روایت بازگشت مسلمانان از حبشه در تاریخ طبری و اکثر کتب تاریخ مذکور است و ممکن است صحیح نیز باشد، ولی در این کتابها علت شایعشدن خبر مسلمانشدن کفار مکه را چنین ذکر کردهاند: روزی رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در حرم نماز میخواندند، مشرکان نیز در آنجا حضور داشتند، وقتی آن حضرت به این آیه رسیدند:
﴿وَمَنَوٰهَ ٱلثَّالِثَهَ ٱلۡأُخۡرَىٰٓ ٢٠﴾.
شیطان این دو جمله را بر زبان ایشان آورد:
«تلک الغرانیق العلى وإن شفاعتهن لترتجى».
«یعنی، این بتها معظم و محترم هستند و شفاعت آنها مورد قبول واقع خواهد شد».
پس از آن رسول اکرم صلی الله علیه و سلم سجده کردند و تمام کفار نیز سجده نمودند، (قسمت آخر این روایت که علاوه بر چند نفر از کفار تمام جن و انس با آن حضرت سجده کردند، صحیح است. چنانکه در بخاری «باب قوله فاسجدوا لله واعبدوا» مذکور است، البته قسمتهای دیگر آن باطل و غیر قابل ذکر است([۱]). اکثر محدثین بزرگ مانند: بیهقی، قاضی عیاض، علامه عینی، حافظ منذری و علامه نووی آن را باطل و موضوع دانستهاند([۲]).
ولی جای تأسف است که بسیاری از محدثین این روایت را با سند آن نقل کردهاند، از آن جمله طبری: ابن ابیحاتم، ابن المنذر، ابن مردویه، ابن اسحاق، موسی ابن عقبه و ابومعشر از افراد معروفاند([۳]). همچنین جای تعجب و تأسف است که شخصیتی همچون حافظ ابن حجر که متخصص و متبحر در فن حدیث است، بر صحت این روایت اصرار دارد! چنانکه مرقوم میدارد:([۴])
«وقد ذکرنا أن ثلاثه أسانید منها على شرط الصحیح وهی مراسیل یحتج بمثلها من یحتج بالمراسیل».
حقیقت این است که کفار مکه عادت داشتند هرگاه رسول اکرم صلی الله علیه و سلم قرآن را تلاوت میکردند، شور و غلغله براه میانداختند و از سوی خود جملاتی اضافه میکردند، در آیۀ ذیل قرآن مجید به سوی این واقعه اشاره شده است:
﴿لَا تَسۡمَعُواْ لِهَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ وَٱلۡغَوۡاْ فِیهِ لَعَلَّکُمۡ تَغۡلِبُونَ ٢۶﴾ [فصلت: ۲۶].
عادت قریش بود که هرگاه خانۀ کعبه را طواف میکردند، این جملات را میگفتند:
«واللات والعزى ومناه الثالثه الأخرى فإنهن الغرانیق العلى وإن شفاعتهن لترتجى»([۵]).
«سوگند به لات و عزی و بت سوم منات! اینها والا و گرامی هستند و به شفاعت آنها امید میرود».
برای روایت فوق توجیهی به این شرح نیز ذکر شده است: هنگامی که آن حضرت صلی الله علیه و سلم آیات فوق سوره «والنجم» را خواندند، شیطان یا یکی از کفار این دو جمله را در میان قرائت آن حضرت خواند، برای کافرانی که مقداری دور بودند، این شبهه پیش آمد که این جملات از زبان آن حضرت صلی الله علیه و سلم ادا شدهاند، وقتی این جریان میان مسلمانان شایع گردید، برای آنان چنین وانمود شد که شیطانی از سوی آن حضرت آن جملهها را گفته است، رفته رفته در طی روایات ابن واقعه، صورت اصلی آن بدین صورت تغییر پیدا کرد که شیطان بر زبان آن حضرت صلی الله علیه و سلم این الفاظ را جاری نموده است، و چونکه تمام مسلمانان این امر را میپذیرند که شیطان از زبان دیگران صحبت میکند؛ لذا روایتکنندگان، این روایت را قبول کردند، این یک حدس و گمان بیش نیست، بلکه بعضی از محققین نیز به آن تصریح کردهاند، در مواهب لدنیه مذکور است:
«قیل: إنه لما وصل إلى قوله: «ومنوه الثالثه الأخرى» خشى المشرکون أن یأتی بعدها بشیء یذم آلهتهم فبادروا إلى ذلک الکلام فخلطوه فی تلاوه النبی صلی الله علیه و سلم على عادتهم فی قولهم لا تسمعوا لهذا القرآن والغوا فیه أو المراد بالشیطان شیطان الإنس».
«بعضیها گفتهاند که چون رسول اکرم صلی الله علیه و سلم به این آیه رسید «ومنوه الثلاثه الأخرى» مشرکان احساس خطر کردند که حالا مذمت و نکوهش معبودان آنها بیان میشود، روی این احساس با عجله و شتاب قرائت را بر آن حضرت غلط کردند و این جملات را در طی قرائت آن حضرت خواندند، همچنانکه عادت آنها بود که میگفتند: به قرآن گوش ندهید و در آن شور و غلغله راه اندازید، و یا شیطان، شیطان انسی مراد است».
[۱]– کتاب التفسیر سورۀ نجم «سلیمان ندوی».
[۲]– زرقانی بر مواهب لدنیه و شفای قاضی عیاض و عینی شرح بخاری، تفسیر سورۀ نجم و نور النبراس علامه نووی میگوید: «لا یصح فیه شیء لا من جهه النقل ولا من جهه العقل» علامه عینی مینویسد: «فلا صحه له نقلا ولا عقلا».
[۳]– مواهب لدنیه و زرقانی، واقعه هجرت حبشه.
[۴]– زرقانی بر مواهب ۱/ ۳۳۰٫
[۵]– معجم البلدان لفظ «عزی».