اصول تفسیر و عوامل انحراف در زمینه تفسیر قرآن
از مطالعه تاریخ اسلام چنین بر می آید که بسیاری ازگروهها و افراد به خاطر عدم آشنایی با شیوه های استفاده از قرآن، هنگام بهره گرفتن از قرآن، دچار انحراف شده اند. برخی افراد تنها با آموختن زبان عربی و اطلاعات سطحی از دین به تفسیر قرآن پرداخته اند و برخی دیگر مطالب بی اساسی را مطابق سلیقه و افکار خود اندیشیده و سپس سعی کرده اند آیات قرآن را با تفسیر به رای با مقصود خود تطبیق دهند و برخی دیگر به دلیل مرعوب شدن و تأثیر پذیرفتن از نظریات عقلی و فلسفی عصر خویش سعی نموده اند مفاهیم قرآن را با تحریف و تأویل و قطع و برش با افکار و آرای فلسفی زمان تطبیق دهند و گروهی دیگر به دلیل عدم آشنایی با موضوع مورد بحث ، به استنباط مسایلی از قرآن پرداخته اند که از موضوع خارج است.
در خصوص چنین افرادی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند : « من قال فی القرآن برأیه فاصاب فقد أخطأ» اگرکسی با رأی و نظر شخصی خود در تفسیر قرآن نظر بدهد و تفسیرش مطابق واقع قرار گیرد ، بازهم خطا کرده است.
علامه فرزانه استاد محمد تقی عثمانی در بخشی از کتاب ارزشمند خود « علوم القرآن » بحث مفصلی را به این موضوع اختصاص داده اند که مختصری از آن ترجمه شده و خدمت قرآن پژوهان گرامی تقدیم میگردد .به امید این که راهنما و راهگشای آنان در استفاده اصولی و هر چه بهتر از قرآن کریم گردد.
عوامل انحراف در تفسیر قرآن
علم تفسیر، گر چه از زمره علومی است که حصول آن مایه عزت و شرافت برای انسان است، اما قدم نهادن در وادی آن بسیار خطر آفرین است .زیرا اگر انسان ، آیه ای از قرآن را اشتباه تفسیر نماید، به این معنا است که به الله تعالی سخنی را نسبت داده که آن را نفرموده است و مسلم است که چنین تفسیری جزو انحرافات بزرگ است. کسانی که بدون در نظرگرفتن شرایط و ضوابط مورد نیاز، به تفسیر قرآن مـی پردازند گر چـه تلاش زیادی میکنند، امـا باز هم دچـار خطاهای فاحشی می شوند. لذا مناسب است در اینجا به بررسی ( برخی از مهمترین ) عواملی بپردازیم که انسان را به سوی انحراف در تفسیر قرآن میکشاند:
۱ ـ عدم شایستگی و توانایی:
امروز این عامل باعث هرج و مرج شدیدی در فهم معانی قرآن شده است و افرادی تنها با یادگیری زبان عربی خود را عالم به قرآن دانسته و چنین می پندارند که هر گونهبه ذهنشان رسید می توانند قرآن را تفسیر نمایند .در صورتیکه آنچه قابل تامل است این است که هیچ علمی از علوم دنیا اینگونه نیست که تنها با فرا گرفتن زبان آن علم بتوان در آن مهارت حاصل کرد ؛ و چنین چیزی سابقه نداشته که یک نفرمثلاً به خاطر تسلط بر زبان انگلیسی، مدعی شودکه تنها با مطالعه کتابهای پزشکی ، پزشک شده و یا با مطالعه کتابهای مهندسی، مهندس شده و یا با مطالعه کتابهای حقوق، حقوقدانی توانا شده است.
