شخصی وارد مسجدی میشود برای اقامه ی نماز .
*در اول نماز موبایلش زنگ خورد ،
زنگ موبایلش هم یکی از ترانههای معروف قدیمی بود .
مرد با اضطراب و پریشانی گوشی را ساکت و با شرم و دلهره نمازش را خواند.
بعد از نماز، نمازگزاری بطرفش رفت
و با حالتی حق به جانب و نگاهی تحقیر آمیز و با لحنی نصیحتگرانه گفت :
تو که نماز خوانی و اینجا هم خانه خداست این چه آهنگیه رو موبایلت گذاشتی شرم نمیکنی ؟؟
توی مسجد از مردم شرم نمیکنی
از خدا هم نمیترسی!؟
معصیت در خانه ی خدا!؟
یعنی نمیترسی از غضب خدا ؟ مرد سرش را پایین انداخت .
هیچی نگفت.
اون رفتنش به مسجد ، شد آخرین بار مسجد رفتنش !!!!!!
از آنروز به بعد از نام مسجد و آمدن به مسجد هم استرس داشت
…… زمان گذشت……
همان شخص روز بعد به قهوه خانهای رفت .
ناگهان شیشه قلیان از دستش افتاد و شکست
مرد پریشان و شرمنده شد. خواست معذرت خواهی و جبران کند .
صاحب قهوه خانه بطرفش آمدو گفت:
هیچ ایرادی نداره،
پیش میاد ،
خودت را اصلا ناراحت نکن
*فدای سرت*
شکست که شکست
همین رفتار صاحب قهوه خانه باعث شد اون مرد مشتری دایمی اش شود و از مسجد فاصله بگیرد .
*فراموش نکنیم اصل جاذبه و دافعه در زندگی، شغل و اعتقادات؛ اخلاق و انسانیت است*
*اخلاق و انسانیتِ ما با ادعا و نصیحتِ دیگران به اثبات نمیرسد بلکه در نحوهی کردار و کلام ماست که نمودار میشود*
*با مهربانی ولطافت میتوان قلبها را بدست آورد اما با تندخویی و سرزنش هرگز نمیتوان .
مواظب طرز رفتارمان با دیگران باشیم…