آنان هرچه را در این سرا میدیدند به زندگی جهان آخرت پیوند میدادند، اگر تاریکی میدیدند به یاد تاریکی گور و عبور از «صراط» میافتادند، اگر جمال و زیبایی را مشاهده میکردند، به یاد زیبایی حوریهایی میافتادند که خداوند کریم آنها را وعده داده است، و خود را از وابستگی به زنان زیبای این جهان بازمیداشتند. اگر باغهای سرسبز و آب و آبشار و جلوههای زیبای طبیعت را نظاره میکردند شکوه و جمال بهشت و درختان و جویبارها و پرندگان آن را به یاد میآوردند. زیبایی این جهان در مقابل جلوههای آخرت پیش چشمان ایشان اندک مینمود، و اگر بوی خوشی به مشامشان میرسید، بهشت را یاد میکردند که سراسر از مشک و زعفران و لؤلؤ و مرجان است. به این شیوه هرچه را در این سرا میدیدند آن را با مشابهی که در بهشت دارد مقایسه میکردند.
امام زاهد، حاتم اصم کسانی را که میخواهند به بهشت برسند، تشویق و ترغیب میکند که به توصیۀ وی در این راستا توجه کنند و آن را عملی نمایند. وی میگوید: «هرکس نفس خود را از چهار چیز منع کند، جنت را به دست آورده است:
الف- خواب را ترک کند تا زمانی که به گور وارد میشود.
ب- از فخر و تکبر به منظور سنگینشدن ترازوی اعمال بپرهیزد.
ج- استراحت را تا زمان عبور از صراط ترک کند.
د- از تبعیت از شهوت و هوای نفس به منظور داخلشدن به بهشت بپرهیزد»([۱]).
خواب و قبر: خواب از هرچیز به مرگ شبیهتر است. شخص خوابیده همانند مرده چشم و دهان بسته، فاقد هرگونه احساس و فعالیت اعضاست، با این تفاوت که مرده جان از بدنش به کلی رخت بربسته، ولی شخص خوابیده، ضربان قلبش مستدام و جانش باقیست.
استاد محمد سلامت جبر میگوید: در خواب روح به طور موقت از بدن جدا میشود، اما ارتباط آن با بدن به نوعی برقرار است و همین ارتباط برای زندهماندن سلولها کافی است و آنها را از نابودشدن مصون میدارد. سیستم عصبی و سلولهای زنده همچنان هوشیار و آمادۀ مقابله با هر حادثۀ خطرناکی است. شناخت این معما – جدایی جزئی روح از بدن – به شناخت اسرار روح بستگی دارد و این امری است که دانستن آن بر ما مخفی مانده و خداوند متعال فقط انبیا و اولیای مقرب را برآن آگاه کرده است([۲]).
حاتم اصم این مطلب را با الهام از قرآن مجید چنین نقل میکند:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَتَوَفَّىٰکُم بِٱلَّیۡلِ وَیَعۡلَمُ مَا جَرَحۡتُم بِٱلنَّهَارِ ثُمَّ یَبۡعَثُکُمۡ فِیهِ لِیُقۡضَىٰٓ أَجَلٞ مُّسَمّٗى﴾ [الانعام: ۶۰].
«خداست که شما را در شب میمیراند و در روز شما را برمیانگیزاند و او میداند که در روز چه میکنید و چه فرا چنگ خواهید آورد تا مهلت معین به سر آید سپس به سوی خدا برمیگردید».
همچنین رسول خدا صلی الله علیه و سلم بر این مسئله تأکید کرده که هرگاه به بستر خواب رفتیم بگوئیم:
«اللَّهُمَّ بِاسْمِکَ أَحْیَا وَبِاسْمِکَ أَمُوتُ».
«خدایا به نام تو زنده میشوم و به نام تو میمیرم».
و هنگام بیدارشدن بگوئیم:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَحْیَانَا بَعْدَ مَا أَمَاتَنَا وَإِلَیْهِ النُّشُورُ»([۳]).
«ستایش خدایراست که بعد از مرگ ما را زنده کرد و به سوی او برمیگردیم».
همۀ این دعاها به خاطر این است که مؤمن با تأمل در خوابیدنِ خود و دیگران، به یاد مرگ افتد و آن کس که یاد مرگ کند، لذتهای دنیوی در نظر او تلخ و ناگوار میشود، سپس خود را از قید و بند دنیا رهانیده و برای جهان و سرای آخرت خود را آماده میسازد. بدین خاطر است که رسول الله صلی الله علیه و سلم امت اسلامی را وصیت نموده و میفرماید:
«أَکْثِرُوا مِنْ ذِکْرِ هَادِم اللَّذَّاتِ».
«زیاد یاد مرگ کنید، مرگی که همۀ لذتها را از بین میبرد».
