همچنین ابوجعفر طبری میگوید: سعید بن جبیر روایت میکند و میگوید ابن عباس که خدایش رحمت کناد! میگفت: روز پنجشنبه و چه روز پنجشنبهیی! سپس چندان گریست که اشک چشمش ریگها را خیس کرد، به او گفتیم: آن روز پنجشنبه چه بود؟ گفت: روزی بود که بیماری رسول خدا صلی الله علیه وسلم سخت شد و فرمود برای من لوحه و دوات یا فرمود استخوان کتف و دواتی بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از من گمراه مشویدآنان ستیز کردند. فرمود برخیزید و بیرون روید و در حضور هیچ پیامبری شایسته نیست نزاع شود آنان گفتند: او را چه میشود، آیا هذیان میگوید؟! بپرسید چه میگوید آنان خواستند سخن خود را تکرار کنند فرمود: رهایم کنید که آنچه من در آنم بهتر از چیزی است که مرا به آن فرا میخوانید و سپس در سه مورد سفارش کرد و فرمود مشرکان را از جزیره العرب بیرون کنید، و به نمایندگان همان گونه که من جایزه میدادم جایزه دهید پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد وصیت سوم عمدا سکوت کرد در صورتی هم که فرموده است من فراموش کردم.
در برخی متون شیعه و سنی آمده[۱] که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در آخرین روزهای عمر خود در حضور برخی از مهاجر و انصار درخواست قلم و کاغذ کردند تا چیزی بنویسند که آنها تا قیامت گمراه نشوند! ولی حضرت عمر مانع اینکار شد![۲] در اینجا برخی سئوالات در ذهن انسان، مطرح میشود:
- چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم کار به این مهمی (یعنی عدم گمراهی امت تا روز قیامت) را زودتر و در شرایط مناسبتری انجام ندادند؟ مثلا در حضور همه در مسجد مدینه تا کسی جرات مخالفت نداشته و یا بعداً نتواند انکار و حاشا کند؟
- ما طبق صریح آیات قرآن کریم میدانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم حرف بیهوده نمیزنند: ﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣﴾ [النجم: ۳]. ولی در اینجا نعوذ بالله پیامبر اکرم چند کار بیهوده کردهاند: ۱- گفتن کلمه اکتب یعنی بنویسم به جای املی یعنی بگویم تا شما بنویسید در صورتی که ایشان طبق صریح آیات قرآن و شواهد تاریخی، سواد نوشتن نداشتهاند. ایشان افصح عرب بودهاند و اعراب برای بیان هر مقصودی کلمهای خاص دارند که اینجا باید میگفتند: أملی ۲- جاعل دروغگوی این حدیث، در ادامه از زبان پیامبر صلی الله علیه وسلم میگوید: چیزی بنویسم که تا ابد گمراه نشوید: که چنین چیزی هم طبق صریح قرآن و شواهد متعدد تاریخی محال است. هر تمدنی دوران تولد و رشد و زوال را طی میکند و تعالی هر جامعهای بسته به خود آن مردم است. همانگونه که صرف وجود قرآن نمیتواند جلوی بدبختی یک جامعه را بگیرد به طریق اولی صرف سخن پیامبر نیز نمیتواند جلوی گمراهی را بگیرد. تا کنون نیز حتی یک تمدن هم نداشته ایم که همیشه در مسیر پیشرفت و تعالی بوده باشد. ۳- به تاخیر انداختن چنین سخن مهمی که جلوی گمراهی امت تا قیامت را میگیرد آن هم تا آن شرایط (یعنی نزدیک مرگ) گناهی نابخشودنی است. ۴- اگر سخن ایشان فرمان خدا بوده که باید هم زودتر میگفتند و هم در همان شرایط به هر حال میگفتند. و اگر درخواست شخصی ایشان بوده که فبها. ۵- نهایتا راوی میگوید سومی را نگفتند که در صورت صحت همین نشان میدهد که ایشان امر خلافت را به سکوت برگزار کردند.
- اگر منظور پیامبر صلی الله علیه وسلم در غدیر خم، اعلام خلافت حضرت علی علیه السلام بوده و در هنگام نوشتن وصیت نیز قصد نوشتن همین موضوع را داشتهاند آیا حضور و شهادت و بیعت ۱۲۰ هزار نفر در غدیر و تصریح به این موضوع توسط پیامبر در آن لحظه و پشتوانه خداوندی طی آیه تبلیغ (که نوشته هم شده) محکمتر و پر اعتبارتر بوده یا نوشتن مطلبی در بستر بیماری در اتاقی کوچک و در حضور عدهای معدود؟
- شیعه معتقد است که اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم این وصیت را مینوشت یا حتی میگفت (البته طبق برخی روایات سفارشات خود را گفتهاند) انحرافی در اسلام حادث نمیشد. این سخن یعنی اگر پیامبر صلی الله علیه وسلم مینوشت و یا میگفت همه قبول میکردند. چطور شما معتقدید یک سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم در بستر بیماری در حضور عدهای معدود مورد قبول واقع میشده و حضرت عمر نگذاشت بنویسند ولی آیه قرآن (آیه تبلیغ) که در روز غدیر در حضور ۱۲۰ هزار نفر همراه با بیعت و سفارش پیامبر صلی الله علیه وسلم صورت گرفت توسط همه زیر پا گذاشته شد؟!!! پس اگر نوشته میشد از بیعت غدیر که محکمتر و پرشاهدتر نبود آنرا هم نقض میکردند پس چرا اینهمه غصه و داد و فریاد؟
[۱]– طبق تحقیق استادان بیطرف، بسیاری از موارد در متون شیعه و سنی صحیح نیست.
[۲]– حتی در برخی متون قدیمی مانند ابن سعد آمده که پیامبر فرمودند قلم و دوات بیاورید تا ابوبکر را به عنوان جانشین بنویسم. ولی ما حتی همین قضیه را هم نمیتوانیم قبول کنیم چون ایشان امی بودهاند.