به کتابخانهام نگاهی انداختم، بخصوص به آن قفسه که کتابهای مذهبی در آن چیده شده بود. دلم میخواست کبریت کشیده همه کتابهایم را با همه آن دروغهایی که در آن است آتش بزنم… پریشان و حیران بودم.. خدای من! چرا آنها دروغ میگویند؟!
بیادم آمد؛ خیلی وقتها بسیاری از پرسشهای بیپاسخ در ذهنم تجلی میکرد، و از اندیشیدن درباره آنها فرار میکردم، گمان میکردم؛ فکر کردن درباره آنها شاید نشانه شک و تردید در مذهب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ باشد!
ولی الآن خیلی چیزها برایم واضح و روشن شده است. دریافتم راه و رسم دیگری نیز هست که خود را به تقلب و دروغ با روش اهل بیت آمیخته است. و افراد زیادی هستند که با دروغهای شاخدار میخواهند از آن راه و رسم قلابی دفاع کنند تا بتوانند مصالح و خواستههای خود را حمایت کنند. آنها میخواهند عامه مردم شیعه را از سایر مسلمانان جدا کرده، در هالهای از بدعتها و شرکیات غرق نموده، از عرق زحمات آنها ارتزاق نمایند، و آتش فتنه بین مسلمانان برافروخته از آب گل آلود ماهی بگیرند!
حالا وقت آن رسیده که پرده از حقیقت ننگ این تصورات و مذهب دروغینی که خود را به اهل بیت چسبانده برکشیده شود تا چهره زیبای مذهب آسمانی اهل بیت بر همگان نمایان گردد.
روشنفکر و استاد بزرگوار حیدر علی قلمداران.. ابراهیم بت شکن ایران معاصر؛ حضرت آیت الله ابوالفضل برقعی.. مرجع شیعه عراق آیت الله خالصی.. آیت الله حسین المؤید.. دانشمند بزرگوار علامه مصطفی حسینی طباطبائی.. مفکر معاصر علی شریعتی… اینها نامهای برخی از روشنفکران و مراجع و علماء شیعه هستند که جز تعداد بسیار اندکی تمامی شیعیان از شنیدن نام آنها محروم ماندهاند. چرا نام و نشان آنها خفه شده است؟! تنها برای اینکه آنها در پی اصلاح و بازگشت شیعیان به مذهب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بودند.
دروغگویان و غالیان شیعه چون ددان گرسنه به این بزرگان اصلاح تازیدند؛ آنها میخواستند مذهب اهل بیت را از همه دروغ و تهمتهای ناروایی که بدان چسبانیده شده است پاک سازند. تا مردم حقیقت را به آغوش گیرند. ولی آگاهی مردم به دینی که قرآن برایشان به ارمغان آورده، عرش سودجویان و غالیان دغل باز را به لرزه درخواهد آورد، و مصالح دنیوی آنها را به مخاطره میاندازد، پس باید با آن بجنگند!
سعی کردم همانطور که نامم “صادق” است با خودم راستگو و صادق باشم. با خود گفتم: چرا با این بنده خدا مناظره کردم؟!
در درونم جواب درستی نیافتم.. تنها هدفم شکست دادن حریف بود، تنها تعصبم مرا به این مناظره کشانده بود! برای رسیدن به حقیقت بحث و تلاش نمیکردم. فقط میخواندم و بحث و بررسی میکردم تا دلیلها و برهانهایی بیابم و از علما و سران مذهب خود دفاع کنم.
در حقیقت راهی که میرفتم بیراهه بود.. کاملا در اشتباه بودم…
هیچ کس جز نویسنده مسئول آنچه در کتابش آورده نیست.
و من هم مجبور نیستم از آراء و اندیشههای کسی بجز خودم دفاع کنم. من مسئول حرفهای دیگران نیستم.
از خودم خجالت میکشیدم. بسیار در حیرت بودم که چطور این همه سال را در خواب خرگوشی در غار کتابخانه بسته و تنگم سپری کردهام!
هرگز فکر نکردم از این غار تار بیرون بروم تا ببینم آیا آفتابی در بیرون از این سوراخ تنگ و تاریک هست یا خیر، و آیا همین تاریکی غار حقیقت مطلق جهان هستی است؟!
با خودم عهد و پیمان بستم که از امروز به بعد حرف هیچ کسی را قبول نکنم تا خودم با چشم و گوش و عقل و هواس خودم مطمئن نشوم، طرف هر کس که باشد. شیعه .. سنی.. و یا حتی یهودی و یا هر کس دیگری…
تصمیم گرفتم دیوار غار تاریک را خراب کنم. و هر آنچه بدستم میرسد را بخوانم… سپس آنرا سبک و سنگین کرده درستی و اشتباهاتش را مشخص کنم.
