دربارهی عبارت: (ومن سخط) ابوسعادات گوید: «سخط به معنای بد آمدن از چیزی و ناراضی شدن به آن چیز میباشد. یعنی هرکس از تقدیرات الله ناراضی و ناخوشنود باشد، (فله السخط) یعنی خدا از او ناراضی و ناخوشنود است و این عقوبت برایش بس است. خدای متعال میفرماید: ﴿ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمُ ٱتَّبَعُواْ مَآ أَسۡخَطَ ٱللَّهَ وَکَرِهُواْ رِضۡوَٰنَهُۥ فَأَحۡبَطَ أَعۡمَٰلَهُمۡ ٢٨﴾ [محمد: ۲۸]: «این گونه (جان برگرفتن ایشان) بدان خاطر است که آنان بدنبال چیزی میروند که خدای را بر سر خشم میآورد، و از چیزی که موجب خوشنودی او است بدشان میآید و لذا خداوند کارهای (نیک) ایشان را باطل و بیسود میگرداند».
این فرموده نشان میدهد که نارضایتی و ناخوشنودی از تقدیرات الله از بزرگترین گناهان کبیره است. ممکن است به این گفته جهت اثبات واجب بودن رضایت به تقدیرات خدا، استدلال شود همان طور که ابن عقیل این رأی را برگزیده است. قاضی ترجیح داده که راضی بودن به تقدیرات الهی واجب نیست و ابن تیمیه و ابن قیم این رأی را راجح دانستهاند.[۱]
شیخ الاسلام ابن تیمیه گوید: «امر به راضی شدن به تقدیر خدا نیامده آنگونه که امر به صبر و تحمل در برابر تقدیرات خدا آمده است. فقط ثنا، ستایش و تمجید برای کسانی که به تقدیر و قضای خدا راضیاند، آمده است». ابن تیمیه افزود: «اما دربارهی این روایت که: «هرکس بر بلا و مصیبت من صبر نکند و به قضا و تقدیر من راضی نباشد، باید پروردگاری غیر از من را قبول داشته باشد»[۲]، باید گفت: این روایت، از اسرائیلیات است و از پیامبر صلی الله علیه و سلم به صحت نرسیده است»[۳].
میگویم: طبرانی در «المعجم الأوسط» معنای این حدیث را از انس بن مالک به طور مرفوع روایت کرده که آن حضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند: «من لم یرض بقضاء الله، ویؤمن بقدر الله؛ فلیلتمس إلهاً غیر الله»[۴]: «هرکس به قضای خدا راضی نباشد و به تقدیر خدا ایمان نداشته باشد، به دنبال خدای دیگری غیر از الله باشد». هیثمی میگوید: «در سند این روایت، حزم[۵] بن ابیحزم وجود دارد که ابن معین او را ثقه دانسته و جمعی از محدثان وی را ضعیف دانستهاند و بقیهی راویانش، ثقهاند».[۶] اگر این حدیث به ثبوت برسد، بر وجوب راضی شدن به تقدیر خدا دلالت دارد.
شیخ الاسلام ابن تیمیه میگوید: «بالاتر از آن، چنین میباشد که گفته شود: معنای رضا این است که انسان خدا را به خاطر بلا و مصیبتی که بر سرش آورده، شکرگزاری کند به خاطر اینکه میبیند که خدای متعال با این بلا و مصیبت؛ نعمت، [رحمت و لطف] خودش را شامل حالش گردانیده است».[۷]
باید دانست که میان راضی شدن به تقدیر الله و میان احساس درد منافاتی وجود ندارد؛ چون بسیاری از کسانی که درد و بیماری دارند، دلشان پر از رضا و تسلیم فرمان الله است.
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– مدارج السالکین ۲/۱۷۱٫ همچنین ابن رجب در کتاب «نور الاقتباس» ص ۱۸۷ الجامع المنتخب آن را آورده است.
[۲]– طبرانی در «المعجم الکبیر» ۲۲/۳۲۰، ابن حبان در «المجروحین» ۱/۳۲۷، ابن عساکر در «تاریخ دمشق» ۴۳/۲۰۹ و دیگران از ابوهند الدَّاری رضی الله عنهآن را روایت کردهاند. اسناد این روایت، خیلی ضعیف است و هیثمی در «مجمع الزوائد» ۷/۲۰۷ میگوید: «در سند این روایت، سعید بن زیاد بن هند وجود دارد که متروک است».
[۳]– ابن قیم در «مدارج السالکین» ۲/۱۷۱ آن را از شیخ الاسلام ابن تیمیه نقل کرده است.
[۴]– طبرانی در «المعجم الأوسط» شمارههای ۸۳۷۰ و ۷۲۷۳، در «المعجم الصغیر» شمارهی ۹۰۲، ابونعیم در «أخبار أصبهان» ۲/۱۹۸ و خطیب در «تاریخ بغداد» ۲/۲۲۷ آن را روایت کردهاند. در اسناد این روایت، سهیل بن أبی حزم قَطعی وجود دارد که ضعیف است. مناوی در «التیسیر» ۲/۴۴۳ این حدیث را حسن دانسته است. این روایت طریق دیگری دارد که بیهقی در «شعب الإیمان» شمارهی ۲۰۰ و حاکم و سمعانی روایتش کردهاند. سمعانی دربارهی این حدیث- آن گونه که در «لسان المیزان» ۴/۱۶۷ آمده – میگوید: «این اسناد مبهم و تاریک است و هیچ اصلی ندارد».
[۵]– در نسخههای خطی و در نسخهی «ط» چنین آمده است. درستش- همان طور که طبرانی در «المعجم الأوسط» و «المعجم الصغیر» و هیثمی در «مجمع الزوائد» میگوید- سُهیل است.
[۶]– مجمع الزوائد ۷/۲۰۷٫
[۷]– مجموع الفتاوی ۱۱/۲۶۰٫