بر داعی واجب است که اگر جوانی مشکلی را طرح کرد و مثلاً به او گفت که مرتکب فلان معصیت شدهام خشمگین نشود. زیرا در حدیثی صحیح به ثبوت رسیده است که فردی را برای پنجاهمین بار به جرم شراب خواری خدمت نبی اکرم صلی الله علیه وسلم آوردند. پس هنگامی که خواستند او را شلاق بزنند، یکی از صحابه گفت: خداوند او را رسوا کند. چقدر او را میآورند. نبی اکرم صلی الله علیه وسلم خشمگین شد و خطاب به آن مرد فرمود: «اینگونه سخن مگوی و علیه او به شیطان کمک نکن. سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، آنچه من در مورد او میدانم اینست که خدا و رسولش را دوست دارد»([۱]).
چه سخن حکیمانه و چه ارشاد بزرگی!!
بدین جهت همیشه میگوییم: مردم هر اندازه مرتکب گناه و معصیت شدند و اشتباه کردند، نا امید نشوید. بلکه آنها را امید این امت بدانید: چه بسا که دروازههای توبه به روی آنها گشوده شود و در آیندهای نه چندان دور، شما، آنان را افرادی صادق، مخلص و تائب ببینید. همچنین داعی نباید از اجابت مردم، نا امید شود بلکه صبر پیشه کند و اجرش را از خدا بخواهد و در دعاهای سجدهاش از خداوند بخواهد تا آنان را هدایت نماید و عجله نکند. زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم سیزده سال در مکه ماند و مردم را بسوی لا اله الا الله دعوت داد و با اینکه بسیار مورد اذیت و آزار و سب و شتم قرار گرفت، اما نا امید نشد.
گفتنی است مشکلاتی که شما با آنها روبرو میشوید با مشکلاتی که نبی اکرم صلی الله علیه وسلم با آنها مواجه شدند، قابل مقایسه نیست. با وجود این، نبی اکرم صلی الله علیه وسلم تحمل نمود و شکیبایی ورزید و خشمگین نشد. آن حضرت آنقدر مورد اذیت و آزار، قرار گرفت که فرشته کوهها نزدش آمد و گفت: ای محمد! خداوند، جواب قومت را به تو، شنید. من فرشته کوهها هستم. پروردگارت، مرا فرستاده است تا هر دستوری بدهی، اجرا کنم. اگر میخواهی، این دو کوه را بر آنها فرو میریزم؟ رسول الله صلی الله علیه وسلم به او فرمود: «بلکه من امیدوارم که خداوند از نسل آنها انسانهایی بیافریند که تنها خدا را عبادت کنندو با او چیزی را شریک قرار ندهند»([۲]).
آری! خداوند، از نسل رهبران کفر، مسلمان آفرید. چنانکه ولید بن مغیره صاحب فرزندی بنام خالد بن ولید شد و از ابوجهل، فرزندی بنام عکرمه بن ابوجهل بدنیا آمد.
چه روش زیبایی! و چه زیباست که دعوتگر، ناامید نشود و بداند که چه بسا فرد عاصی، پس از عصیان و نافرمانی به امام مسجد، سخنران و یا دانشمندی مؤمن تبدیل شود!
چه کسی هرگز بدی نکرده است؟! و چه کسی همیشه خوب بوده است؟!
ومن ذا الذی ترضی سجایاه کلها | کــفی المرء نبلاً أن تـعد معـایبه | |
تریـد مهـــذباً لا عیـب فــــیه | وهـل عـود یفـوح بـلا دخـــان |
یعنی: «چه کسی وجود دارد که تمام رفتارهایش، پسندیده باشد؟ همین بزرگی برای انسان، کافی است که عیبهایشان قابل شمارش باشد. شما، دنبال انسان وارستهای هستید که هیچگونه عیبی نداشته باشد! آیا عودی را سراغ دارید که بوی خوش از آن برخیزد بدون اینکه دود کند؟»
بر اساس آموزههای کتاب و سنت، چنین تصوری صحیح نیست.
لذا از رحمت خدا ناامید مباش؛ زیرا رحمتش همه چیز را فرا گرفته و او، رحمن و رحیم است. در حدیثی قدسی که احمد و ترمذی با سند صحیح روایت کردهاند، حق تعالی میفرماید: «ای فرزند آدم! هر اندازه که مرا بخوانی و به من امیدوار باشی، تو را مغفرت میکنم و باکی ندارم. ای فرزند آدم! اگر گناهانت به آسمان برسند سپس از من طلب مغفرت کنی، تو را میبخشم و باکی ندارم. ای فرزند آدم! اگر زمین از گناهانت پر شود و سپس در حالی نزدم بیایی که چیزی را با من شریک نساخته ای، تو را به پُری زمین، مغفرت عنایت میکنم»([۳]).
داعی نباید بخاطر ارتکاب گناه کسانی که آنها را دعوت میدهد، ناامید شود. بلکه باید با همه، یعنی کوچک و بزرگ، نیکوکار و بدکار، فرمانبردار و نافرمان، معاشرت داشته باشد و بداند که چه بسا این انسان گناهکار، روزی به یک داعی بزرگ و یا یکی از اولیاء خدا تبدیل بشود. پس ناامید نشود و به تدریج، با او حرکت کند؛ دستش را کم کم بگیرد، در برابرش جبههگیری نکند و با او قطع رابطه ننماید.
گروهی از طایفه ثقیف نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم آمدند. آنحضرت صلی الله علیه وسلم آنها را به اسلام دعوت داد. گفتند: گواهی میدهیم که هیچ معبودی بجز الله، وجود ندارد و گواهی میدهیم که تو پیامبر خدا هستی. اما نماز نمیخوانیم، زکات نمیدهیم و در راه خدا جهاد نمیکنیم.
نبی اکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: دینی که در آن نماز نباشد، هیچ خیری در آن وجود ندارد».
سپس رسول خدا صلی الله علیه وسلم در مورد زکات و جهاد فرمود: «اگر مسلمان شوند، صدقه هم میدهند و جهاد هم میکنند». روایت ابوداود.
سرانجام، آنها مسلمان شدند و خداوند، ایمان را در دلهایشان جای داد تا جایی که نماز خواندند، زکات دادند و در راه خدا جهاد کردند؛ بعضی از آنان در ماوراء النهر سیحون و جیحون و برخی دیگر هم در قندهار به شهادت رسیدند.
لذا انسان نباید ازدعوت مردم بسوی دین خداوند متعال، ناامید شود؛ بلکه بداند و امیدوار باشد که سرانجام در یکی از مراحل، هدایت میشوند و بسوی خدا باز میگردند.
پس نباید شراب خوار، سارق، زانی و قاتل را از بازگشت بسوی خدا نا امید کنید؛ بلکه حب هدایت را در دلهایشان جای دهید و به آنها بگویید که پروردگار شما، بسیار مهربان است و در قرآن کریم میفرماید: ﴿وَٱلَّذِینَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَهً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَکَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن یَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ وَلَمۡ یُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ یَعۡلَمُونَ ١٣۵﴾ [آل عمران: ۱۳۵].
یعنی: «کسانی که مرتکب گناه کبیرهای شوند و یا با انجام صغیرهای بر خود، ستم کنند و به یاد خدا بیفتند و خواستار آمرزش گناهانشان شوند – و بجز خدا چه کسی گناهانشان را میبخشد؟- و دانسته بر گناهانشان اصرار نورزند (اینها بخشیده میشوند)».
علی بن ابیطالب رضی الله عنه میگوید: «انسان دانا، کسی است که مردم را از رحمت خدا ناامید نسازد و او را در ورطه معصیت نیندازد.
یکی دیگر از وظایف داعی، اینست که گناهان را برای مردم کم اهمیت جلوه ندهد. بلکه آنان را از خداوند یکتا و بینیاز بترساند و در دعوت، راه میان خوف و رجاء را در پیش بگیرد. چرا که بعضی از داعیان در برخورد با افراد گناهکار، با ساهل و چشم پوشی رفتار میکنند. بدین معنی که اگر شخصی مرتکب گناهی کبیره شود، میگویند: اشکالی ندارد. و هرگاه مرتکب اشتباهی شود، میگویند: اهمیتی ندارد.
آیا اینها نمیدانند که پروردگاری وجود دارد که هرگاه به حدودش تجاوز شود، خشمگین میگردد؟ و آیا نمیدانند که پادشاهی بزرگ بر عرش قرار دارد و تجاوز به حدودش را نمیپسندد؟ در حدیث صحیح آمده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «تعجبون من غیره سعد؟ والذی نفسی بیده أنی أغیر من سعد، وأن الله أغیر منی»([۴]). «آیا از غیرت سعد، تعجب میکنید؟ سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست من از سعد غیرت بیشتری دارم و خداوند هم از من غیرت بیشتری دارد».
شایان ذکر است که غیور، یکی از صفات خداوند متعال است؛ چنانکه در حدیث صحیح ابن مسعود رضی الله عنه آمده است که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: «إن الله غیور ومن غیرته سبحانه وتعالى أنه یغار على عبده المؤمن أن یزنی وعلى أمته المؤمنه أن تزنی» یعنی: خداوند، غیور است. و از غیرت خداوند پاک و بلند مرتبه است که اگر بنده یا کنیز مؤمن و باایمانش، مرتکب زنا شود، غیرتش بجوش میآید.
[۱]– بخاری (۶۷۸۰، ۶۷۸۱).
[۲]– بخاری (۲۳۳۱) و مسلم (۱۷۹۵).
[۳]– ترمذی (۳۵۴۰).
[۴]– بخاری (۷۴۱۶) و مسلم (۱۴۹۹).