می خواهیم در دنباله مطالبی که گذشت، به مقلدان متعصب فکر بسته بگوئیم: آیا شما به مجرد اینکه بگویید باب اجتهاد بسته شده است، میتوانید مانع کسانی که اهلیت و شایستگی اجتهاد را ندارند و همچنین با غرض و کینه وپیروی ازهوی و هوس در دایره اجتهاد داخل میشوند، میتوانید جلوگیری و ممانعت بعمل آورید؟
آیا شما فکر میکنید هر کلمه ای یاسخنی که از جانب شما گفته میشود مانع حرف زدن و صحبت کردن و همچنین فتوی دادن مردم شود؟ اگر اینگونه میبود، نمیدیدیم که مردم در بسیاری از چیزهایی که ادعا میکنید، با شما مخالفت کنند، شما کجائید و آنان کجایند؟میان شما و ایشان تفاوت از زمین تا آسمان است؟ براستی بیشتر مردم حتّی با دستور الله مخالفت کردهاند، که او قدرتمند به تمام معنی، قادر، توانا، صاحب شجاعت، توان، نیروی شدیدی است و هر آنچه که بخواهد، انجام میدهد، حرکت کاینات کلاً در دست اوست، و روح مخلوقات در قبضه قدرت اوست، با این توصیف آیا شما به نسبت الله بر مردم خوف و هیبت بیشتری دارید و تاثیر و سلطه شما بر مردم از تأثیرو سلطه خداوند بیشتر است؟
پس چگونه مجرد سخنی از جانب شما میتواند مجتهدان فاسد را از کارشان باز دارد. آنان منتظر اجازه و دستور شما نیستند. اگر کسی از خدواند نترسد و تقوی او را نداشته باشد، از شما و امثال شما نمیترسد، درحالیکه ترس ازالله –جل جلاله – و محبت او اساس کار و وسیله اصلاح بزرگ بوده که همان از بین بردن هرج و مرج دینی و از بین بردن زمینه بازیچه قرار دادن شریعت آسمانی است.
اما مجرد سخنی که از فلان و فلانی صادر میشود، هیچگونه تغییر و تحولی در کار ایجاد نمیکند نمونه مثال به عنوان شاهد بر این قضیه اینکه فقهای پیشین در بسیاری از کتابهای خود اظهار داشتهاند که مقلّد نمیتواند مسند قضاوت و فتوی را بر عهده داشته باشد. آیا مقلدان از این کار که همان به عهده گرفتن دو مسند قضاوت و فتوات است، منع شدهاند؟ به حقیقت مدت زمان زیادی نیست که عهده دار این دو مسئولیت هستند: اجتهاد نیز همینگونه است، ضمن اینکه مدعیان ومغرضان اجتهاد به حرفهای شما گوش نمیدهند، ممکن است بسیاری از کسانی که اهلیت و استعداد اجتهاد را دارند بنابر گفته شما، به حرفهای شما گوش فرا دهند و دست از اجتهاد بردارند، و در نتیجه گفته شما در این حالت مانع تلاش آنان و انصرافشان از اجتهاد شده و همچنین باعث محروم شدن مسلمانان از علم و آگاهی میشود، بدون اینکه تاثیری بر مدعیان و مغرضان دین و اسلام داشته باشد.
اگر واقعاً مصلحت این دین را میخواهید، و دوست دارید که دین از هر نوع استهزا و تمسخری سالم بماند، پس هم خود وهم مردم را بر اساس تقوی الله- سبحانه و تعالی – و آگاهی از حد و حدود دین الله و تسلیم بودن درمقابل کتاب و سنت رسول او، و اینکه فرموده کتاب و سنت رسولش را بر هر قول دیگری ترجیح دهد، و همچنین از اینکه تشریع و قانون گذاری کند و درمورد چیزهایی که خداوند به آن اشاره نکرده است، بدون علم و آگاهی حکم صادر کند، بپرهیزد، و اقوالی را که در ارتباط دین هیچ دلیل عقلی و نقلی برای آنها وجود ندارد، و همچنین پروردگارمان صراحتاً در کتاب و سنّت به آنها اشاره نکرده است، کنار بگذارد، بر اساس این خصوصیات تربیت کنیم.
یکی از چیزهای عجیب و غریب که میتوان به اشاره کرد این است که به حقیقت کسانی که ادّعای منع اجتهاد میکنند، میبینیم که خودشان عملاً اجتهاد میکنند، و با اعمال خود، مخالف آنچه میگویند؛ رفتار میکنندو اگر میخواهی این موضوع را تجربه کنی، در موردمساله ای جدید، که هیچکدام از فقهای سابق در مورد آن بحث و گفتگو نکرده و حکم صادر نکردهاند، از آنان سئوال کن، خواهی دید که بنا بر اجتهاد خود در مورد آن فتوی صادر میکنند، و چه بدعتهای زیادی که بعد از قرن چهارم بوجود آمده و با وجود این مقلدان، با توجه به رأی و نظر اجتهاد خود آن را امری درست و نیکو دانسته در حالیکه علناً اظهار میدارند که اجتهاد ممنوع است.
این بحث، اتفاقی را که استاد ما– حفظه الله- در ارتباط با آنچه که میان او و یکی از اساتیدی که ادعای مذهبی بودن داشته است، برای ما تعریف کرد زمانی که استاد ما از او سئوال کرده بود که نظر شما درباره حکم نماز در هواپیما چیست؟آن استاد در جواب گفته بود که جایز است. استاد ما دوباره از او سئوال کرده بود که دلیل شما در این باره چیست؟ مذهبی به او گفته بود: بنابرقیاس بر نماز خواندن در کشتی که جایز است. در جواب استاد ما به او گفته بود: آیا شما مجتهد هستید یا مقلد؟ مذهبی گفته بود: مقلّد. استاد گفته بود: اگر شما مقلد هستید چگونه قیاس میکنی، و استخراج احکام شرعی میکنی در حالیکه تو مقلد هستی، وقیاس یکی ازشرایط مجتهد است سپس در حالیکه متحیر و شگفت زده بود، ساکت ماند.