هر شخصی می داند که فقط با فرا گرفتن زبان و تنها با مطالعه نمی توان علوم و فنون مختلف را کسب کرد، بلکه برای کسب هر علمی نیاز به کوشش و تلاشی مستمر در طی سالیان متمادی است؛ با این کیفیت که چنین فردی زیر نظر اساتید مجرب و متخصص در آموزشگاههای بزرگ و معتبر حضور یافته و مراحل و امتحانات مختلف را پشت سر نهد و پس از فرا گیری علوم نظری و مباحث تئوریک، برای مدت مدیدی به تجربه علمی آن زیر نظر کارشناسان بپردازد ، آنگاه می توان او را کارشناس ابتدایی این علوم دانست.
وقتی علوم و فنون دنیوی چنین وضعیتی دارند، آیا علم مهمی مانند تفسیر قرآن، تنها با فراگرفتن زبان عربی بدست می آید؟ مسلم است که نه! بلکه برای آشنایی با تفسیر قرآن، نیاز به معلومات علمی وسیع و گسترده ای می باشد. زیرا قرآن همانند دیگرکتابها نیست که مطالب هر موضوع یکجا و به صورت متوالی ذکر شده باشد، بلکه بر خلاف دیگرکتابها ، قرآن از یک اسلوب ویژه و ممتاز برخوردار است ، اینگونه که برای فهمیدن یک آیه لازم است قرائتهای مختلف آیه و ابعاد گوناگون آن و سایر آیاتی که در این موضوع وجود دارد، کاملاً مورد نظر قرار گیرد.
بسیاری از آیات به گونه ای هستندکه فهم دقیق معنای آن به دانستن سببی که آیه در خصوص آن نازل شده بستگی دارد و تا زمانیکه شأن نزول آیه به طورکامل بررسی نگردد مفهوم کامل آن به ذهن نمی آید ، و نیز بسیاری از آیات مجمل قرآن بر شرح و تفسیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم موقوف است. لذا در هر آیه باید توجه داشت که آیا در تفسیر آن، حدیثی از رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم وجود دارد یا نه ، اگر وجود داشت ، آیا با شرایط اصول حدیث مطابقت دارد یا نه و صحابه که شاهدان عینی نزول قرآن هستند، این آیه را چگونه فهمیده اند ، اگر در میان روایات موجود تعارض و تناقضی وجود دارد، برای رفع آن چه باید کرد.
از سوی دیگر دامنه زبان عربی بسیار وسیع و گسترده است به اینگونه که یک واژه دارای معانی مختلفی می باشد و یک معنا را با الفاظ متعددی می توان تعبیرکرد. لذا تا زمانی که انسان با اسلوبهای زبان عربی کاملاً آشنا نباشد، انتخاب یک معنا از میان معانی مختلف بسیار مشکل است و صرف نظر از این، تنها با دانستن معنای لغوی واژه ها نمی توان آنها را به کار گرفت زیرا از تفاوت ترکیب نحوی، در معانی کلمات عربی دگرگونی ایجاد می شود و تا زمانیکه شخص بر زبان و ادبیات عرب مسلط نباشد نمی تواند تشخیص بدهد که کدام ترکیب با اسلوب عرب بیشتر همخوانی دارد.
مسئله دیگری که حایز اهمیت است اینکه قرآن سخن ذات اقدس الله متعال است وخداوند اسرار و معارف کلامش را بر شخصی که دستش به گناه آلوده است نمی گشاید، بلکه برای تفسیر و تبیین مفاهیم قرآن در ضمن آشنایی با علوم ، طاعت، تقوا، دیانت، اخلاص و عشق به حق پرستی لازم است.
بنابراین برای تفسیر قرآن تنها آشنایی با زبان عربی کافی نیست ، بلکه برای آن تخصص در علم اصول تفسیر، علم حدیث، اصول حدیث، اصول فقـه، علم نحو، علم صرف، علم بلاغت و علم ادب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. قدم گذاشتن در وادی تفسیر بدون دارا بودن این شرایط، مرادف است با قرار گرفتن در مسیر انحراف که درباره آن رسول اکرم صلی الله علیه واله وسلم می فرمایند: « من قال فی القرآن بغیر علم فلیتبوأ مقعده من النار » کسی که بدون علم قرآن را تفسیر کند، جایگاه خود را در آتش دوزخ مهیا کرده است.
