اشتباه البوطی در تفکیک و تقسیم بین عقیده و شرع بر اساس اعتماد بر ظن (۲)

یکی از موارد غریب و عجیب دیگر اینکه دکتر البوطی عکس این دلیل را ذکر کرده است، ادعا می‌کند که نبی اکرمص یک نفر را برای تعلیم احکام فروع از عبادات و غیر آن‌ها می‌فرستاد نه برای تعلیم امور عقیدتی.ای کاش می‌دانستم که البوطی این موضوع را از کجا می‌داند که صحابه برای تعلیم احکام دینی به سوی مردم می‌رفتند نه برای تعلیم اعتقاد صحیح دینی؟ دلیل اودراین رابطه چیست؟

می‌خواهم البوطی دلیل حتی شبه دلیلی را برای این موضوع که صحابی که پیامبرص به یمن می‌فرستاده شده مثلا، فقط احکام فقه را به مردم یاد می‌داد و به آن اکتفا می‌کرد، هیچگونه اشاره ای به امور عقیدتی نمی‌کرد، و به آنان اصلاً یاد نمی‌داد، و هرگاه یک نفر از او در مورد ملائکه آخرت، صراط، عذاب و قبر سئوال می‌کرد، از جواب دادن خودداری می‌کرد، از بیان احادیثی که در رابطه با موضوعات بالا از پیامبر ص شنیده بود، امتناع و خودداری می‌نمود و به آنان می‌گفت: همانا من یک نفر هستم و این سئوال، سئوالی است اعتقادی جایز نیست که من در مورد آن برای شما توضیح دهم زیرا در این حالت خبرمن ظّن خواهد بود، وتنها از اتباع و پیروی کردن در مسائل اعتقادی بر اساس ظنّ نهی شده اید.

آنطور که مشخص است پیامبرص کسی را که به سوی شهرها و با قبایل فرستاد به او سفارش می‌کرد، که ابتدا مردم را به گواهی دادن بر لا اله لا الله و ان محمداً رسول الله(هیچ معبودی به غیر از الله نیست و اینکه محمد رسول خداست) دعوت کند. اگر جواب مثبت دادند آن وقت آنان را به اقامه نماز دعوت کرده و همین طور به تدریج و یکی بعد از دیگری آنان را به روزه، زکات، حج و غیره دعوت کند. از جمله آنچه را که بخاری و مسلم از ابن عباس و او هم از پیامبر ص روایت می‌کند که رسول اللهص معاذ را بطرف یمن فرستاد و به او گفت: «إِنَّکَ تَأْتِى قَوْمًا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ. فَادْعُهُمْ إِلَى شَهَادَهِ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّـهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّـهِ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِکَ فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّ اللَّـهَ قَدْ افْتَرَضَ عَلَیْهِمْ خَمْسَ صَلَوَاتٍ فِى الْیَوْمِ وَاللَّیْلَهِ. فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِکَ فَأَعْلِمْهُمْ أَنَّ اللَّـهَ قَدْ افْتَرَضَ عَلَیْهِمْ صَدَقَهً تُؤْخَذُ مِنْ أَغْنِیَائِهِمْ فَتُرَدُّ عَلَى فُقَرَائِهِمْ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذَلِکَ فَإِیَّاکَ وَکَرَائِمَ أَمْوَالِهِمْ، وَاتَّقِ دَعْوَهَ الـْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ اللَّـهِ حِجَابٌ». [همانا تو به سوی قومی از اهل کتاب می‌روی آنان را به گواهی دادن بر اینکه هیچ اله و معبودی به غیر از الله نیست و همانا محمد رسول خداست دعوت کن اگر اطاعت کردند و جواب دادند به آنان یاد بده که خدواند در شبانه روز پنج نوبت نمازبر آنان فرض کرده است اگر در این مورد نیز جواب دادند و اطاعت کردند به آنان یاد بده خدواند زکات را بر آنان واجب کرده از ثروتمندان گرفته می‌شود و به فقرا داده می‌شود اگر در این مورد هم اطاعت کردند تو را بر حذر می‌دارم از اینکه از بهترین و عزیزترین و ارزشمنتدترین دارائی شان به عنوان زکات بگیری، از دعا مظلوم بترس زیرا بین دعاء مظلوم و بین الله هیچگونه حجاب و پرده ای وجود ندارد.]

و این حدیث و امثال آن ثابت می‌کند که جماعت صحابه اولین کاری که در رابطه با دعوت مردم به دین انجام می‌دادند: اقرار کردن و شهادت دادن به امری از امور اعتقادی بود که همان وحدانیت و یکتا بودن الله در الوّهیت اوست سپس به عبادات و چیزهای دیگرمی پرداختند. و این همان چیز معقولی است که با تعالیم اسلامی موافقت و هماهنگی دارد، زیرا غیر منطقی است که مسلمان شخصی را که به خدا و رسول خدا و روز قیامت ایمان ندارد قبل از دعوت کردن او به ایمان و تثبیت آن در قلبش به دادن زکان یا ادای نماز یا حج دعوت کند. و این نوع رفتار و روش دعوت بر خلاف حکمتی است که شریعت مقدس و پاک، وموافق با فطرت انسانی به آن متصنف است و بر خلاف حکمت پروردگاری است که عزیز، قدرتمند در اجرای احکام خود وحکیم در اینکه هر چیزی را در جای خود می‌گذارد، می‌باشد. به همین دلیل برای تو ثابت می‌گردد و مشخص می‌شود که خداوند – عز و جل – به ما دستور داده است از هر آنچه که از جانب او – سبحانه و تعالی – آمده است تبعیت کنیم و هیچ فرقی در بین اینکه کدامیک ظنی و کدامیک قطعی است، وجود ندارد، همانطور که در احکام به ظن عمل می‌شود در امور اعتقادی نیز، هرگاه غیر از ظن چیز دیگری نباشد، به آن عمل می‌شود، و همانا جدایی و تفکیک بین امور اعتقادی و احکام، تقسیم و تفکیکی ساختگی و بدعت است، هیچ اتفاقی واقعه ای و هیچ انسانی وهیچ عقل سلیمی این تقسیم بندی را نمی‌پذیرد حتی بر این موضوع شبه دلیلی یا دلیل ضعیفی هم وجود ندارد، و همانا البوطی در ادعای خود دچار اشتباه بزرگی شده است. والحمد لله الذی هدنا لهذا وما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …