اصل تمامی اصول در اسلام این است که صدور قرآن از جانب خداوند به اثبات رسیده است

صدور قرآن کریم از جانب خداوند متعال، اصل تمامی اصول در اسلام است. پس وقتی که این اصل ثابت شد، تمامی اصولی که نصوص صریح قرآنی درباره‌ی آن آمده‌اند، ثابت می‌شوند، و این اصول بر مسلمان و کافر به طور یکسان الزام‌آور می‌باشد؛ زیرا از آنجایی که نصوص قرآن از جانب خداوند صادر شده و عقل این حقیقت را تأیید می‌نماید، پس حجت و دلیلی برای تمامی اصول می‌باشند.

و از آنجایی که اصول دین در قرآن از طریق نصوص صریح آمده، پس بعد از آن تا این‌که‌ ثابت شوند و ثبوتشان به وسیله‌ی حجت الزام‌آور عقلی بر مسلمان و غیرمسلمان باشد نیازی به استدلال عقلی صرف ندارند، مگر فقط به خاطر تأیید و نه بیشتر.

همانا حجت عقلی برای ثبوت این اصل یعنی صدور قرآن از جانب خدا دلیل عقلی مجرد نیست. به این معنا که جدای از نصوص قرآنی باشد به گونه‌ای که این حجت‌های عقلی، حجت‌های خارجی و مستقل یا قائم به نفس باشند، و نصوص قرآنی تنها تأییدکننده و تابعی برای آن مسایل باشند که ابتدا به وسیله‌ی حجت‌های عقلی مجرد به ثبوت رسیده‌اند.

یا این‌که ابتدا خارج از دایره‌ی قرآنی که حجت قاطع خداوند است، اثبات جاری شود، سپس به قرآن روی ‌آوریم تا آن را تابع و تأییدکننده‌ی چیزهایی قرار دهیم که با عقل خودمان بدان دست یافته‌ایم. گویی که قرآن که سخن و علم خداوند است از آوردن آنچه که با عقل قاصر و ناتوان بدان دست یافته‌ایم، ناتوان است! یا ما بر آن منت می‌نهیم تا سند اطمینان و اعتماد که بدان نیاز دارد، به آن دهیم!!

به راستی خداوند متعال، خود قرآن‌ را به عنوان دلیل بزرگ و حجت قاطعش بر صدور این قرآن از جانب خود، قرار داده است. پس قرآن به تنهایی بدون امر خارجی دیگر چیزی است که خودش برای خودش گواهی می‌دهد که از جانب خداوند متعال است.

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ٢٣ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ٢۴﴾ [البقره: ۲۳-۲۴].

«(ای مردم)! اگر در مورد صدق این قرآن معجزه‌گر که آن را بر بنده (و فرستاده‌ی خود حضرت محمد  صلی الله علیه و سلم) نازل کرده‌ایم، شک و شبهه و تردیدی دارید، تنها یک سوره بیاورید (که در رسایی و فصاحت و بیان مانند این قرآن باشد) و یاران و یاوران خود غیر از خدا را بخوانید (که در مخالفت و معارضه با قرآن شما را یاری دهند) اگر راست می‌گویید. اگر نتوانستید و در آینده هرگز نخواهید توانست شبیه آن را بیاورید، پس از آتش جهنم برحذر باشید که سوخت مورد اشتعال آن عبارت از لاشه‌ی کافران و بت‌های مورد پرستش آنان است. و این آتش برای کافران آماده شده است».

همانا این آیه، دلیل برای اصل تمامی اصول در دین اسلام، خود قرآن ‌را از طریق هر یک از سوره‌های خود قرار می‌دهد. پس هر کدام از سوره‌های قرآن و بلکه هر کدام از آیات قرآن دلیل مستقل و قائم به ذات خودش است که بر صحت صدور این قرآن از جانب خدا گواهی می‌دهد. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا٨٢﴾ [النساء: ۸۲].

«آیا در (فهم و درک معانی و الفاظ رسا و بلیغ) قرآن تأمل و تدبر نمی‌کنند؟ اگر (همان طور که مشرکان و منافقان گمان می‌برند) این قرآن از جانب غیر خدا می‌بود، اختلاف و تناقض فراوانی را در اخبار و نظم و مبانی‌اش می‌یافتند».

یعنی: حداقل یک صد و چهارده دلیل بر صحت این اصل وجود دارد. چیزی که با ثابت شدن آن تمامی اصول دین ثابت می‌گردد؛ ثبوت عقلی‌ای که بر هر انسان عاقلی اعم از مسلمان و کافر، الزام‌آور است.

آیا بعد از این همه دلایل به دلیل دیگری نیاز داریم؟! مگر به خاطر گستردگی و افزونی، که آن هم نه تنها ممنوع نیست بلکه شرعاً مطلوب است.

اینجا است که استدلال عقلی تابع و تأییدکننده‌ی مسایلی است که از همان ابتدا به وسیله‌ی نص قرآنی ثابت شده است. و عکس این درست نیست آن‌گونه که دیدگاه شیعه امامیه بدان تصریح دارد؛ یعنی همانا دیدگاه امامیه در خصوص اصول دین بی‌پایه و بی‌اساس است و از اساس، زیر و رو و برعکس شده است.

همچنین این گفته که «کافر نیاز به دلایلی عقلی خارج از قرآن دارد بر این اساس که صحت قرآن در نزد وی ثابت نشده است» بی‌اساس و بی‌پایه است؛ زیرا دلیل الهی (نص دین) بر ثبوت صحت قرآن، به نسبت کافر و مسلمان، قطعی است. مگر به نسبت ستیزه جویانی که به دنبال حق نیستند، که این افراد از حجت و دلیل هیچ استفاده‌ای نمی‌برند و تعریفات و توضیحات اضافی نفعی به حال آنان ندارد.

اینان همان کسانی هستند که پس از آنکه حجت آشکار به وسیله‌ی خود قرآن ارائه شده، خداوند درباره‌شان می‌فرماید:

﴿فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ٢۴﴾ [البقره: ۲۴].

«اگر نتوانستید و در آینده هرگز نخواهید توانست (شبیه آن را بیاورید)، پس از آتش جهنم برحذر باشید که سوخت مورد اشتعال آن عبارت از لاشه‌ی کافران و بت‌های مورد پرستش آنان است. (و این آتش) برای کافران آماده شده است».

﴿مَا یُجَادِلُ فِی آیَاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلَادِ۴﴾ [غافر:۴].

«(بعد از وضوح آیات و اعجاز قرآن) تنها کافران در آیات خدا مجادله و ستیزه مى‏کنند [اینان را هیچ شأن و اعتبارى نیست‏] پس مبادا رفت و آمدشان در شهرها [به خاطر قدرت نمایى، تجارت و ثروتمند شدنشان‏] تو را بفریبد».

﴿وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ﴾ [غافر: ۵].

«و به طریق ناروا به پیامبر خود به جدال پرداختند تا از این راه، حق (درخشان و جلوه‌گر) را باطل و زایل کنند».

﴿إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ۵۶﴾ [غافر: ۵۶].

«آنان که در مورد آیات (نازل شده از جانب) خدا به نزاع و خصومت می‌پردازند، بدون این‌که‌ دلیل و برهانی از جانب خدا داشته باشند، آن‌ها جز تکبر و خود بزرگ‌بینی (که آنان را از پیروی از تو باز می‌دارد) چیزی در سینه ندارند. آن‌ها به مقصود خود (یعنی خاموش کردن نور خدا و غلبه و برتری تو) نایل نمی‌آیند. پس (از حیله و نیرنگ آن‌ها) به خدا پناه ببر، زیرا خدا (گفته‌ی آن‌ها را) می‌شنود و (به وضع و حال آنان) آگاه است».

﴿وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا۵۶﴾ [الکهف: ۵۶].

«(با وجود این‌که‌ حق روشن و جلی است، اما با این وجود) کافران بیهوده به مجادله می‌پردازند تا (از این راه بر حق چیره و پیروز شوند) و آن را از بین ببرند. آنان آیات من و برحذر داشتن از عذاب را به مسخره گرفته‌اند».

﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ٣﴾ [الحج: ۳].

«بعضی از انسان‌ها بدون دلیل و سند درباره‌ی (قدرت و صفات) خدا به جدل و منازعه می‌پردازند و از هر گردنکش و نافرمانی پیروی می‌کنند».

﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُنِیرٍ٨﴾ [الحج: ۸].

«عده‌ای از مردم در مورد خدا بدون داشتن علم (و دانشی که به شناخت و آگاهی بینجامد) و بدون تمسک به کتابی مبین و مستدل، به بحث و جدل می‌پردازند».

﴿وَإِنْ جَادَلُوکَ فَقُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَعْمَلُونَ۶٨﴾ [الحج: ۶۸].

«اگر (بعد از روشن شدن حق و اقامه‌ی دلیل بر آنان) با تو به مخاصمه برخاستند، بگو: خدا به آنچه که انجام می‌دهید، آگاه‌تر است».

﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ أَنَّى یُصْرَفُونَ۶٩﴾ [غافر: ۶۹].

«آیا ندیدى کسانى را که در آیات خدا مجادله مى‏کنند، چگونه از راه حقّ منحرف مى شوند؟!»

آیا این مجادله‌ جز ارائه‌ی استدلال‌های عقلی در مقابل آیات الهی، چیزی دیگری است؟

اگر استدلال عقلی حجت می‌بود، این استدلال، آنان ‌را به عدم صحت نبوت پیامبرشان می‌کشاند. پس چرا خداوند متعال از اعمالشان تعجب می‌نماید؟ و در آیه‌ی بعدی درباره‌ی آنان می‌فرماید:

﴿الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتَابِ وَبِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ٧٠﴾ [غافر: ۷۰].

«آنان که قرآن و دیگر کتب و شرایع آسمانی را تکذیب می‌کنند، در آینده عاقبت تکذیب خود را خواهند دانست».

در جای دیگر می‌فرماید:

﴿وَیْلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ٧ یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِرًا کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ٨ وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آیَاتِنَا شَیْئًا اتَّخَذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ٩﴾ [الجاثیه: ۷-۹].

«وای بر هر کس که دروغپرداز و بزهکار باشد ! آن کسی که پیوسته آیات خدا را می‌شنود که بر او خوانده می‌شود (و از وعد و وعید، بیم دادن و مژده دادن، امر و نهی، و پند و اندرز، صحبت می‌دارد، امّا او) پس از آن از روی تکبّر (بر کفر و مخالفت با حق و انجام گناه) اصرار می‌ورزد؛ انگار آیه‌های خدا را نشنیده است ! (حال که چنین است) پس او را به عذاب بس دردناکی مژده بده. هنگامی که چیزی از آیات ما را فرا می‌گیرد، آن را به تمسخر می‌گیرد و مایه استهزاء می‌گرداند ! این چنین کسانی عذاب بزرگ و خوارکننده‌ای دارند».

این اعتراضی است از جانب خدا بر کافری که آیات خدا (نصوص دینی) را می‌شنود و سپس از آن پیروی نمی‌کند. اگر نصوص دینی بر کافر حجت نمی‌بود همان طور که بر مسلمان حجت است این اعتراض صحیح نمی‌بود.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …