دربارهی آیات: ﴿مَن کَانَ یُرِیدُ ٱلۡحَیَوٰهَ ٱلدُّنۡیَا وَزِینَتَهَا نُوَفِّ إِلَیۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِیهَا وَهُمۡ فِیهَا لَا یُبۡخَسُونَ ١۵ أُوْلَٰٓئِکَ ٱلَّذِینَ لَیۡسَ لَهُمۡ فِی ٱلۡأٓخِرَهِ إِلَّا ٱلنَّارُۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِیهَا وَبَٰطِلٞ مَّا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١۶﴾ [هود: ۱۵-۱۶]: «کسانی که خواهان زندگی دنیا و زیور و زینتش هستند، نتیجهی اعمالشان را بهطور کامل در دنیا به آنان میدهیم و در آن هیچ کم و کاستی نخواهند دید. چنین کسانی در آخرت بهرهای جز آتش ندارند و دستاوردهایشان در آنجا بر باد میرود و اعمالشان نابود میشود».
برخی از فواید آیهی مبارکه عبارتند از: ۱- شرک اعمال صالح را بر باد میدهد، ۲- همچنین اگر انسان با اعمال صالح و نیکش، زندگی این دنیا و تجمل آن را بخواهد، اعمال صالح اش بر باد میرود، ۳- خداوند به انسان کافر در برابر نیکیها و کردار شایسته اش جزا و پاداش میدهد، ۴- همچنین به مسلمانی که اعمال صالح انجام میدهد ولی در اعمالش، به دنبال دنیا و تعلقات دنیوی است، در برابر کردارش، جزا و پاداش میدهد، ولی در آخرت بهره و پاداشی ندارد. ۵- تهدید سخت بر آن ۶- تفاوت میان حبوط (بر باد رفتن) و بطلان.
مؤلف میگوید: (فی «الصحیح» عن أبی هریره قال: قال رسول الله«تعس عبدالدینار، تعس عبدالدرهم، تعس عبدالخمیصه، تعس عبدالخمیله، إن أعطی رضی، و إن لم یُعط سخط، تعس وانتکس، وإذا شیک فلا انتقش، طوبی لعبد آخذ[۱] بعنان فرسه فی سبیل الله، أشعث رأسه، مغبره قدماه، إن کان فی الحراسه؛ کان فی الحراسه، وإن کان فی الساقه؛ کان فی الساقه، إن استأذن؛ لم یؤذن له، وإن شفع، لم یشفّع»).
(در «الصحیح» از ابوهریره روایت است که گوید: رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «بندهی دینار و درهم بدبخت و تیره روز شدند، بندهی لباس خز و راه راه بدبخت و هلاک شد، بندهی لباس مخمل و کُرکدار بدبخت و هلاک شد. اگر [ چیزی از اینها ] به او داده شود، راضی و خوشنود میشود و اگر [ چیزی از اینها ] به او داده نشود، ناراحت و ناخشنود میشود. بدبخت و تیره روز شد. [ این شخص ] هرگاه خاری در بدنش فرو رود، نمیتواند آن را بیرون آورد. خوشا به حال بندهای که افسار اسبش را در راه خدا گرفته و سرش ژولیده و غبار آلود و پاهایش نیز غبار آلود شده است. اگر در پست محافظت و پاسداری از لشکر باشد، همانجا در پست محافظت و پاسداری میماند و اگر در آخر لشکر باشد، همان جا در آخر لشکر میماند. اگر [از فرماندهان و مانند آنان] اجازه بگیرد، [به دلیل اینکه موقعیت و مقامی ندارد] به او اجازه داده نمیشود و اگر [برای کسی] میانجیگری و وساطت کند، [ به دلیل اینکه موقعیت و مقامی ندارد]، میانجگیریش پذیرفته نمیشود»).
عبارت: (فی «الصحیح») منظور صحیح بخاری است.[۲]
در عبارت: (تعس عبدالدینار)، «تعس» (با کسرهی «ع» و فتحهی آن نیز جایز است، یعنی افتاد. منظور از آن، در اینجا «هَلَکَ» (هلاک شد) میباشد. حافظ ابن حجر عسقلانی این گفته را اظهار داشته است.[۳] ابن حجر در جایی دیگر میگوید: «تعس متضاد سَعِدَ میباشد. یعنی به معنای شَقِیَ (بدبخت وتیره روز شد) میباشد. بعضی گفته اند: تعس به معنای بر روی درافتادن است[۴]».
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز الحمید شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– در نسخهی «ط» کلمهی «أخذ» آمده است.
[۲]– صحیح بخاری، شماره ی ۲۷۳۰٫
[۳]– فتح الباری، ۱۱/۲۵۴٫
[۴]– همان، ۶/۸۲٫