یکی از مهمترین عوامل ثبات و پایداری بر منهج این است که میانه روی نشانه و مشخصه مسیر قرار گیرد؛ و این امری مهم است که گام ها بسیار در آن دچار لغزش شده و فهم ها مضطرب گردیده و اهل آن در میان مردم اندک اند. همان کسانی که ویژگی و مشخصه ی آنها عدل و انصاف با خود و دیگران است.
و این مطلب باعث شد که شیخ الاسلام ابن تیمیه شر را تماما پنهان در عدم اعتدال و میانه روی معرفی کند، آنجا که می گوید: «شر تماما تفریط در حق یا تعدی و تجاوز در باطل می باشد که همان کوتاهی نمودن در سنت یا ورود به بدعت است. مانند ترک برخی از اموری که به آنها دستور داده شده و انجام دادن برخی از اموری که از آنها نهی شده است. یا تکذیب حقی و تصدیق باطلی؛ و بر این اساس است که اکثر و بیشتر پیشنهادات (شیطان) به مردم از این دو جهت است.»[۱]
اما در این مسیر، گروهی راه را گم کرده و ثبات و پایداری بر منهج را رها کردند و چون جامعه اسلامی را از دریچه ای سیاه دیدند، در پی اصلاح کجی و انحراف آن برآمدند و راه حل اصلاح را در خشونت دیدند و با این روش هرج و مرجی به راه انداختند که در اثر آن خون ها ریخته شد و صفا و پاکی اسلام خدشه دار و دگرگون گردید؛ و چنین شد که دشمنان الله از فرط خستگی و اندوه، نفس بلندی کشیده و تجاوز و تعدی آنها را دیده و آرزوی دیرینه خود را مشاهده کردند و این شد که الفاظ و القابی بر آنها اطلاق نمودند که مردم را از اسلام باز می داشت. الفاظی چون: بنیادگران سفت و سخت، تروریست خون آشام و … .
و در این میان گروه دیگری در حال رشد هستند که تکالیف شرعی و التزام و پایبندی به آنها بر ایشان گران آمده و نفس و خواهشات نفسانی آنان را به تحولات جامعه متمایل کرده است؛ پس به همسویی و همراهی با آن روی آوردند و در این راستا متوجه نصوص شده و به تحریف و تاویل آنها موافق با خواهشات نفسانی خود پرداختند و چنین نصوص را ضایع نمودند.
[۱] – الصدفیه، چاپ دوم: ۱/۲۹۳؛ شیطان انسان را رصد نموده و در کمین اوست، پس اگر به عبادات بیفزاید، او را به بدعت ها و شبهات فرا می خواند و اگر در او شاهد کاستی در عبادات باشد، وی را به گناهان و شهوات فرا می خواند.