جنگ یکی از بدترین مناظر اعمال انسانی است. جنگهای عرب مناظری از وحشیگری، قساوت، سفّاکی و درندگی بود. ولی با طلوع آفتاب نبوت، همین امر از تمام معایب و نواقص پاک گشت و به عنوان یک وظیفۀ مقدس انسانی قرار گرفت. در مملکتی که از هزاران سال، ظلم و غارتگری به طور جدی و پشت در پشت جریان دارد، در بدو امر یک حکومت مقتدر و مهذّب نیز ناگزیر است که بر اصول و طرز عمل باورهای قدیم عمل کند که در اصطلاح طب به آن، «علاج بالمثل» میگویند. در آغاز اسلام وقایعی از این قبیل به چشم میخورند که در زمان جاهلیت رواج داشتند. مثلاً در دوران جاهلیت رسم بر این بود که در حال غفلت و بیخبری بر دشمن حمله میکردند و آنها را به قتل میرساندند و یا اسیر میکردند. اسلام این رسم را از بین برد. اما اگر از همان آغاز بر این روش عمل میشد، نتیجه این میشد که دشمن همیشه به طور ناگهانی بر مسلمانان حملهآور شود، آنان را به قتل برساند و مسلمانان نتوانند به طور مناسبی از خود دفاع کنند. با گذشت زمان، هرقدر اسلام اقتدار و شکوه بیشتری حاصل میکرد، به همان مقدار رسمهای دوران جاهلیت محو و نابود میشدند، تا اینکه سرانجام، همه آنها از میان رفتند. روش جنگ پیش از اسلام و برخوردهای وحشیانهای که وجود داشت، قبلاً با تفصیل آنها را بیان کردیم. با توجه به آن وقایع، به خوبی معلوم میشود که اسلام چه اصلاحاتی درباره زندگی مسالمتآمیز اعراب انجام داده است. اسلام اعلام داشت: هرگز سالخوردگان، کودکان، نوکران و زنان کشته نشوند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم هنگامی که سپاهی را به جایی اعزام میکرد، یکی از دستورات و احکامی که به فرمانده آن میداد این بود که این امر را رعایت کند([۱]). چنانکه در ابوداود به صراحت مذکور است:
«وَلَا تَقْتُلُوا شَیْخًا فَانِیًا وَلَا طِفْلًا وَلَا صَغِیرًا وَلَا امْرَأَهً»([۲]).
«مواظب باشید! هیچ سالخورده، کودک و فرد کمسن و سال و زنی را به قتل نرسانید».
در غزوهها نیز، اگر نگاهشان به جسد زنی میافتاد، سخت ناراحت میشدند و از کشتن آنها منع میکردند. در صحیح مسلم احادیث متعددی در این باره نقل شده است؛ قبل از اسلام، عادت بر این بود افرادی که اسیر میشدند، آنها را محکم میبستند و هدف آماج تیرها قرار میدادند و یا با شمشیر به قتل میرساندند. به عربی به این روش «صبر» میگفتند. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم شدیداً از این روش منع کردند. یک بار عبدالرحمن فرزند حضرت خالد، در یکی از جنگها چند نفر را سیر کرد و به همین روش به قتل رساند. وقتی ابوایوب انصاری از ابن خبر مطلع شد، اظهار داشت: من از رسول اکرم صلی الله علیه و سلم شنیدم که از این عمل منع میکردند؛ به خدا سوگند! من از بینبردن مرغی را با این وضع جایز نمیدانم. عبدالرحمن در همان موقع به عنوان کفاره گناه، چهار غلام آزاد کرد([۳]).
در جنگها مردم پایبند عهد و پیمان نبودند. در جنگ معونه و غیره کفار با مسلمانان نقض عهد نمودند. نخست با آنان پیمان بستند و عهد نمودند که متعرض آنان نخواهند شد، ولی با همین حیله آنها را به خانههای خود برده به قتل میرساندند. در قرآن مجید به سوی همین وقایع اشاره شده:
﴿لَا یَرۡقُبُونَ فِی مُؤۡمِنٍ إِلّٗا وَلَا ذِمَّهٗ﴾ [التوبه: ١٠] «دربارۀ هیچ مؤمنی پایبند عهد و پیمان نیستند».
﴿إِنَّهُمۡ لَآ أَیۡمَٰنَ لَهُمۡ﴾ [التوبه: ١٢] «و سوگند را هم رعایت نمیکنند».