خداوند بر من نعمت عقل ارزانی نموده تا در پی حقیقت باشم و از آن پیروی کنم. نه اینکه مهارم را به دست این و آن داده پشت سرشان براه افتم. عقلم را بدون فهم ودرک به کسی نخواهم بخشید، و از سخن هیچ کس پیروی نخواهم کرد تا خودم بر درستی آن مطمئن نشوم.
تصمیم گرفتم خودم حقیقت را کشف کنم. و باورهایم را بدور از آنچه دیگران میگویند و از آراء و اندیشههای این و آن، رونق دهم. بار دیگر به کتابخانهام نگاهی انداخته با خود گفتم: چطور اینهمه کتاب را در موضوعات مختلف تنها برای فهمیدن برخی مسائل زندگی میخوانی، ولی درباره دینت ـ مهمترین ستون زندگیت ـ جز چند کتاب تبلیغاتی هیچ نخواندهای.. تنها کتابهایی که افکار و اندیشههای رایج در محیط زندگیت و آنچه جامعه به تو تلقین میکند را استحکام میبخشد، افکار و اندیشههایی که تنها بر آنچه از پدران و نیاکان به ارث بردهای تأکید میورزد.
هزارها کیلو پرسش و سؤال در ذهنم بوجود آمده که این کتابها تنها توانستهاند نور را از آنها دور کنند تا حقیقت همچنان پنهان بماند. و حالا وقت آن رسیده که در پی یافتن جوابی برای آنها باشم.
حالا که اشعهای از روشنایی به عقلم تابیده، برخی از آنچه در آن کتابهای تبلیغاتی مذهبی آمده در ذهنم تجلی میکند، و از دروغ و اتهامهای بیمورد و تحریفهایی که در آنها آمده به شدت درحیرتم!
حالا بخوبی درک کردهام هدف این تبلیغات تنها تنگتر کردن سوراخ غار بر عامه مردم، و شعلهور کردن آتش حقد و کینه در بین مسلمانان است. و اختلاف بین علما و روشنفکران اصلاحگرا و طرفداران غلو ـ که قبلا گمان میکردم اختلاف نظری بیش نیست ـ در حقیقت جنگی است بسیار سخت بین مذهب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و آنچه بدان چسبانیده شده است.
برگردیم به حکایتم با آقای نابلسی:
او در ادامه گفتگو به من رو کرده گفت: اما اینکه ادعا کردی در کتابهای حدیث اهل سنت از امام علی علیه السلام چیزی روایت نشده، من با یک بحث سرسری از ایشان ۵۳۶ (پانصد و سی و شش) حدیث در کتابهای حدیث اهل سنت یافتم. البته بگویم؛ این تعداد از حدیثهایی که از ابوبکر و عمر و عثمان رسیده بسیار بیشتر است. پس از کجا این تهمت که از ایشان احادیثی در کتابهای اهل سنت نیامده را آوردهای؟! بیا بخوان ابن تیمیهای که شما او را به ناصبی بودن متهم ساختهاید چه میگوید:” بدون شک دوستی علی بر هر مؤمنی واجب است. همانطور که بر هر مؤمنی واجب است همه مؤمنان چون او را دوست داشته باشد” ([۱]).
و همچنین میگوید:” کتابهای همه گروهها و افکار و اندیشههای اهل سنت پر است از مدح و ثنا و یادآوری فضل و مکانت حضرت علی، و بدگویی همه کسانیکه بر او ظلم و ستم روا میدارند. و ناسزا و دشنام دادن به او را بسیار زشت و ناشایست شمرده، از آن بر حذر میدارند. و دشنام و ناسزایی که بین دو جبهه جنگ رد و بدل شد دقیقا چون جنگی است که بین آنها بود. و اهل سنت بیش از همه جنگ با او یا ناسزا و دشنام دادنش را زشت دانسته با چنین حرکاتی به شدت مخالفند. و همه اهل سنت بر این اتفاق دارند که او در نزد خداوند و پیامبرش و در نزد همه مؤمنان از معاویه و پدر و برادرش حقدارتر بر امامت بوده از آنها شایستهتر و والاتر است” ([۲]).
و در باره زهد و پارسائی حضرت امام علی علیه السلام میگوید:” و هیچ شکی در زهد و پارسائی او نیست” ([۳]).
و درباره شهادت امام حسین علیه السلام چنین میگوید:” لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم بر کسی بادا که امام حسین را به شهادت رسانید، یا در قتل او شریک بود، یا بدان راضی و خشنود بود، خداوند از آنها هیچ چیزی را قبول نخواهد کرد”.
سپس درباره محبت اهل بیت چنین میگوید:” محبت و دوستی آنها نزد ما فرض و واجبی است که مردم در قبال آن از خدایشان اجر و پاداش خواهند گرفت”. سپس در باره کسانیکه با اهل بیت دشمنی میورزند میگوید:” هر کس با آنها ـ اهل بیت ـ بغض و کینه ورزد لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردمان بر او بادا، و خداوند از او هیچ چیزی را نخواهد پذیرفت”([۴]).