یک مثال بسیار ساده: مثلاً نورِ آفتاب به صورت مساوی به تمام چیزهایی که روی سطح زمین وجود دارند تابیده میشود. اما میبینیم که میزان گرفتن و بازپس دادن نور خورشید در اشیاء با هم فرق میکند. چیزی مثلاً مانند درب سیاه یک خانه را اگر در برابر نور خورشید قرار دهیم هیچگونه انعکاسی ندارد. اما وقتی آینهای را در برابر نور خورشید قرار میدهیم گویی آفتابی دیگر درون آینه جلوه گر میشود و آن نقشی که خورشید در روشنایی[۱] ایفا میکند این آینه نیز ایفا میکند. خوب آفتاب به صورت مساوی به همهی این اجسام تابیده است اما اینها هستند که استعداد و کیفیت و خصوصیات مختلفی دارند که انعکاس آنها با هم متفاوت است.
حیات نیز برای خداوند به صورت مساوی بر روی کرهی زمین (و عالم) پرتو افکن است. میماند اینکه در چه زمانی موادی با ترکیبی ویژه و مخصوص کنار هم قرار میگیرند که آمادگی لازم برای گرفتن حیات را کسب کنند؟!.
نوعی از مواد با هم ترکیب میشوند اما آمادگی ندارند و حیات بدانها تعلق نمیگیرد مانند سنگ (و به طور کلی جامدات). نوعی دیگر از مواد با هم ترکیب میشوند و آمادگی هم دارند بنابراین حیات ویژهای بدانها تعلق میگیرد مانند گندم (و به طور کلی نباتات و حیوانات).
در نتیجه برنامهی خداوند در احیای موجودات این است که قوانین و سننی بنیان نهاده است تا از عناصری ویژه ترکیبی مشخص پیدا شود و زمانی که این ترکیب به وجود آمد حیاتی که با آن ترکیب سازگار است بدان تعلق میگیرد.
پس در این صورت مسئله روشن میشود که هیچ اشکالی وجود ندارد و در اینجا نیز مناسب است این را هم ذکر کنیم که برخی از افراد از اینکه موشی درون آب بیفتد و پس از مدتی به کرم تبدیل شود حیرت میکنند حتی آن کسانی هم که ایمان داشته باشند؛ چون برای خودشان چنین قرار دادهاند که کار خدا باید رمزی باشد و نمیدانستند که طبق اسباب و مسببات کار میکند، اکنون که این موش به درون آب افتاده است و پس از مدتی به کرم تبدیل شده است[۲] گویی در درونشان اینگونه احساس میکنند که انگار خداوند دخالتی در حیات ندارد و چون جو و وضعیتی فراهم شد موشی هم به کرم تبدیل شد! دیگر چه نیازی وجود دارد که گفته شود خداوند در آن دخالت دارد؟!.
بنابراین عقیدهی شان متزلزل میشود چون برای خود چنین قرار دادهاند که خداوند بدون اسباب کار میکند در حالی که پیشتر گفتیم که کارها، اسباب را اقتضا میکنند و خداوند با اسباب کار میکند و در اینجا نیز اگر آن موش به درون آب افتاده و پس از مدتی به کرم تبدیل میشود برنامهی خدا چنین است که وقتی این موش به درون آب افتاد تغییراتی در ترکیب آن ایجاد میشود و آن اتمها جابه جا شده و به گونهای مخصوص صفاتی تازه به خود میگیرند که این صفات جدید زمانی که ترکیب تغییر کرد آمادگی پیدا میکند برای حیات جدید و به کرم تبدیل میشود.
این نظمی است که خداوند حاکم کرده است که اولاً این عناصر چنین خصوصیاتی داشته باشند که اگر با شیوهای خاص ترکیب شدند برای حیات آمادگی پیدا کنند. ثانیاً جوی مناسب برای آن قرار داده است و در آنجا آن جو مثلاً آب است. در نتیجه وقتی یادآور شویم که خداوند با اسباب کار میکند و در اینجا نیز اسباب فراهم شده است تا این موش حیات یافته و به کرم تبدیل میشود دیگر هیچ اشکالی به وجود نخواهد آمد.
[۱]– وحتی در گرما.
[۲]– البته در اینجا ذکر این نکته ضروری مینماید که تصور اینکه مستقیماً موش به کرم تبدیل شود تصور صحیحی نیست. این تصور که ظاهراً فلاسفهی قدیم یونان به آن معتقد بودهاند چنین است که گویی لاشهی این موش از بین رفته و تبدیل به کرم میشود. در حالی که در آزمایشات جدید ثابت شده است زمانی که یک مادهی غذایی – یا حتی لاشهی همین موش مرده – را درون دو کیسه قرار دهیم که یکی از کیسهها سرباز و دیگری سربسته باشد مشاهده میشود که غذای درون کیسهی سر باز به کرم تبدیل شده است اما غذای درون کیسهی سربسته چنین نیست. سپس این فرضیه مطرح شد که موجوداتی که از این مواد غذایی که درون کیسه سر بسته قرار دارد تغذیه کرده و بر روی آن تخم گذاری میکنند و این تخمها پس از مدتی بیرون آمده و از این مواد غذایی – یا لاشهی همین موش – تغذیه کرده و کم کم آن را نابود میکنند و شخص تصور میکند که مواد غذایی مستقیماً به کرم تبدیل شده است در حالی که چنین نیست. در هر حال این نکته هم که تنها یک فرض در سخنان استاد سبحانی است به اصل موضوع هیچگونه لطمهای وارد نمیکند چون اصل سوال و پرسش بر آن قرار داشته است و پاسخ استاد هم بر آن فرض استوار است. (مترجم)