پس ما نمیتوانیم برای خود برنامهای درست کرده و آن را برای خدا نیز حاکم گردانیم و بگوئیم که «میبایست اینگونه باشد تا دخالت وی در آن باشد و اگر اینگونه نبود دخالتی در آن ندارد.» نخیر! این چنین نیست. همانگونه که پروین اعتصامی میگوید:
قطرهای کز جویباری میرود | از پی انجام کاری میرود |
(خلاصه آنکه شخصی که چنین سوالاتی میپرسد) طبق برنامهای که ذهن خودش ساخته است برای کار خداوند، طریق و روش خاصی قرار داده که اگر خداوند در چیزی دخالت کند دخالتش برای وی مشهود میشود و آن پدید آمدن کرم از درون فاضلاب تحت آن برنامه قرار نمیگیرد و وقتی چنین باشد دیگر به خدا ربطی ندارد! و فقط چیزهایی مادّی در تکوین آن کرم دخالت دارند، و وقتی چیزی مادی در آن دخالت داده شد دیگر «روح» مطرح نمیشود!.
گفتیم که این کار، کار خداست و کار خدا بر اساس نظام «اسباب و مسببات» است و وقتی که آن مواد و عناصر مورد فعل و انفعالات و جا بهجایی و… قرار گیرند این آمادگی را پیدا میکنند که حیات بدانها تعلق گیرد. این بار دیگر حیات چیزی است اضافه بر موادی که بدان تعلق گرفته است. آخر او (شخصی که چنین سوالاتی میپرسد) متوجه این امر نبوده است و تصور کرده همین که درون آن لجنزار کرمی پیدا میشود فقط مادیاتاند که نقش دارند در حالی که در اینجا چیزی بسیار روشن و ساده وجود دارد و آن هم اینکه اگر فقط عناصر مادی در حیات و به وجود آمدن آن چیز نقش دارند پس مگر پیشتر نیز این عناصر نبودند؟! پس چرا حیات وجود نداشت؟!.
نمایان است که این عناصر در هر حالتی قرار گیرند برای پذیرش حیات آمادگی ندارند بلکه باید ترکیبی خاص از آنها به وجود آید و زمانی که آن ترکیب صورت گرفت حیات نیز بدان تعلق میگیرد.
حتی چیزی وسیعتر از این (نیز متصور است و آن هم این که) ما میدانیم تمامی عناصری که در این عالم وجود دارند، عناصری مخصوص و ویژه هستند. چه آنهایی که از آنها جامدات به وجود آمدهاند و چه آنهایی که از آنها نباتات یا حیوانات به وجود آمدهاند. در اصلِ عناصرِ مورد استفاده برای خلق اینها که فرقی وجود ندارد و همگی مشترکاند. اما چرا به گونهای ترکیب میشوند که از آنها –مثلاً- سنگ به وجود میآید؟! و به گونهای دیگر ترکیب میشوند و -مثلاً- درخت به وجود میآید؟! و به گونهای دیگر انسان و آب و… ؟!.
همگی اینها راجع به این است که کیفیت ترکیب این عناصر چگونه است. هنگام ترکیبشدن، (این عناصر) به گونهای مخصوص در کنار هم قرار میگیرند و برای حیات آمادگی ندارند و به سنگ و درخت و… تبدیل میشوند و به نحوی دیگر در کنار هم قرار میگیرند و آمادگی پیدا میکنند که حیات ویژهای بدانها تعلق گیرد. مانند حیات نباتی و حیات حیوانی.
وقتی چنین شد خلق انسان و حیوانات دیگر و گیاهان و… نیز همگی مانند خلق آن کرمی است که درون لجنزار قرار دارد. یعنی در اینجا نیز برخی عناصر و مواد با هم جمع شده و پس از آن آمادگی مییابند برای اینکه حیات بدانها تعلق گیرد که این عناصر از قبل هم وجود داشته است اما چون ترکیب آن به گونهای دیگر بوده است برای حیات آمادگی پیدا نکرده است.
بدین صورت دیگر فرقی میان خلق انسان و گیاهان و حیوانات و… با آن کرمی که در لجنزار خلق میشود وجود ندارد. یعنی در این مشترکاند که موادی که خود به تنهایی برای حیات کافی نیستند در کیفیتی خاص در ترکیبی مشخص قرار میگیرند و پس از آن، حیاتی ویژه بدانها تعلق میگیرد و اگر همان مواد را به نحوی دیگر ترکیب کنند به گونهای دیگر حیات بدان تعلق میگیرد. همان موادی که گیاه از آنان به وجود میآیند و – مثلاً بعدها – به صورت غذا مصرف میشوند دوباره در درون بدن تبدیل به سلول میشوند و حیاتی حیوانی بدانها تعلق میگیرد.