اصول دین نزد امامیه، بین تعطیل و تبدیل

امامیه اصول اعتقادی و عملی فراوانی را به دین اضافه نموده‌اند: مانند امامت، عصمت، تقیه، خمس درآمدها و اصول ثابت دیگر مانند، اصل حفظ قرآن که اصلی از اصول اسلام است را انکار کردند. در عین حال اصول دیگر دین را اثبات می‌کنند و همه بر آن متفق هستند، مانند: توحید، نبوت، معاد، نماز، حج و زکات؛ اما نکته‌ی قابل توجه این‌که‌ هنگامی که آن‌ها این اصول را اثبات می‌کنند تنها شکل آن را اثبات کرده و سپس به تفسیر آن می‌پردازند، تفسیری که زاییده‌ی آن تبدیل حقیقت و مضمون این اصول است. گویی که آن‌ها این اصول را تعطیل کرده‌اند اما به شیوه‌ای دیگر که اندکی با تعطیل اصول (مانند حفظ قرآن) اختلاف دارد.

مبدأ (امام معصوم) چگونه منجر به تعطیل و تبدیل اصول می‌شود

توحیدی که بر پایه‌ی قاعده‌ی جدایی میان خالق و مخلوق در حقوق و تکالیف استوار است، آن را لفظی و ظاهری اثبات کرده‌اند و حقیقت و معنای آن را از راه اندیشه‌ی (امام معصوم) تعطیل کرده‌اند. اندیشه‌ی عصمت لاهوتی که از انسان، مخلوقی منزه از خطا و نسیان و بازدارنده از گناه و عصیان می‌سازد و غیب را می‌داند و در امورات عالم تصرف دارد؛ اوست که نوح را از غرق شدن و ابراهیم را از سوختن نجات داده… الخ.

این عصمت فرق مذکور را از بین برده است، لذا در نتیجه‌ی آن قاعده‌ی توحید از میان برداشته می‌شود و کسی بین خالق و مخلوق فرق نمی‌گذارد و این همان چیزی است که مخلوق را در نزد آن‌ها طوری قرار داده که هر چه را خالق ادعا کند، او نیز ادعا می‌کند.

نیازها به درگاه او آورده می‌شود و با ذبیحه و قربانی‌ها به او نزدیک می‌شوند، مرقدش را مانند کعبه می‌دانند، در هنگام نمازهایشان سوی آن متوجه می‌شوند و دور آن طواف می‌کنند و آنجا لبیک می‌گویند و سعی می‌کنند، چنانچه بین صفا و مروه سعی می‌شود! افتخار می‌کنند به این‌که‌ زائرین حسین بیشتر از زائرین بیت الله الحرام است!! حتی شکل مکعب قبر، از شکل کعبه‌ی مشرفه گرفته شده است!! اکنون چه چیزی از توحید باقی می‌ماند؟!

اما نبوتی که بر پایه تفاوت بین نبی و ولی استوار است، آن را تغییر داده و سپس تعطیل کرده‌اند؛ چنانچه با همان اندیشه‌ی (امام معصوم) این دو مقام را با هم در آمیخته‌اند، بدین شیوه که اطاعت از امام معصوم شما را از اطاعت پیامبر بی‌نیاز می‌کند اثری از نیاز به پیامبر را باقی نمی‌گذارد. این اندیشه شخصیت پیامبر  صلی الله علیه و سلم را لغو می‌کند، و در مکان آن شخصیت امام یا ولی می‌گذارد، زیرا امام همه‌ی وظایف نبی را ادا می‌کند و بلکه این امام با زنده و حاضر بودنش از نبی که فوت نموده و غائب است، متمایز می‌شود. حتی درباره‌ی مهدی مزعوم می‌گویند: او زنده و موجود است و عامل مؤثر است اگر او نمی‌بود، دین باقی نمی‌ماند و حجت خدا بر جهانیان بر پا داشته نمی‌شد، و برای آن خورشید را مثال می‌زنند وقتی ابرها آن را می‌پوشانند، اثرش باقی و متصل است هر چند در پشت پرده باشد.