رسول اکرم صلی الله علیه و سلم بسیار تأکید فرمودند که هر عهد و پیمانی که بسته میشود، در هر صورت بر انجام آن باید پایبند بود. در قرآن مجید در مواضع متعدد بر این امر تأکید شده و احکام صریحی بیان گردیده است. نمونههای حیرتآوری از پایبندی به عهد در دوران نبوت و در عصر خلفای راشدین، در اوراق تاریخ ثبت گردیده است. وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و سلم هجرت کرده به مدینه آمدند، بسیاری از صحابه بر اثر عذرهایی که داشتند، در مکه مکرمه ماندند. از آن جمله: حذیفه بن یمان و پدرش بودند. در جنگ بدر، حذیفه و پدرش از جایی میآمدند، کافران آنان را دستگیر کردند و به آنها گفتند: شما قصد دارید به مدینه بروید و از آنجا برای جنگیدن با ما رو در رو شوید؟ آنها گفتند: هدف ما فقط رفتن به مدینه است، در جنگ شرکت نخواهیم کرد. کفار از آنها عهد و پیمان گرفتند که در جنگ شرکت نکنند. آنان به محل بدر به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و سلم حضور یافتند و چون دیدند که آن حضرت مشغول جنگ با کفار است، خواستند تا از این سعادت نیز بهرهای بگیرند؛ ولی آن حضرت صلی الله علیه و سلم به آنان اجازه شرکت در جنگ را ندادند و فرمودند: شما با آنان عهد و پیمان بستهاید، لذا نمیتوانید علیه آنها بجنگید.
قریش ابورافع را به عنوان نماینده و پیک، نزد آن حضرت فرستاد. هنگامی که او به بارگاه نبوت مشرف گردید، تحت تأثیر قرار گرفت، مسلمان شد و اظهار داشت: حالا دیگر من به سوی کفار بازنخواهم گشت. آن حضرت فرمودند: شما پیک و قاصد هستید و نگهداری قاصد برخلاف عهد و پیمان است. لذا فعلاً بروید، و دوباره برگردید([۴]).
در صلح حدیبیه، وقتی ابوجندل در حالی که زنجیر اسارت بر پای داشت، نزد مسلمانان آمد و آثار شکنجههای قریش را به مسلمانان نشان داد؛ آن حضرت فرمودند: آری! ولی با قریش پیمان بستهایم که هرکس از مسلمانان از مکه فرار کند و نزد ما آید، ما او را دوباره نزد قریش باید بفرستیم. ابوجندل رو به سپاه اسلام کرد و مسئله را با آنان در میان گذاشت. مجاهدین اسلام سخت متأثر شدند و نزدیک بود کنترل خود را از دست بدهند. حضرت عمر بیتاب و بیقرار شد. حضرت ابوبکر مکرراً به محضر آن حضرت رفت و آمد داشت. با وجود این اوضاع و احوال، بهای پایبندی به عهد و پیمان پیش از این ارزش داشت و سرانجام، ابوجندل با همان وضع بازگردانده شد.
پیش از اسلام، کشتن قاصد ممنوع نبود. قبل از صلح حدیبیه رسول اکرم صلی الله علیه و سلم نزد قریش قاصدی فرستاد، قریش شترش را به قتل رساندند و نزدیک بود که خود را نیز به قتل رسانند، ولی مردم آن محل مانع شدند. رسول اکرم صلی الله علیه و سلم دستور دادند که قاصد به هیچ وجه کشته نشود. هنگامی که مسیلمه به بارگاه آن حضرت قاصدی فرستاد و او در محضر ایشان جسارت کرد و گفتارهایش غیر مؤدبانه بود، آن حضرت فرمودند: «کشتن قاصد برخلاف عرب و رسم است و گرنه تو کشته میشدی».
مورخان پس از نقل این واقعه مینویسند: از آن روز به بعد این یک ضابطه و رسمی شد که قاصد را نباید کشت. عرب با اسیر جنگی خیلی بدرفتاری میکردند و تمام ملتها نیز گرفتار این عمل غیر انسانی بودند. در جنگهای صلیبی وقتی حکومتهای اروپایی مسلمانان را اسیر کردند، مانند حیوانات از آنها کار میکشیدند. علامه ابن جبیر در آن دوران وقتی از محل «سیسیل» گذر کرد و این حال مسلمانان اسیرشده را مشاهده نمود، بسیار مضطرب شد. چنانکه مرقوم میدارد:
«ومن الفجائع التی یعاینها من حل بلادهم أسرى المسلمین یرمضون فی القیود ویصرفون فی الخدمه الشاقه والأسیرات المسلمات کذلک فی أسواقهن خلاخل الحدید فتنفطر لهم الأفئده»([۵]).
«و از جملۀ فجایع دردناک که در آن شهرها مشاهده میشوند این است که اسیران مسلمان در زنجیرها بسته شده به نظر میآیند و مجبور به انجام اعمال شاقه میشوند. همچنین زنان مسلمان در حالی که پایبندهای آهنین در پاهایشان قرار گرفته کارهای سختی را انجام میدهند که از مشاهده حال آنان قلب آدمی میترکد!».