فخر و تکبر:
اعمال ما سنجیده میشود:
﴿فَأَمَّا مَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِینُهُۥ ۶ فَهُوَ فِی عِیشَهٖ رَّاضِیَهٖ ٧ وَأَمَّا مَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِینُهُۥ ٨ فَأُمُّهُۥ هَاوِیَهٞ ٩﴾ [القارعه: ۶-۹].
«کسی که ترازوی (حسنات) او سنگین باشد در زندگی رضایتبخش بسر میبرد، و کسی که ترازوی (حسنات) او سبک باشد جایگاه او پرتگاه است».
باید دانست که سنگینی میزان به اعمال نیک و سبکی آن به اعمال بد بستگی دارد. بنابراین، فخر حقیقی به زیادی ثروت و اولاد و قوم و عشیره و پُست و مقام و سایر وسایل نیست، بلکه فخر حقیقی در روز قیامت و بعد از مشخصشدن نتایج اعمال به دست میآید. انسان کامیاب هنگام مشاهدۀ نتیجۀ اعمال خود از فرط شادمانی میخواهد به پرواز درآید تا این خبر شادیآفرین را منتشر کند. لذا میگوید:
﴿هَآؤُمُ ٱقۡرَءُواْ کِتَٰبِیَهۡ ١٩ إِنِّی ظَنَنتُ أَنِّی مُلَٰقٍ حِسَابِیَهۡ ٢٠﴾ [الحاقه: ۱۹-۲۰].
«بیائید نامۀ اعمال مرا بخوانید. من یقین داشتم که به حساب خود خواهم رسید».
در این حال کسانی که کفظ اعمالشان سبک است، از شدت پشیمانی و حسرت و به خاطر برملا شدن گناه و جنایتهایشان، چهرۀ آنان سیاه گشته و میگویند:
﴿یَٰلَیۡتَنِی لَمۡ أُوتَ کِتَٰبِیَهۡ ٢۵ وَلَمۡ أَدۡرِ مَا حِسَابِیَهۡ ٢۶ یَٰلَیۡتَهَا کَانَتِ ٱلۡقَاضِیَهَ ٢٧ مَآ أَغۡنَىٰ عَنِّی مَالِیَهۡۜ ٢٨ هَلَکَ عَنِّی سُلۡطَٰنِیَهۡ ٢٩﴾ [الحاقه: ۲۵-۲۹].
«ای کاش مرا نامه نمیدادند و کاشکی من شمار کارهای خود را نمیدانستم، ای کاش همیشه مرا مرگ بود، مال و دارایی من مرا امروز به کار نیامد، توان و قدرت و سلطۀ من تمام شد».
او آن وقت درمییابد که افتخار ورزیدن به مال و منصب در دنیا سرابی بیش نبوده و به جای آن که وی را از تنگنای قیامت برهاند، وبال وی شده است. بیائیم اگر مال و دارای دنیوی ما را به سوی فخرفروشی دعوت میکند، خود را نفریبیم، بلکه به یاد آن افتخاری بیفتیم که هنگام سنجش اعمال نصیب نیکبختان میشود و رهتوشهای برای آن فخر بزرگ و پایدار مهیا کنیم.
نشاط و همت: کسی که به فکر نعمتهای جاویدان اخروی است و از عذاب الهی میهراسد، خواب و تنبلی را ترک میکند و حاضر نیست حتی یک لحظه را از دست بدهد. عبور از صراط بسته به مقدار نشاط و همت و تلاشی است که برای آخرت صرف میشود، آنکس که راحتی دنیوی و سستی را بر خستگی در راه خدا ترجیح میدهد، نباید توقع عبور و نجات از صراط و برخورداری از ناز و نعمتهای بعد از آن را داشته باشد.
شهوت و بهشت: شهوت تمایل و گرایشی است که به هرچیزی از قبیل زن، مال، طعام، مقام و سایر جلوههای زندگی تعلق میگیرد. هرچند از واژۀ شهوت اغلب گرایش به زن در ذهن متبادر میشود، اما در واقع در هرآنچه که گفتیم شهوت نهفته است. البته ما هم منکر نیستیم که غالباً شهوت به معنی گرایش و تمایل به زن است.
هرگاه شعلههای شهوت در وجود مؤمن زبانه کشید، فوراً به یاد نعمتهای جاویدان بهشت از جمله حورعین میافتد که اگر گوشهای از رخ آنان بر زمین جلوه کند تمام جهان را مجذوب خواهد کرد. همچنین به یاد رودهای عسل و شیر و آبهای روان و کاخها و شراب بهشت میافتد و تصور میکند که در کاخهای سر به فلک کشیده سکنی گزیده است و ملائک از هر دری بر او سلام میکنند. چندان از نعمتهای بیپایان بهشت یاد میکند که تمامی لذایذ و شهوات دنیا در نظر او کم جلوه میکند، زیرا در بهشت نعمتهایی هست که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و بر قلب هیچکس خطور نکرده است.
[۱]– الإستعداد لیوم الـمعاد: ۴۹٫
[۲]– عجب الرؤی والأحلام: ۷٫
[۳]– بخاری: ۱۱ / ۹۸٫