برداشتهای نادرست :
در این زمینه برداشتهای نادرستی وجود دارد که باید بر طرف ساخت و آنها عبارتند از:
الف) برخی افراد میگویند که در قرآن آمده است: « و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مُدّکر» ما قرآن را برای پند گرفتن آسان ساخته ایم، آیا کسی هست که پند بگیرد. وقتی قرآن کتاب ساده و آسان است، برای تفسیر و تشریح آن نیازی به دانستن علوم زیاد نیست. بلکه هر فردی می تواند با تلاوت متن قرآن آن را بفهمد ، اما این استدلال از یک سوء تفاهم بزرگ نشأت گرفته و نشانه کوتاه فکری و سطحی نگری است. حقیقت این است که آیات قرآن دو نوع اند:
(۱) بخشی از آیات قرآن به گونه ای است که در آن سخنان پندآمیز برای همه، داستانهای مفید، ماجراهای عبرت آموز و مضامین وعظ و نصیحت وجود دارد که در آن ناپایداری دنیا، حالات جهنم، ترس از خدا و فکر آخرت و سایر حقایق روشن و ساده زندگی بیان شده است. بدون شک این قبیل از آیات ساده و آسان است و هر فردی با مختصر آشنایی با زبان عربی، می تواند مطلب آنها را درک کرده و از آن پند و عبرت بگیرد .چنانکه خود قرآن کریم این نکته را مجمل نگذاشته، بلکه با ذکر واژه « للذکر » ـ برای پندگرفتن ـ این حقیقت را واضح و روشن ساخته است.
(۲) بر عکس بخشی از آیات مشتمل بر احکام، قوانین، عقاید و مضامین علمی می باشندکه فهم و درک دقیق آنها و استنباط احکام و مسائل از آن در توان هرکس نیست و تا زمانی که رسوخ و آشنایی کامل با علوم اسلامی به دست نیاید، نمی توان این هدف را از قرآن به دست آورد. به همین خاطر صحابه کرام رضی الله عنهم اگر چه زبان مادری شان عربی بود و برای درک زبان عربی نیاز به آموزش نداشتند ولی با وجود این ، برای یاد گرفتن قرآن مدتی طولانی در خدمت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سپری کردند.
علامه سیوطی رحمه الله به نقل از امام عبدالرحمن سلمی می نویسد : آن دسته از صحابه که به صورت منظم قرآن را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می آموختند مانند حضرت عثمان بن عفان رضی الله عنه ، عبدالله بن مسعود رضی الله عنه و… از آنها نقل شده که وقتی۱۰ آیه از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرا میگرفتند، تا زمانیکه مسائل علمـی و عملـی آنها را بـه طورکامل فرا نمیگرفتند، پا فراتر نمی نهادند و می فرمودند« فتعلمنا القرآن و العلم و العمل جمیعأ»؛ ما قرآن را همراه با علم و عمل فرا گرفتیم.
در موطاء امام مالک رحمه الله روایتی از حضرت عبد الله بن عمر رضی الله عنه نقل شده که ایشان تنها برای یادگیری سوره بقره و درک مفاهیم آن هشت سال صرف کردند. جای تامل است که اصحاب پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم با وجود اینکه زبان عربی زبان مادری آنها بود و در اشعار و ادبیات عرب مهارت فوق العاده ای داشتند و اشعار و قصاید بسیار بلند را با کمی دقت به طورکامل از بر میکردند؛ چرا برای حفظ قرآن کریم و فهم معانی آن این همه وقت صرف نمودند که تنها برای فهم یک سوره هشت سال صرف کنند؟ علتش همین است که برای فراگیری قرآن کریم و علوم آن تنها مهارت در زبان عربی کافی نیست، بلکه برای آن در آن زمان مصاحبت رسول اکرم صلی الله وعلیه و آله و سلم و آموختن از آن حضرت صلی الله و علیه و آله و سلم لازم بود. وقتی صحابه رضی الله عنهم با وجود مهارت در زبان عربی و مشاهده مستقیم نزول وحی، برای این که عالم قرآن بشوند، نیازمند آموزش از آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم بودند ، مسلم است که صدها سال بعد از نزول قرآن تنها با آشنایی مختصر از قرآن و با کمک گرفتن از ترجمه های قرآن، مدعی مفسر قرآن شدن جسارتی بس بزرگ و امری غیر قابل قبول است.
چرا فهم و تفسیر قرآن منحصر به علما است؟
(ب) برخی چنین اعتراض میکنندکه قرآن کریم برای تمام انسانها کتاب هدایت است. لذا هر فرد حق دارد که مطابق فهم و برداشت خود از قرآن بهره ببرد و نمی توان شرح و تفسیر قرآن را در انحصار افراد خاصی دانست، این اعتراض نشأت گرفته از احساسات و عدم درک حقیقت امر است. بدون شک قرآن کریم برای تمام انسانها مایه هدایت است. اما این دلیل نمی شودکه هر فرد غیر ماهری بتواند از قرآن قوانین دقیق و مسائل مهم کلامی، فقهی و غیره را استنباط نماید بدون این که دارای صلاحیت لازم برای این کار باشد. به عنوان مثال اگر یکی از متخصصان حقوق، فلسفه یا پزشکی، کتابی در رشته تخصصی اش تالیف کند مسلم است که هدف او فایده رساندن به همه انسانها است. حال اگر کسی که حتی از مبادی این علوم آگاهی کافی ندارد، اعتراض نماید کـه این کتابهـا کـه برای استفاده و بهره مند شدن عموم نوشته شده، چرا حقوقدانان، فیلسوفان و پزشکان حق نوشتن و حق اظهار نظر در این زمینه ها دارند و این حق را در انحصار خود در آورده اند در مورد نارسایی فکری و عدم درک چنین انسانی چه می توان گفت؟!
واقعیت این است که کتابهایی که در هر علم و فن نگاشته شـده ، برای فایده و بهره مند شـدن همه مردم نوشته شده است. اما بهره مند شدن از علوم دو روش دارد: یکی این که انسان علوم و فنون را از اساتید و متخصصین فرا گیرد و در این زمینه به حدکافی تلاش نماید و وقت صرف کند. دوم این که اگر خودش نمی تواند علم فرا گیرد از میان کسانی که بیش از همه در میادین علمی تلاش کرده اند، یکی را برگزیند و با اعتماد بر او تفسیر و تشریحش را بپذیرد. علاوه بر این دو راه، اگر انسان راه سومی را انتخاب کند، هم بر خودش و هم در حق آن علم ظلم کرده است. دقیقآ عین همین وضعیت درباره قرآن و سنت صادق است. اینها اصول و ضوابط منطقی و معقولی هستندکه درباره همه علوم و فنون صادق هستند. آیا در دنیا فقط قرآن و سنت است که معاذالله چنان بی صاحب شده اند که برای استنباط مسائل آن نیازی به اهلیت و شایستگی نیست؟ و هرکس بتواند هر نوع ظلمی در حق آن روا دارد؟
(۲) – سعی در تطبیق قرآن با سلیقه ها و افکار شخصی:
دومین انحراف عظیمی که درباره تفسیر قرآن وجود دارد، این است که برخی افراد مطابق سلیقه و افکار خود مطالبی را اندیشیده، سپس برای توجیه افکار و ادعاهای خویش سعی میکنند آن را با آیات قرآن تطبیق دهند. چنانکه علامه ابن تیمیه درکتاب اصول التفسیر به تفصیل در این زمینه سخن گفته است.
