اغراق دلّال‌ها

یک نفر پیش دلّال رفت تا اسبش را که کمی پای لنگ داشت، بفروشد. به دلّال گفت: اگر از اسبم برای جذب بیشتر مشتری زیاد تعریف کنی، پولت را زیاد می‌کنم. وقتی دلّال پول را گرفت، شروع به تبلیغ اسب کرد و داد کشید ای مردم بیاید اسبی برای فروش دارم که مادرش اصیل است، بدنش سبک می‌باشد و تند می‌دود و کم استراحت می‌کند و زیاد کار می‌کند و کم می‌خورد و زیاد می‌دود. نیم ساعت بعد جمعّیت بسیار زیادی فریب دروغ‌های دلّال را خوردند و بر سر اسب جمع شدند وقتی‌که صاحب اسب جمعّیت جمع شده را دید و تعریف‌های دلّال را شنید بسیار تحریک شد و پیش دلّال رفت و گفت: غلط کردم! من اسبم را نمی‌فروشم با این تعریف‌هایی که تو از اسبم کردی، فکر نمی‌کنم اسبی بهتر از اسب من پیدا شود.

مقاله پیشنهادی

اسباب تقویت صبر انسان بر مصیبت‌‌ها

رعایت امور ذیل در صبر بر مصیبتِ‌ از دست دادن فرزندان، خانواده، خویشاوندان و دیگر …