- آیا به عقیده شیعه داستانهایی مانند وجود سایه بان در جنگ احد یا بدر یا وجود اشخاصی در تاریخ مانند ابن سباء موهوم و افسانه نیست؟ در تاریخ هم آمده در کتب اهل سنت نیز موجود است؟ ولی آیا همه اینها دلیل بر صحت است یا اینکه انسان باید به عقل و شعورش رجوع کند؟ حتی اساتیدی مانند دکتر شهیدی داستانهایی مانند قطام (در تحریک ابن ملجم) را دروغ میدانند. در صورتیکه این داستان هیچ نفع و ضرری برای کسی نداشته ولی با اینحال قطعاً همانطور که آقای شهیدی فرمودهاند دروغ محض است. چرا نباید چنین داستانهایی دروغ باشد؟
- نویسنده رومانی کنستان ویرژیل گئورگیو که نمیتوان او را به سنی بودن متهم کرد در کتاب: محمد پیامبری که از نو باید شناخت (ترجمه ذبیح الله منصوری) در رابطه با این افسانه میگوید[۱]:
برخی از تذکره نویسان گفتهاند که چند ساعت قبل از مرگ، محمد صلی الله علیه وسلم درخواست کرد که کاتبی بیاید تا اینکه آخرین وصایای او را بنویسد و قصد داشته است که جانشین خود را تعیین کند. اما نتوانست! ولی این روایت خیلی ضعیف است برای اینکه محمد صلی الله علیه وسلم قویتر و باارادهتر از آن بود که در مورد مسالهای مانند موضوع تعیین جانشین خود که برای دنیای اسلام اهمیت حیاتی داشته دچار تردید شود و نتواند نظریه خود را بگوید با توجه به اینکه محمد صلی الله علیه وسلم طوری در اطرافیان نفوذ کلام داشت که هرچه میگفت از طرف آنها پذیرفته میشد. محمد صلی الله علیه وسلم که در هشتاد جنگ کوچک و بزرگ شرکت کرد و فرماندهی آن جنگها را به عهده داشت دلیرتر از آن بود که نتواند جانشین خود را تعیین نماید و دچار رودربایستی شود و لذا این روایت قابل قبول نیست.
- بیایید با کمک قوه تخیل خود را به آن زمان ببریم و فرض کنیم چنین اتفاق افتاده است. اکنون نگاه کنید چه کسانی در کنار پیامبر صلی الله علیه وسلم حضور دارند. مانند همیشه: عایشه، فاطمه، علی، عمر، ابوبکر، عمار، عثمان، ابوذر، سلمان، طلحه، زبیر و… خوب به جز عمر از هیچیک از این افراد سابقه مخالفت سراغ نداریم (نق زدنهای عایشه همیشه مربوط به مسائل خانوادگی بوده است) ولی در داستان وصیت، میخوانیم که در حضور پیامبر صلی الله علیه وسلم، غائله و بلوا به پا شد. یعنی دست کم نیمی از افراد مخالفت کردند! آیا نباید در این قصه شک کرد؟
- حتی اگر این داستان درست هم باشد دقیقاً نشان دهنده این موضوع است که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در غدیر یا قبل از آن برای مردم جانشینی تعیین نکرده است. و برای یک محقق بی طرف خیلی تیز بین غیر متعصب که شیعه یا سنی نیست، بسیار دشوار است که حدس بزند پیامبر صلی الله علیه وسلم قصد داشته علی را معرفی کند یا ابوبکر را.
- از کجا معلوم، سخن حضرت عمر از دید ما و از فرهنگ ما یک سخن ناپسند است و از کجا معلوم این سخن، رمزی بین حضرت عمر و پیامبر صلی الله علیه وسلم نبوده باشد؟
- از کجا معلوم، قصد پیامبر صلی الله علیه وسلم معرفی ابوبکر نبوده است؟[۲] (دقت کنید که جانشین باید تا حدود زیادی مانند شخص قبلی بوده باشد. ابوبکر تقریبا همسن پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده، وضعیت ظاهری او نیز تا حدودی شبیه پیامبر بوده، مصلحت بین و دوراندیش بوده، مانند پیامبر صلی الله علیه وسلم که همیشه تسلیم اوامر خدا بوده تا زمان رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم حتی یک مورد مخالفت از ابوبکر با پیامبر در تاریخ ثبت نشده است و…)
- همیشه اطرافیان یک نفر وقتی او دارد از دنیا میرود عنایت و توجه بیشتری به او دارند چگونه میشود باور کرد که افراد حاضر که در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه وسلم برای او آنهمه جانفشانی کردند در آن لحظات غمبار حتی یک نفر بلند نشد تا دستور او را عملی کند؟
[۱]– جالب است که بدانید این نویسنده مانند نویسندگان ما گوشه خانه ننشسته و طبق خواب و خیالات خود و یا مطابق احساسات مذهبی خود، این کتاب را ننوشته بلکه تمام متون اسلامی را مطالعه کرده و حتی دررابطه با ابوذر غفاری به عربستان رفته و منطقهای که قبیله ابوذر در آن زندگی میکرده است را از نزدیک دیده و بعد دست به قلم برده است!.
[۲]– برای درک بهتر این جمله به قسمت غدیر و سقیفه بخش جمع بندی مراجعه کنید. زیرا پذیرفتن چنین جملهای برای یک نفر شیعه که عمری را با لعن و نفرین عمر و ابوبکر گذرانده است بسیار سخت و حتی مضحک است.