 واقع شاهدی است زنده که آنچه را می‌گوییم اثبات می‌کند: در منابع روائی آن‌ها، جز مقدار بسیار کمی، چیزی از منقولاتِ از پیامبر  صلی الله علیه و سلم نیامده است، و گاهاً روایاتی را که از امام نقل کرده‌اند را در محل احادیث نبوی گذاشته‌اند. تمامی این‌ها به دلیل اندیشه‌ی امامت و عصمت است که فرق میان نبی و ولی را از میان برده است. بلکه می‌گویند: ولی مافوق پیامبر  صلی الله علیه و سلم است و ائمه از انبیاء برترند، اما به دلیل شناعت و فضاحت سخنشان از میان پیامبران، محمد  صلی الله علیه و سلم را استثنا می‌کنند تا تأثیر آن‌چنانی بر درون نداشته‌ باشد.

اما مسأله‌ی ختم نبوت و استمرار حقیقت و معنای آن که همان (امامت معصوم) است، مسأله‌ای کاملا بی‌معنی می‌باشدو با توجه به این‌که درباره‌ی آن می‌گویند: امامت امتدادی برای نبوت و تکمله‌ی آن است و تنها اسم پایان پذیرفته است. گویی که دین صرف اسم و اصطلاحاتی است که حقیقت ندارد!

بنابراین چه چیزی از نبوت باقی می‌ماند؟!!

حتی برای معاد نیز معنا و اثری از واقعیت نمانده است بعد از این‌که‌ امر معاد را به دست امام سپردند تا مردم تقسیم نماید:

این‌ها به بهشت و آن‌ها به جهنم وارد شوند: کسی که شیعه‌ی اثنی عشر باشد در بهشت است هر چند که گناه و عصیان‌ او را فرا گرفته باشند و کسی که غیر از این باشد پس مسیرش به سوی آتش است هر چند که نیکی‌ها انجام داده باشد! اثر عقیده‌ی «رجعت» در اینجا برای تو بس است.

نماز را نیز به اسم (امام معصوم) تعطیل کرده‌اند! آنان نماز جمعه را تا آمدن امام تعطیل کرده‌اند و به جای آن یک خمیس ناچیزی را آورده‌اند که در حقیقت زیارت امام است. جماعت را جز اندکی به علت عدم وجود امام، تعطیل کرده‌اند و حسینیات (حسینیه منسوب به امام حسین است) و مزار ائمه را به جای محل جمعه و مسجد قرار داده‌اند و اوقات نماز را به سه وقت کوتاه کرده‌اند و اذان‌ را تغییر داده و اختصار کرده‌اند. غسل دو پا را نیز به طور کلی در وضو برداشته‌اند و…الخ.

اکنون چه چیزی از نماز باقی ‌مانده است؟!

بدین‌گونه بقیه‌ی اصول و ارکان ‌را تعطیل کرده‌اند، لذا اصول امامیه به طور کلی بین تعطیل و تغییر قرار دارد که همه‌ی این‌ها به دلیل وجود این اندیشه‌ی مهم (امام معصوم) است…!

وضعیت با قرآن نیز همین‌طور است و قرآن نیز بین تغییر و تعطیل واقع شده است، زیرا ادعا می‌کنند که قرآن صحیح در نزد امام است و بیشتر علمایانشان به تحریف و تبدیل قرآن موجود، تصریح کرده‌اند و تمامی آن‌ها با استفاده از تأویل به تعطیل آن می‌پردازند. عوام آن‌ها ـ جز آنان که مورد رحم واقع شده‌اند ـ نیز مشغول کتب ادعیه و زیارت‌ نامه‌ها هستند که برخی از آن‌ها با خط قرآن چاپ شده و با جلدی مانند جلد قرآن مجلد می‌شود طوری که فرق گذاشتن میان آن دو بدون دقت، مشکل است.

و بلکه قرآن ساکت و خاموش است تا زمانی که امام منظور و هدفش را بیان می‌دارد و مبهم است تا زمانی که «امام» مراد آن را واضح و آشکار نکند، در نتیجه چه چیزی از قرآن باقی می‌ماند؟!!

مقاله پیشنهادی

زهد رسول الله صلی الله علیه وسلم

عَنْ أبِی هُرَیْرَهَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ آلَ مُحَمَّدٍ …