درگذشته فرقه های باطل و ظاهر پرستی که از فلسفه یونان مرعوب شده بودند، دست به چنین اقدامات انحرافی زده اند و با تغییر مفاهیم قرآن، سعی داشتند قرآن را مطابق سلیقه و فکر خود تفسیرکنند در صورتیکه چنین رویه ای اصلاً منصفانه نیست ، خصوصاً درباره قرآن کریم اتخاذ چنین شیوه ای ظلمی عظیم است ، زیرا قرآن کریم هر جا خودش را به عنوان کتاب «هدایت» معرفی کرده است به این معنا است که هرکس راه گم کرده باشد، قرآن او را به منزل مقصود راهنمایی خواهد کرد. پس برای به دست آوردن هدایت از قرآن کریم هر فرد بشر ناچار است که خود را همانند کسی تصور نماید که راه رسیدن به منزل را نمی داند سپس به خودش بقبولاند هر راهی را که قرآن معرفی میکند، همان مایه رستگاری و نجات من است، خواه عقل آن را در کند یا نه ، و اگر عقل و خرد من کافی بود مراجعه به قرآن چه ضرورتی داشت.
بر عکس اگرکسی به افکار و اندیشه های خود قانع باشد و قرآن را با عینک نظریات خود بخواند، معنایش این است که او کتاب مقدس الله تعالی را برای به دست آوردن هدایت نمی خواند بلکه برای تایید افکار و نظریات شخصی خود می خواند. کسی که به عقل و فکر خود تا این حد اعتماد دارد و نمی خواهد فکر او خادم قرآن قرار گیرد بلکه نعوذ بالله می خواهد قرآن را خادم عقل و خواهشات خود قرإر دهد، روشن است که چنین فردی از نعمت هدایت محروم خواهد شد و هرگز به مقصود حقیقی )الله تعالی) نخواهد رسید و در گرداب انحرافات فکری خود پیوسته فرو خواهد رفت.
الله تعالی در خصوص چنین افرادی می فرماید: یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَیَهْدِی بِهِ کَثِیراً البقره:۲۶)
« الله تعالی به وسیله (قرآن) بسیاری را منحرف می سازد و بسیاری را هدایت می بخشد.»
لذا بهترین روش برای کامل کردن هدایت از قرآن این است که انسان ذهن خود را از افکار و نظریات شخصی خالی ساخته و با رعایت شرایط و ضوابط مورد نیاز به قرآن مراجعه نماید و اگر استطاعت چنین کاری را ندارد به جای این که شخصاً وارد وادی تفسیر قرآن شود، سالم ترین راه برای حصول هدایت این است که بر تفسیر کسانی اعتماد کند که عمر خویش را برای این کار صرف کرده اند و در تقوا و اخلاص و بینش علمی سر آمد دیگران بوده اند.
(۳) – مرعوب شدن از اندیشه های معاصر:
سومین عاملی که باعث انحراف در تفسیر قرآن میگردد این است که انسان با توجه به نظریات عقلی و فلسفی عصر خویش به تفسیر و تبیین مفاهیم قرآن بپردازد، و در بیان مقصود قرآن همان نظریات را معیار حق و باطل قرار دهد.
در هر دوره ای از تاریخ اسلام، افرادی به چشم می خورند که بدون آشنایی عمیق از قرآن و سنت به علوم فلسفی عصر خویش روی آورده اند و فلسفه چنان بر افکار آنان تسلط یافته که نتوانسته اند خود را از آراء و نظریات فلسفی رها سازند. وقتی این افراد به تفسیر قرآن مراجعه کرده اند، بسیاری از مفاهیم قرآن را مخالف افکار و نظریات فلسفی خود یافته اند. در این مرحله حساس آنان به جای تکذیب نظریات فلسفی، به تحریف مفاهیم قرآن پرداخته و با قطع و برش الفاظ قرآنی سعی نموده اند تا آنها را با افکار و آراء فلسفی خود تطبیق دهند.
