد که درفصل «واقعه مذهبی»مهمترین و بدترین ضررهای آن را بیان کردهام.
در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنم. از مهمترین ضررهای تعصب مذهبی، مخالفت با نصوص آیات و احادیث صحیح و صریحی است که در کتاب و سنت آمده است و از ضررهای دیگر تعصب مذهبی: ترکیب و ترتیب دادن احکام بر مبنای احادیث ضعیف وموضوع، برتری دادن اقوال علمای متاخر بر اقوال و گفتههای امامان مجتهد، ایجاد اختلاف در بین مسلمانان و انتشار فتنه و آشوبها و گرفتاریها و مشکلات در بین مسلمانان به دلیل تعصّب مذهبی، از جمله دیگرگشودن راههای مکروفریب وحیله برای خلاص شدن ورها شدن از احکامات شرعی، غوطه ورشدن در باب مسا ئل خیا لی و فرضی، افتادن دراعمال احمقانه و خنده دار، وهمچنین تقلیدو بستن و تعطیل کردن باب اجتهادات چیزی که اثر زیادی درانحطاط وسقوط علمی و فکری مسلمانان داشته است، عدم استفاده مقلدان هر مذهب از تلاش و کوشش و اجتهادات مذاهب دیگر، از ضررهای دیگر تعصب مذهبی میباشد… اینها مفاسد خطرناک و بزرگی هستندکه وجود یکی از این مفاسد، دلالت بر فساد این بدعت و ضرر آن میکند، همچنین دلالت بر واجب بودن، ترک و پشت سر انداختن تعصب مذهبی و بازگشت بسوی طریقه و راه و روش خیرالقرون که نبی اکرم صلی الله علیه وسلمبر آن و اهل آن ثنا و تعریف گفته است و میفرماید: «خَیْرُ النَّاسِ قَرْنِى، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ»([۵]) «بهترین کسان، مردمان عصرمن هستند. سپس آنانی که بعد از اینان میآیند (تابعین)، سپس کسانی که بعد از تابعین میآیند (تابع تابعین)» بهتر از راه و روش و سنت کسانی است که بعداز آنان میآیندو بدون شک بازگشت به سوی آنان و اجرای راه و روش آنان بهتر و شایسته تر از تقلید و پایبندی به روش متاخرین و بدعت شان است.
[۱]– رواه مسلم والنسائی عن جابر.
[۲]– متفق علیه.
[۳]– رواه مسلم .
[۴]– رواه الدارمی. قال شیخنا فی المشکاه (۱/۶۶): وسنده صحیح.
[۵]– متفق علیه.