ابوقتاده میگوید: شبی، همسفر رسول الله صلی الله علیه و سلم بودیم. گروهی گفتند: چه خوب بود اگر برای خواب، توقف میکردیم. رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «میترسم برای نماز صبح بیدار نشویم». بلال گفت: من شما را بیدار میکنم. مردم دراز کشیدند و خوابیدند. بلال هم نشست و به شترش تکیه زد. دیری نگذشت که خواب بر او نیز غلبه کرد. رسول الله صلی الله علیه و سلم زمانی از خواب بیدار شد که آفتاب طلوع کرده بود. آنگاه، خطاب به بلال فرمود: «کجاست آنچه وعده نمودی»؟! بلال گفت: ای رسول خدا! من هرگز چنین بخواب نرفته بودم. رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: «هرگاه، خداوند بخواهد، ارواح شما را قبض میکند و هرگاه بخواهد، بر میگرداند. ای بلال! اکنون، برخیز و اذان بگو». سپس آنحضرت صلی الله علیه و سلم وضو گرفت و پس از بلند شدن آفتاب، نماز را اقامه نمود».