از جمله ایمان به خدا، صبر بر تقدیرات خداست(۷)

در صحیحین از اسامه بن زید روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم پیش یکی از دخترانش که پسر بچه‌اش در شرف مرگ بود، رفت. آن پسر بچه را پیش پیامبر صلی الله علیه و سلم بردند و نفس پسر بچه به نشانه‌ی نزدیک بودن مرگ، می‌زد گویی که مَشک دریده است. چشمان آن حضرت صلی الله علیه و سلم پر از اشک شد. سعد گفت: این چیست ای رسول الله؟ فرمود: «هذه رحمه جعلها الله فی قلوب عباده، وإنما یرحم الله من عباده الرحماء»[۱]: «این مهر و عطوفتی است که خدا در دل بندگانش قرار داده است. خدا تنها به بندگان مهربان و دلسوزش رحم می‌کند».

مؤلف گوید: (وعن انس: أن رسول الله قال: «إذا أراد الله بعبده الخیر؛ عجل له العقوبه فی الدنیا وإذا أراد الله بعبده الشر؛ أمسک عنه بذنبه، حتی یوافی به یوم القیامه»).

 (از انس روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: «هرگاه خدا نسبت به بنده‌اش اراده‌ی خیر داشته باشد، زود در همین دنیا سزای [ گناهانش را] می‌دهد و هرگاه نسبت به بنده‌اش اراده‌ی شر داشته باشد، او را با گناهانش رها می‌کند تا اینکه در روز قیامت، به سزای اعمال خود برسد».

این حدیث را ترمذی و حاکم روایت کرده‌اند[۲] و ترمذی آن را حسن دانسته است. در اسناد این حدیث، سعد ابن سِنان هست که ذهبی در جایی درباره اش می‌گوید: «سعد حجت نیست»[۳]. در جایی دیگر درباره‌اش می‌گوید: «گویی حدیث او صحیح نیست»[۴].

طبرانی و حاکم از عبدالله بن مغفل آن را روایت کرده‌اند.[۵]

 ابن عدی نیز از ابوهریره آن را روایت کرده است.[۶]

طبرانی از عمار بن یاسر آن را روایت کرده[۷] و سیوطی این روایت را حسن دانسته است.[۸] درباره‌ی فرموده‌ی: «إذا أراد الله بعبده الخیر، عجل له العقوبه فی الدنیا» شارح کتاب «الجامع الصغیر» می‌گوید: «یعنی بلا و مصیبت‌ها را بر سر او می‌باراند تا به سزای گناهانی که مرتکب شده، برسد. در نتیجه زمانی از قبر بیرون می‌آید که بی‌گناه باشد. خدا این کار را در حق هر کس بکند، لطف زیادی به او کرده است. حتی با رفتن خاری به بدن مؤمن و حتی با افتادن قلم از دست نویسنده، گناهانش پاک می‌شود. پس با تمامی آنچه که در همین دنیا متوجه انسان مؤمن می‌شود، گناهانش پاک می‌شود تا جایی که هنگام مرگ، از گناهانش کاملاً پاک شده باشد»[۹].

می گویم: در «الصحیحین» آمده است: «ولا یزال البلاء بالعبد حتی یمشی على الأرض ولیس علیه خطیئه[۱۰]»: «پیوسته بلا و مصیبت برای بنده [ ی مؤمن ] پیش می‌آید تا جایی که [زمانی فرا می‌رسد که] روی زمین راه می‌رود و گناهی برگردنش نیست».

در «المسند» و دیگر منابع حدیثی از طریق ابوهریره به طور مرفوع روایت شده است: «لا یزال البلاء بالـمؤمن والـمؤمنه فی جسده وماله وفی ولده حتی یلقی الله وما علیه خطیئه»[۱۱]: «پیوسته بلا و مصیبت متوجه زن و مرد مؤمن در جسم و دارایی و ثروتش و در فرزندانش می‌شود تا اینکه زمانی خدا را دیدار کند که گناهی بر او نیست».

 

(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– بخاری در صحیحش ش ۵۳۳۱- البغا) و مسلم در صحیحش به ش۹۲۳ آن را روایت کرده‌اند.

