از صحابه آموز درس محبت و عشق…

 بقلم: د/ امراء

ابوسفیان: سوگند بخدا که هیچ کسی را ندیدم که یارانش او را آنگونه که یاران محمد او را دوست دارند دوست داشته باشد!..

یاران رسول خدا محبت و دوستی خدا و رسولش را بر جان و مال و پدر و مادر و فرزندان خود مقدم می‌داشتند. از مدرسه‌ی یاران رسول اکرم (صلی الله و علیه وسلم) دو مثال را به عنوان نمونه توتیای چشمان خود می‌کنیم:

  1. ثوبان از جمله یاران رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) بود که افتخار خدمت برسول خدا (صلی الله علیه وسلم) را بر عهده گرفته بود. روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) از صبح که از خانه بیرون رفتند تا شب بازنگشتند. ثوبان بسیار نگران شده بودند، وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) تشریف آوردند ثوبان ناراحت و پریشان به آن حضرت گفتند: من بسیار نگران شما بودم، و لحظاتی بعد شروع کرد به گریستن! پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به ایشان فرمودند: آیا از اینکه دیر آمدم گریه می‌کنی؟ ثوبان گفتند: خیر یا رسول الله، جایگاه و منزلت شما در بهشت بیادم آمد، من که در دنیا چند ساعت تحمل دوری شما را ندارم چطور می‌توانم در بهشت دوری شما را تحمل کنم. بهشتی که در آن شما را نبینم بسیار برایم دلگیر کننده خواهد بود!

در این لحظات بود که آسمان از شدت محبت و دوستی و اخلاص این یار رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) شکافته شد و جبریل از جانب خداوند متعال این آیه را برای مؤمنان راستین به ارمغان آوردند:

« وَمَنْ یُطِعْ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقًا »(النساء۶۹)

{  و کسی که از خدا و پیغمبر اطاعت کند ، او ( در روز رستاخیز به بهشت رود و همراه و ) همنشین کسانی خواهد بود که ( مقرّبان درگاهند و ) خداوند بدیشان نعمت ( هدایت ) داده است: از پیغمبران و راستروان و شهیدان و شایستگان ، و آنان چه اندازه دوستان خوبی هستند !‏}

 

  1. پیامبر خدا (صلی الله علیه و سلم) سربازان مؤمن و دلیر اسلام را برای جنگ نابرابرانه احد آماده می‌ساختند. پیامبر به لشکر فرمان داد: صفهایتان را درست کنید. پیامبر از دور متوجه شد که “سواد بن عزیه” کمی از صف جلوتر ایستاده است. صدا زد: سواد درست بایست!

سواد گفت: چشم یا رسول الله. و کمی خودش را تکان داد ولی باز هم مرتب در صف جای نگرفت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) به او نزدیک شد و با شوخی مسواکش را در شکم سواد فرو برده فرمودند: سواد، گفتم درست وایستا.

سواد خودش را پیچانید و گفت: وای، رسول خدا شکم مرا بدرد آوردی. خداوند تو را رسول بر حق و عدالت فرستاده، اجازه بده تا من حقم را از شما بگیرم!

پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) به شکم مبارکشان اشاره کرده فرمودند: بیا مرا آنطوری که شما را زده‌ام بزن.

سواد به رسول خدا ( صلی الله علیه وسلم) نزدیکتر شده شروع کردند به بوسیدن شکم آن حضرت! و گفتند: این همان چیزی بود که می‌خواستم. سپس افزود: یا رسول خدا، احساس می‌کنم که امروز شهادت من است. خواستم آخرین لحظه‌های زندگیم و آخرین آرزویم در این دنیا این باشد که پوستم جلد مبارک شما را لمس کر

مقاله پیشنهادی

فواید مطالعه

۱- دور شدن وسوسه‌ها و غم واندوه. ۲- پرهیز از فرو رفتن در کارهای بیخود …