اسماء خداوند در عددی معین منحصر نمی گردند
چون رسول خدا در دعای به ثبت رسیده می فرماید”اسالک اللهم بکل اسم هو لک سمیت به نفسک، او انزلته فی کتابک، او علمته احداً من خلقک، او استاثرتبه فی علم الغیب عندک”.
معنی: “خداوندا، از تو می خواهم با توسل به هر اسمی که از آن تو است، و تو خود را بدان خوانده ای، و یا در کتابت نازل نموده ای، و با کسی از بندگانت را به آن آگاهی داده ای، یا در علم غیب نزد خود نگاه داشته ای
در نتیجه احاطه و حصر و علم به آنچه در علم غیب و نزد خداوند می باشد غیر ممکن است.
و از جمع بیناین دعا و حدیث دیگری که عنوان می کند:
خداوند را(نود و نه) اسم است که هر کسی آن را بر شمارد وارد بهشت می گردد.
نتیجه گرفته می شود که در این مسئله هیچ اشکالی وجود ندارد، چون ممکن است خداوند را اسماء دیگری باشد.
به عنوان مثال هنگامی که کسی می گوید: (پنجاه سپر دارم که آنها را برای جهاد آماده کرده ام) این گفته با این مسئله منافاتی ندارد که این شخص ممکن است سپرهای دیگری نیز داشته باشد، اما پنجاه عدد از آن را به جهاد اختصاص داده است.
و معنای احصاء و یا بر شمردن اسماء خداوند این است که لفظ و معنای آن را بداند، و به مقتضای آن خداوند را عبادت کند
ایمان به اسماء خداوند چگونه انجام می پذیرد
اگر اسم “متعدی” ؛اسم متعدی اسمی است که در ریشه لغوی آن احتیاج به مفعول دارد( باشد، پس ایمان به آن مستلزم اثبات اسم، و اثبات صفتی که متضمن آن است، و اثبات اثری است که بر آن اسم مترتب می گردد.
برای مثال هنگامی که می گوییم((رحیم))در نتیجه اسم ثابت می شود که همان رحیم است، و صفت ثابت می شود که همان صفت”رحمت” است، و اثر آن نیز ثابت می گردد، به معنای اینکه خداوند توسط صفت رحمت به بندگان خود رحم می ورزد.
و اگر اسم “لازم” اسم لازم اسمی است که در ریشه لغوی آن احتیاج به مفعول ندارد و به فاعل اکتفا می کند” باشد، پس ایمان به آن مستلزم اثبات اسم، و اثبات صفت آن است.
مثلاًهنگامی که می گوییم “الحی” در نتیجه اسم ثابت می گردد که همان “حی”است، و صفت نیز ثابت می گردد که همان صفت “حیات” است.