این اصول خواه اعتقادی یا عملی خداوند متعال آنها را تشریع کرده و ایمان به آنها را واجب فرموده است، زیرا اینها اثر بزرگی در حیات دینی و دنیوی انسان دارند، و مصالح ضروری بر پایهی آنها شکل میگیرد و عدم وجود آنها سبب اختلال دین و آشفتگی زندگی میشود. لذا ایمان به الوهیت خدا و وحدانیت او، اولین اصل دین است که بدون آن، دین هیچ معنا و مفهومی ندارد.
وجود پیامبر نیز برای شناخت شریعت و عمل به آن، ضروری است، زیرا رسول وسیلهی ضروری انتقال دین از جانب خدا به مردم است و او پیشوای معصومی است که پیروی و متابعت از او لازم میباشد.
اما روز قیامت؛ اگر ایمان بدان نباشد عمل صالح جز اندکی نخواهد بود و اغلب آنچه از اعمال که در آن خیر میبینیم به سبب ترس از حساب و طمع در ثواب است.
دینی را تصور کن که اله یا نبی یا حساب در آن نباشد، تا عظمت این اصول و سطح نیاز به آن برایت روشن شود!!
ارکان عملی اسلام مانند نماز و زکات و جهاد همین طور هستند و دارای مصالحی هستند که امکان بینیازی از آنها وجود ندارد به همین خاطر خداوند متعال به انجام آنها دستور داده و منکرش را کافر و خارج از اسلام معرفی میکند.
اصول منکرات و موبقات (هلاککنندهها) مانند: قتل، زنا، دزدی، شراب و ربا نیز همین گونهاند. و اگر خداوند آنها را حرام نمیکرد، حلالیت آنها باعث انهدام دین و دنیا میشد.
و چنانچه این نصوص مؤید به نص قرآنی روشن و صریح و سالم از احتمال نبودند، مردم در نفی و اثبات آن اختلاف میکردند و در نتیجه فساد و پریشان حالی در دین و دنیا پدید میآمد.
بدین ترتیب، هر امری که اختلاف در آن منجر به اختلال و فساد شود، ذکرش در قرآن رفته و به صورت بیان شافی مانع از اختلاف شده است. حتی اگر امر دنیایی ساده باشد. به همین خاطر مسایل ارث به طور مفصل و روشن در قرآن آمده است، زیرا اختلاف در این گونه مسایل باعث ایجاد بلاهایی میشود که منجر به هلاکت خانوار و قطع رشتهها و پیمانها و از هم پاشیدگی جامعه میشود.
و این بیانگر این است که اصول دین صرفاً به خاطر آزمایش و ابتلاء به وجود نیامدهاند، و بلکه ضرورتاً به مردم نفع و بهره میرسانند، بهرهای که بسیاری از مصالح مسلمین در آن است.
و این از یک طرف مستلزم قطعیت دلیل مثبت برای اصول است و از دیگر طرف مستلزم بطلان هر اصلی میباشد که از راهی دیگر (غیر اصول) باعث ایجاد منفعت شود.