چنانکه هنگام شیوع فلسفه یونان، کسانی که از علوم قرآن و سنت آگاهی کافی نداشتند و به آموزش فلسفه روی آوردند، به شدت از آن تأثیر پذیرفتند و این امر باعث پدید آمدن فتنه خطرناکی شد و اینها (متأثرین از فلسفه) سعی میکردند، آیات قرآن را با اصول فلسفه تطبیق دهند، حتی برخی از این افراد با خلوص دل به این امر مبادرت می ورزیدند و معتقد بودند که فلسفه یونان قطعاً قابل انکار نیست و تفسیر و برداشتهای موجود از قرآن و سنت یارای مقابله با سیلاب فکری فلسفه را ندارد. و بر این باور بودند که تفسیر پیشینیان باید رهاگردد و بگونه ای به تبیین و تشریح مفاهیم قرآن پرداخته شود که با فلسفه یونان مطابقت داشته باشد ولی در حقیقت این دوستی و محبت با قرآن همانند «دوستی نادان» بود که به جای خدمت به اسلام، هـرج و مـرج شدیـد فکـری در میان مسلمانان بوجود آورد و فرقه های جدیدی همچون معتزله و جهمیه و… به وجود آمدند و باعث شدکه بسیاری از علمای بلند پایه و راسخ همه برنامه های علمی، تحقیقی و تبلیغی خویش را رها ساخته و به مبارزه با این فرقه های انحرافی و معرفی اشتباهات فلسفه بپردازند.
این حقیقت پس از تجربه و گذر سالیان طولانی کاملاً درست از آب در آمد. زیرا پیشرفتهای نوین فلسفه و علوم طبیعی، نارسایی و سرگشتگی فلسفه یونان را در بسیاری از مسائل بر همگان روشن و آشکار ساخت و بسیاری از یافته های علوم طبیعی، نجومی و… در فلسفه یونان غلط از آب درآمد و ساختمان نظریات «ماوراءالطبیعه «Metaphysic» قدیم در هم شکست.
آنانی که درخشش فلسفه یونان چشمانشان را خیره کرده بود و بر اثر آن دست به تطبیق قرآن و سنت با نظریات فلسفی زده بودند؛ اگر امروز زنده بودند، یقیناً در اوج ندامت و شرمندگی به سر می بردند. ولی باز هم جای حیرت است که گروهی از ظاهر پرستان معاصر به جای پند گرفتن از تاریخ با مرعوب شدن از افکار غربی درصددند تا قرآن و سنت را به گونه ای تفسیر نمایند که با تئوریها و نظریات غربی کاملاً وفق داشته باشد. اینان همه اصول و قوانین مسلم و مشهور تفسیر را زیر پاگذاشته و تنها بر اساس یک اصل به تبیین و تفسیر مفاهیم قرآنی می پردازند و آن اینکه با قطع و برش کلام الله تعالی سعی دارند، آن را مطابق افکار غربی قرار دهند، ولی متاسفانه نمی اندیشندکه این تحریف و تأویلی که انجام می دهند درباره سخنان کیست ، و سخنانی را که به خاطر هماهنگ ساختن با اندیشه ها و افکار کوتاه خویش می خواهند دگرگون جلوه دهند، تا چه حد محکم و استوار هستند ، وقتی قافله فکر انسانی نظریات صحیح در تفسیر قرآن را زیر پاهایش له نماید، خدا می داند که پیامد تفسیر و تشریح خودسرانه از قرآن، به کجا خواهد انجامید؟!
مقاله پیشنهادی
فضیلت سفارش به قرآن
عَنْ طَلْحَهَ ابْنِ مُصَرِّفٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِی أَوْفَى: آوْصَى النَّبِیُّ صلی الله …