استناد به خبر آحاد در عقاید

نشانه های قیامت

تألیف: دکتر یوسف الوابل

مبحث سوم

این مبحث ارتباط تنگاتنگی با موضوع نشانه‌های قیامت دارد زیرا بیشتر این نشانه‌ها در احادیث آحاد ذکر شده‌اندو تعدادی از متکلمینو علماء اصول باور دارند که با خبر آحاد عقیده ثابت نمی‌شود. بلکه تنها با دلیل قطعی یعنی آیه یا حدیث متواتر پیامبر صلى الله علیه وسلم عقیده اثبات می‌گردد.
این قول مردود است زیرا وقتی صحت حدیث با راویان موثق ثابت شود و به طریقی درست به ما برسد واجب است آنرا تصدیق کنیم و به آن ایمان بیاوریم که مفید علم یقینی است خواه متواتر باشد یا آحاد. این مذهب علماء وسلف صالح ما است و همچنین با استناد به دستور خداوند به مؤمنین که می‌فرماید: {ومَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمْ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ} (احزاب: ۳۶).
«هیچ مرد و زن مؤمنی در کاری که خدا و پیامبرش داوری کرده باشند اختیاری ا خود ندارند». {أطِیعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ} (آل عمران: ۳۲).
«از خدا و پیامبرش پیروی کنید».
ابن حجر(رح) می‌گوید: «قد شاع فاشیا عمل الصحابه والتابعین بخبر الواحد من غیر نکیر فاقتضی الاتفاق منهم علی القبول».
«عمل اصحاب و تابعین به حدیث آحاد مشهور است و منکر ندارند پس این امر مقتضی است که آنان بالاتفاق آنرا قبول دارند».
ابن ابی‌العز می‌گوید: «خبر الواحد اذا تلقته الامه بالقبول، عملاً به وتصدیقاً له، بغیر العلم الیقینی عند جماهیر الامه وهو أحد قسمی المتواتر ولم یکن بین سلف الامه فی ذلک نزاع».
«وقتی امت خبر واحدی را پذیرفته و تصدیق کردند و به آن عمل نمودند پس نزد بیشتر افراد امت مفید علم یقیینی است و یکی از اقسام متواتر است و در بین علماء سلف در این زمینه نزاعی وجود ندارد».
مردی درباره مسأله‌ای از امام شافعی سؤال کرد ایشان گفتند: پیامبر خدا درباره آن چنین کرده‌اند. مردی گفت شما چه می‌گویی امام شافعی گفتند: سبحان‌الله آیا من در عهد بیعت هستم یا اینکه در میان مسیحیانم؟! من به تو می‌گویم پیامبر خدا چنین حکم داده‌اند و شما در جواب (با تعجب) می‌گویی: شما چه می‌گویی؟».
شافعی دوباره می‌گوید: «هرگاه حدیث صحیحی را از پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- روایت کردم و به آن عمل ننمودم پس به شما اعلام می‌کنم که عقلم بر باد رفته است».
پس ایشان بین خبر واحد و متواتر و بین اخبار عقیدتی و غیر عقیدتی (احکام علمی) تفاوتی قائل نبوده‌اند بلکه مسئله اصلی را صحت حدیث قلمداد کرده‌اند.
امام احمد می‌گوید: «هر خبری از پیامبر با اسناد موثق به ما رسید به آن اقرار می‌کنیم و اگر اقرار به احادیث پیامبر -صلى الله علیه وسلم- نکردیم و آن را ردّ نمودیم یعنی این امر خداوند را نپذیرفته‌ایم که می‌فرماید: {ومَا آتَاکُمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا} (حشر: ۷).
«آنچه پیامبر برای شما آورد پس آنرا بپذیرید و شما رااز هر چه نهی کرد اجتناب ورزید».
پس امام احمد چیزی جز صحت حدیث را در عمل به حدیث آحاد به شرط نگرفته است.
ابن تیمیه می‌گوید: «السنه إذا ثبتت فإن المسلمین کلهم متفقون علی وجوب اتباعها».
«وقتی سنت ثابت شد همه مسلمانان متفق بر وجوب پیروی از آن هستند» ابن قیم در ردّ کسانی که حجیت اخبار آحاد را انکار می‌کنند می‌گوید:
«نقل اخبار در میان اصحاب رواج داشت. آنان خبری را که از رسول نقل می‌کردند به آن اطمینان داشتند و کسی از آنان به راوی حدیث نمی‌گفت حدیث شما آحاد است و تا متواتر نباشد مفید علم نیست.
و هر یک از آنان وقتی حدیثی از پیامبر خدا را درباره صفات نقل می‌کرد شنونده آنرا قبول می‌نمود واعتقاد داشت آن صفت وجود دارد همانطور که به رؤیت پروردگار، تکلم با او، صدازدن او در روز قیامت بندگانش را با صدایی که دور و نزدیک مثل هم آنرا می‌شنوند، نزول او به آسمان دنیا در هر شب، خنده وشادی او، نگه‌داشتن آسمانها روی یکی از انگشتان دستش، اثبات ازلی‌بودنش، اعتقاد دارد.
او این حدیث را از راوی می‌شنود که از پیامبر خدا -صلى الله علیه وسلم- یا از دوست خود و او از پیامبر نقل می‌کند و به مجرد شنیدن آن از فرد صادق عادل به مقتضای آن معتقد است و در آن شک نمی‌کند.
حتى آنان خیلی کم در احادیث احکام تبین می‌کردند وهیچ یک از آنان هرگز در روایت احادیث صفات درخواست دلیل نکرد بلکه خیلی زود آنرا تصدیق و به مقتضای آن یقین پیدا می‌کردند و با آن اخبار صفات را اثبات می‌نمودند. هر کس کمترین اهتمام و توجه به سنت داشته باشد این را می‌داند و اگر به خاطر وضوح موضوع نبود بیشتر از صد نمونه در این باره ذکر می‌کردم.