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم نسبت به اسیران جنگی تأکید فرمودند که به هیچ وجه با آنان بدرفتاری نشود. وقتی اسیران «بدر» را به صحابه تحویل دادند، توصیه کردند که از نظر غذایی تحت فشار قرار گیرند. چنانکه صحابه خودشان با خوردن خرما و غیره، بسنده میکردند و به آنان غذا میدادند. در غزوه «حنین» شش هزار نفر اسیر شده بودند، همگی آنها آزاد شدند و تعداد شش هزار دست لباس مصری نیز به آنان اهدا گردید. چنانکه علامه ابن سعد، این واقعه را تصریح کرده است؛ هنگامی که دختر حاتم طائی اسیر شد، آن حضرت صلی الله علیه و سلم با نهایت اعزاز و اکرام او را در گوشه مسجد نگهداری کردند و فرمودند: اگر شخصی از محله و یا قبیله شما بیاید، تو را با او نزد خاندانت خواهم فرستاد. چنانکه پس از چند روز رخت سفرش را مهیا کرد و با یک نفر به یمن فرستاد. در قرآن مجید در جایی که خداوند متعال اوصاف بندگان خاص خود را بیان داشته چنین میفرماید:
﴿وَیُطۡعِمُونَ ٱلطَّعَامَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ مِسۡکِینٗا وَیَتِیمٗا وَأَسِیرًا ٨﴾ [الإنسان: ۸].
«و به خاطر محبت پروردگار به مساکین، یتیمان و اسیران طعام میدهند».
در میان قبایل رسم بر این بود که وقتی بر قبیله و یا محلهای حمله میشد، تمام راههای ورودی و خروجی بسته میشدند که در اثر آن، رفت و آمد به خانهها مشکل میشد، وسایل و کالاها به غارت برده میشدند. این روش از مدتها پیش تداوم داشت. در یکی از جنگها طبق همین عرف قدیم عمل گردید، آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمان دادند تا اعلام شود: هرکس اینگونه رفتار کند، جهادش مقبول نخواهد بود. در ابوداود از معاذ بن انس روایت است:
«غَزَوْتُ مَعَ نَبِیِّ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غَزْوَهَ کَذَا وَکَذَا، فَضَیَّقَ النَّاسُ الْمَنَازِلَ وَقَطَعُوا الطَّرِیقَ، فَبَعَثَ نَبِیُّ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُنَادِیًا یُنَادِی فِی النَّاسِ أَنَّ مَنْ ضَیَّقَ مَنْزِلًا وَقَطَعَ طَرِیقًا فَلَا جِهَادَ لَهُ»([۶]).
«من در یکی از غزوهها با رسول اکرم همراه بودم، مردم راه عبور و مرور به خانهها را بستند و غارتگری را شروع کردند، آن حضرت شخصی را فرستادند تا اعلام کند: هرکس سد معبر کند و یا اموال مردم را به غارت برد، چهادش پذیرفته نخواهد شد».
در سنن ابوداود مذکور است: وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و سلم این فرمان را صادر کردند که مردم متفرق نشوند و سد معبر نکنند، چنان در یک جا گرد آمدند که اگر یک خیمه نصب میشد، همگی در آن جای میگرفتند([۷]).
مشکلترین مسئله این بود که مرم با مال غنیمت محبت و علاقه زیادی داشتند به طوری که بزرگترین سبب و انگیزۀ جنگها به دستآوردن مال غنیمت بود؛ اصلاح این امر مدتها به طول انجامید. در عصر جاهلیت غنمیت محبوبترین چیز بود، تعجب اینجا است که پس از اسلام نیز تا مدتی مردم آن را کار ثوابی میدانستند! در ابوداود روایت شده که شخصی از رسول اکرم صلی الله علیه و سلم پرسید:
«یُرِیدُ الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، وَهُوَ یَبْتَغِی عَرَضًا مِنْ عَرَضِ الدُّنْیَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَا أَجْرَ لَهُ». فَأَعْظَمَ ذَلِکَ النَّاسُ، وَقَالُوا لِلرَّجُلِ: عُدْ لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَعَلَّکَ لَمْ تُفَهِّمْهُ»([۸]).
[۱]– صحیح مسلم کتاب الجهاد.
[۲]– ابوداود، کتاب الجهاد، باب فی دعاء المشرکین.
[۳]– ابوداود ۲ / ۱۰ باب قتل الأسیر بالنبل.
[۴]– ابوداود ۲ / باب فی الإمام یستجن به فی العهود.
[۵]– رحله ابن جبیر / ۳۰۷٫
[۶]– ابوداود، کتاب الجهاد ۱ / ۳۵۴٫
[۷]– ابوداود: کتاب الجهاد.
[۸]– ابوداود ۱ / ۳۴۲، باب فیمن یغزو و یلتمس الدنیا.