هر چه انسان بیشتر در ناز و نعمت و رفاه باشد، به همان اندازه روح او گرفته و بیجان میشود. فقر و تنگدستی، سلامتی و عافیت را با خود دارد و زهد در دنیا، آرامشی است که خداوند، به هرکس از بندگانش که بخواهد، میدهد. ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَرِثُ ٱلۡأَرۡضَ وَمَنۡ عَلَیۡهَا﴾ [مریم: ۴۰] «ما، وارث زمین و آنچه بر آن هست، میشویم».
شاعری میگوید:
ماء وخبز وظل | ذاک النعیم الأجلّ |
«آب و نان و سایه، بزرگترین نعمت هستند».
کفـرت نعمه ربی | إن قلت أنی مقلّ |
«اگر بگویم تنگدستم و چیزی ندارم، به راستی که به نعمت پروردگارم کفر ورزیده و ناسپاسی کردهام».
دنیا چیزی جز آب سرد و نان گرم و سایه دلپذیر نیست!!
دیگری میگوید:
أمطـری لؤلؤا سمــاء سرندیـ | ـب وفیضی آبـار تکرور تبرا |
«ای آسمان سرندیب! مروارید بباران و ای چاههای تکرور! خشتهای طلا بیرون بپاشید».
أنا إن عشت لست أعدم قوتا | وإذا مـتّ لست أعـدم قبراً |
«من اگر زنده بمانم، اینطور نیست که غذایی برای خوردن نیابم و اگر بمیرم نیز اینطور نیست که قبری گیرم نیاید».
همتی همه الملوک ونفسی | نفس حـر تری المذله کفـرا |
«همت من، همت پادشاهان است و نفس من، نفس آزاده ایست که ذلت را کفر میداند».
وإذا ما قنعت بالقوت عمری | فلمـاذا أزور زیـداً وعمرا |
«وقتی تمام عمر به خوراک روزانهام قانعم، پس چرا به دیدار زید و عمرو بروم».
بدون تردید این، عزت نفس کسانی است که به مبانی و ارزشهای خود باور و اعتماد دارند و در دعوت خود صادق هستند و در انجام رسالت خویش مصمم و جدی میباشند.