چیزی که نفی‌کنندگان علم از احادیث پیامبر بر آن اعتماد دارند. در واقع خرق اجماع اثبات‌شده صحابه، تابعین واجماع امامان مسلمان است و بااین کار خود را هم رأی معتزله، جهمیه، رافضه، خوارج کرده‌اند کسانی که حریم این اجماعها را پایمال نموده‌اند و در این راستا برخی از اصولیین و فقهاء نیز از آنان پیروی نمودند.
و از امامان گذشته کسی این رأی را نپذیرفته است بلکه خلاف آن به اثبات رسیده است. آنهایی که قول صریح دارندکه خبر واحد مفید علم است عبارتند از: مالک، شافعی، اصحاب ابوحنیفه، داوود بن علی و اصحابش مانند ابومحمد ابن حزم».
اما شبهه‌ای که به نفع منکرین حجیت خبر آحاد عرضه شده است این است که خبر آحاد مفید ظن است (منظور ظن راجح است) زیرا یک نفر راوی ممکن است اشتباه یا خطا کند یا غفلت و نسیان بر او عارض شده باشد و عمل به ظن راجح در احکام به اتفاق علما واجب است اما نمی‌توان در مسائل اعتقادی به آن استناد کرد.
و در این راستا به آیاتی که از اتباع ظن نهی کرده‌اند استدلال می‌کنند از جمله: {إنْ یَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنْ الْحَقِّ شَیْئًا}(نجم: ۲۸).
«آنان جز از ظن پیروی نمی‌کنند و یقیناً ظن در هیچ چیز انسان را از حق بی‌نیاز نمی‌کند».
جواب شبهه: استدلال به این آیه و امثال آن مردود است زیرا این ظن ظن غالبی نیست که آنان در نظر دارند. بلکه منظور از آن شک و کذب و تخمین است.
در «النهایه» و «اللسان» و سایر کتب لغت چنین آمده است ظن یعنی شکی که در مورد چیزی بر تو عرضه می‌گردد و تو آنرا محقق می‌دانی و به آن حکم می‌کنی.
ابن کثیر در تفسیر این آیه ﴿وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ﴾ می‌گوید: یعنی آنان علم درستی که گفته آنان را تصدیق کند ندارند بلکه آنچه دارند کذب، افتراء، تقلب و کفر است.إنْ یَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنْ الْحَقِّ شَیْئًا.
یعنی ظن هیچ سودی ندارد و هرگز جای حق را نمی‌گیرد در حدیث صحیح آمده است: «إیاکم والظن فإن الظن أکذب الحدیث».
«از ظن بپرهیزید همانا ظن دروغترین سخن است».
پس شک و کذب هر دو ظنی هستند که خداوند آنرا ذم کرده و به مشرکین نسبت داده است. و این آیه آنرا تأیید می‌کند. {إنْ یَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلا یَخْرُصُونَ} (انعام: ۱۱۶).
«جز از ظن پیروی نمی‌کنند و آنان تنها تخمین می‌زنند».
خداوند آنان را به گمان، تخمین و حدس توصیف می‌کند پس وقتی که خرص و تخمین همان ظن است جائز نیست در احکام به آن استناد کردزیرا احکام بر شک و تخمین بنا نمی‌گردند.
و اما احتمال غفلت و فراموشی راوی مردود است زیرا یکی از شروط خبر واحد این است که هر یک از راویان مطمئن و دارای حافظه خوب باشند پس با صحت حدیث مجالی برای توهّم خطای راوی باقی نمی‌ماند. و اینکه انسان مطمئن و با حافظه غافل نمی‌گردد و دروغ نمی‌گوید مجالی را برای ردّ اخبار او با احتمالات عقلی محض و منافی عادت نمی‌گذارد.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …