در همین سال رسول اکرم صلی الله علیه و سلم با حضرت زینب ازدواج کردند. ازدواج یک مسأله معمولی و عادی است و محل بحث آن تحت عنوان: «ازواج مطهرات» است. ولی در این واقعه مسایلی وجود دارد که آن را معاندین اسلام، یک امر بزرگ و قابل بحث و بررسی ویژهای قرار دادهاند. مورخان مسیحی این جریان را با آب و تاب فوق العادهای مرقوم داشته و به منظور انتقاد از آن حضرت و کسرشأن ایشان «نعوذ بالله» بزرگترین دستاویز برای خود قرار دادهاند. ما این جریان را به طور مفصل بیان میکنیم تا در پرتو آن به خوبی روشن شود که آنچه دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کرده و شخصیت مقدس رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را زیر سؤال بردهاند، منبع و مأخذ اصلی آنها چه بوده است؟
رسول اکرم صلی الله علیه و سلم زید را که غلام آزادشدۀ وی بود، پسر خواندۀ خود قرار داده بود. هنگامی که به سن بلوغ رسید، آن حضرت خواستند تا زینب دختر عمۀ خویش را به عقد نکاح او درآورند، (مادر زینب، امیمه دختر عبدالمطلب بود) ولی چون زید از غلامان آزاد شده بود، زینب برای ازدواج با وی اظهار آمادگی نمیکرد.
«وکان رسول الله صلی الله علیه و سلم أراد أن یزوجها زید بن حارثه مولاه فکرهت ذلک»([۱]).
«و رسول اکرم صلی الله علیه و سلم خواست تا او را به نکاح زید بن حارثه غلام خود درآورد، پس او این امر را نپسندید».
لیکن سرانجام، به این خواست رسول اکرم صلی الله علیه و سلم اعلام رضایت نمود و ازدواج به وقوع پیوست. تقریباً تا یک سال در نکاح حضرت زید بود و در این مدت میان آنان رنجش خاطر وجود داشت تا اینکه زید به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و سلم حاضر شد و از دست وی گلایه و شکایت کرد و خواست تا او را طلاق دهد.
«جاء زید بن حارثه فقال: یا رسول الله! إن زینب اشتد علی لسانها وأنا أرید أن أطلقها»([۲]).
«زید به محضر آن حضرت صلی الله علیه و سلم حضور یافت و عرض کرد: ای رسول خدا! زینب با من با خشونت رفتار میکند و من قصد طلاق او را دارم».
ولی آن حضرت صلی الله علیه و سلم همواره او را تفهیم میکرد و از طلاق بازمیداشت. در قرآن مجید مذکور است:
﴿وَإِذۡ تَقُولُ لِلَّذِیٓ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِ وَأَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِ أَمۡسِکۡ عَلَیۡکَ زَوۡجَکَ وَٱتَّقِ ٱللَّهَ﴾ [الأحزاب: ۳۷].
«هنگامی که تو به کسی که خداوند بر او انعام کرده و تو نیز بر او انعام کرده بودی میگفتی: همسرت را نگهدار و از خدا بترس».
اما سرانجام، هنگامی که با یکدیگر سازگار نشدند، حضرت زید او را طلاق داد. زینب همچون خواهر آن حضرت صلی الله علیه و سلم به شمار میآمد، چرا که نزد ایشان تربیت شده و بر همین اساس ازدواج با زید را پذیرفته بود؛ امری که به نظر وی مخالف با شأن اجتماعی او بود. ولی منظور رسول اکرم صلی الله علیه و سلم از این امر برقراری مساوات اسلامی در جامعه بود تا ثابت شود در دین اسلام فرقی بیان غلام و آزاد وجود ندارد. به همین جهت، وقتی زینب مطلّقه شد، برای دلجویی و تسلی خاطر وی، رسول خدا صلی الله علیه و سلم خواستند تا با او ازدواج کنند، ولی چون طبق عرف عرب، پسرخوانده، فرزند حقیقی به شمار میآمد. لذا به لحاظ افکار عمومی، این امر غیرمناسب به نظر میرسید و روی این اساس، آن حضرت تأمل و تأنّی میکردند تا اینکه این آیه نازل گردید:
﴿وَتُخۡفِی فِی نَفۡسِکَ مَا ٱللَّهُ مُبۡدِیهِ وَتَخۡشَى ٱلنَّاسَ وَٱللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخۡشَىٰهُۖ﴾ [الأحزاب: ۳۷].
«و تو در دلت پنهان داشتی آنچه را خداوند آشکار ساخت و تو از مردم بیم داشتی و خداوند شایستهتر است که از او بیم داشته باشی».
خلاصه آن حضرت با زینب ازدواج کرد و با این ازدواج یکی از رسمهای دوران جاهلیت که پسرخوانده مانند پسر حقیقی است، از بین رفت. بدگویان و منافقان شروع به طعن و تشنیع کردند، ولی در اجرای فرامین حق، نشانه و آماج طعنهها قرار گرفتن سهل و لازم است. این بود تصویر واقعی و ساده داستان.
اما آنچه معاندان اسلام در این رابطه ذکر کردهاند، سراسر دروغ و افترا است. باید بپذیریم که آنان برای آراستن مطالب خود، متأسفانه رنگ مورد نیاز را از خود مسلمانان عاریت گرفتهاند! در تاریخ طبری مذکور است که یک بار آن حضرت صلی الله علیه و سلم برای ملاقات با زید به خانۀ وی رفت، زید در خانه نبود، زینب مشغول پوشیدن لباس بود، آن حضرت او را مشاهده کرد و در حالی که این جمله بر زبانش جاری بود، از خانه بیرون آمد:
«سبحان الله العظیم سبحان الله مصرّف القلوب»([۳]).
«پاک و منزه است الله بزرگ! پاک و منزه است آن خدایی که گردانندۀ دلها است».
چون زید از این خبر آگاه شد، به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و سلم حضور یافت و عرض کرد، چنانچه زینب مورد پسند شما واقع شده، من او را طلاق خواهم داد؟ بنده این روایت بیهوده و مجعول را با دل ناخواسته نقل نمودم (نقل کفر، کفر نباشد) همین روایت است که دستاویز و مستند مورخان مسیحی قرار گرفته، ولی برای آن بیچارگان معلوم نیست که به لحاظ اصول علم حدیث، این روایت در چه پایه و مقامی قرار دارد. مورخ تاریخ طبری این روایت را از واقدی که یکی از دروغگویان معروف است، نقل کرده است. شخصی که هدفش از بیان اینگونه روایات به دستآوردن مدارک و دستاویز برای تعیش و بیبند و باری عباسیها بود. علاوه بر طبری، کسانی دیگر نیز اینگونه روایات بیهوده و ساختگی را نقل کردهاند، ولی محدثین آنها را قابل توجه و اعتنا ندانسته و از نقل آنها صرفنظر نمودهاند.
با وجود اینکه حافظ ابن حجر این روایت را شدیداً رد کرده است، ولی در فتح الباری (در تفسیر سوره احزاب) جایی که از این واقعه بحث کرده مینویسد:
«وردت آثار أخرى أخرجها ابن أبی حاتم والطبری ونقلها کثیر من المفسرین لا ینبغى التشاغل بها».
«روایات دیگر بسیاری موجوداند که آنها را ابن حاتم و طبری روایت کرده و اکثر مفسران آنها را نقل نمودهاند و در این روایات نباید ذهن خود را مشغول کرد».
حافظ ابن کثیر از محدثان معروف در تفسیر خود مرقوم میدارد:
«ذکر ابن ابی حاتم وابن جریر ههنا آثاراً عن بعض السلف أحببنا أن نضرب عنها صفحا لعدم صحتها فلا نوردها وقد روى الإمام أحمد ههنا أیضاً من روایه حماد بن زید عن ثابت عن أنس رضی الله عنه فیه غرابه ترکنا سیاقه أیضاً».
«ابن ابیحاتم و ابن جریر از بعضی گذشتگان روایاتی نقل کردهاند که ما از ذکر آنها صرفنظر میکنیم، به دلیل اینکه غلط و دروغاند. امام احمد رحمه الله نیز دربارۀ این واقعه از انس روایتی نقل کرده که غریب است و ما ذکر آن را نیز ترک کردیم».
حقیقت این است که منافقان در آن زمان اثر و نفوذ زیادی داشتند. تهمتی که به حضرت عایشه زده شد، مربوط به همین سال است. منافقان این خبر را چنان شایع کردند که بر زبان تک تک کودکان نیز جریان داشت تا حدی که تعدادی از مسلمانان نیز در مسأله آلوده شدند و طبق قانون شریعت به آنان حد قذف زده شد. همین روایاتاند که در بعضی از کتابها بر جای ماندهاند. لیکن محدثانی که معیار تحقیق آنان بلند است و داوران مجاز عدالت روایتاند، مانند: امام بخاری، امام مسلم و غیره، این روایت را اصلاً ذکر نکردهاند.
[۱]– فتح الباری، تفسیر سورۀ احزاب به نقل از ابن ابی حاتم.
[۲]– فتح الباری، تفسیر سورۀ احزاب به نقل از عبدالرزاق از معمر از قتاده.
[۳]– تاریخ طبری، آغاز سال پنجم هجری.