[۲]– ترمذی در سننش ش ۲۳۹۶، ابویعلی در مسندش ش ۴۲۵۴ و ۴۲۵۵، ابن عدی در «الکامل» ۳/۳۵۶، حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» ۴/۶۰۸ و دیگران این حدیث را روایت کرده‌اند. این حدیث با شواهدش صحیح بوده و طحاوی در «شرح مشکل الآثار» شماره‌ی ۲۰۵۰ آن را صحیح دانسته است.

[۳]– ذهبی در کتاب «الکاشف» ۱/۴۲۸ می‌گوید: «او حجت نیست و از ابن معین نقل شده که درباره‌اش می‌گوید: او ثقه است».

[۴]– مناوی در «فیض القدیر» ۱/۲۵۸ آن را از او نقل کرده است.

[۵]– امام احمد در «المسند» ۴/۸۷، طبرانی- آن گونه که در «مجمع الزوائد» ۱۰/۱۹۱ آمده- رویانی در مسندش به شماره های ۸۸۸ و ۸۹۳، ابن حبان در صحیحش به ش ۲۹۱۱، حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» ۱/۳۴۹ و ۴/۳۷۶، بیهقی در «شعب الإیمان» شماره‌ی ۹۸۱۷ و دیگران آن را روایت کرده‌اند. اسناد این روایت حسن بوده و با شواهدش صحیح است.

[۶]– ابن عدی در «الکامل» ۵/۱۸۸ آن را از ابوهریره روایت کرده که گوید: پیامبر صلی الله علیه و سلم جای زخمی را در صورت مردی دید و گفت: «ما هذا الذی بوجهک؟ »: «این چیست که روی صورتت است؟». مرد گفت: به زنی نگاه کردم و مدام به او نگاه کردم تا اینکه صورتم به گوشه‌ی مکانی اصابت کرد [ و این چنین زخمی شدم ]. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «إن الله ﻷ إذا أراد بعبدٍ خیراً عجل له عقوبته فی الدنیا»: «همانا خدای عزّ وجل وقتی نسبت به بنده‌ای اراده ی خیر داشته باشد، زود در همین دنیا او را به سزای گناهانش می‌رساند». در اسناد این روایت، علی بن ظَبیان هست که ضعیف می‌باشد. بلکه بخاری درباره‌اش می‌گوید: حدیث او منکر است و ابن معین او را دروغگو دانسته است. هناد در «الزهد»، شماره‌ی ۴۳۳ آن را به طور مرسل از حسن روایت کرده و در اسناد آن، اسماعیل مکی وجود دارد که ضعیف است.

[۷]– طبرانی- آن گونه که در «مجمع الزوائد» ۱۰/۱۹۲ آمده- روایتش کرده و هیثمی درباره‌ی این روایت می‌گوید: «اسنادش خوب است».

[۸]– در «فیض القدیر» ۱/۲۵۸ و «البیان و التعریف» اثر حسینی ۱/۵۰ آمده که: مؤلف به  صحت آن اشاره کرده است.

[۹]– السراج المنیر شرح الجامع الصغیر، اثر عزیزی ۱/۸۸٫ و نگا: فیض القدیر اثر مناوی ۱/۲۵۸٫

[۱۰]– ابن حبان در صحیحش ش ۲۹۰۱ و حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» ۱/۴۱ آن را روایت کرده‌اند. این حدیث، صحیح است و تخریجش کامل‌تر از اینجا بعداً می‌آید. این حدیث را به ابن حبان و حاکم نسبت داده‌ام؛ چون شیخ سلیمان به تبع ابن قیم در «عده الصابرین»، ص ۶۵ آن را به صحیح نسبت داده که بخاری و مسلم آن را روایت نکرده‌اند.

[۱۱]– ابن ابی شیبه در مصنفش به ش۱۰۸۱۱، امام احمد در «المسند» ۲/۲۸۷ و۴۵۰، بخاری در «الأدب المفرد» ش۴۹۴، هناد در «الزهد» ش۴۰۲، ترمذی در سننش ش۲۳۹۹، ابن حبان در صحیحش ش۲۹۱۳، حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» ۱/۳۴۶ و دیگران آن را روایت کرده اند. اسناد این روایت، صحیح است و ترمذی درباره‌اش می‌گوید: این حدیث، حسن صحیح است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …