اخلاق و ارزشها بیانگر جنبهی معنوی و روحی و همچنین جوهر و اساس هر فرهنگ و تمدّنی هستند که در عین حال بقا و پایداری آن را در طول تاریخ برای نسلهای مختلف تضمین میکنند. جنبهای که اگر روزی از بین رفت، حرارت و گرمای تمدّن برای انسان از بین میرود. قضیّهای که روح زندگی و وجود آن محسوب میشود. بنابراین اگر جنبه معنوی تمدن از بین رفت، رحمت و مهربانی نیز از قلبها بیرون میرود، وجدان و ضمائر از ایفای نقش خود ناتوان میشوند و از درک حقیقت وجودی خود باز میمانند. در قید و زنجیر مادی گرفتار میشوند که راه نجات و رهائی از آن را نخواهند دانست.
اخلاق در فرهنگها و تمدّنهای پیشین
اخلاق و ارزشها در فرهنگ و تمدنهای گذشته و معاصر سهم زیادی نداشتهاند. متفکران و دانشمندان غربی براین ادّعا گواهی میدهند. جود نویسنده انگلیسی میگوید: در تمدّن معاصر توازن و همسانی بین قدرت و اخلاق وجود ندارد، اخلاق بطور جدی از علم جا مانده است. تمدّن معاصر به علوم طبیعی قدرت فوقالعادّهای بخشیده است امّا آن را با عقل کودکانه و حیوانیت بکار میگیرد. علّت انحطاط و ناکامی بشر عدم فهم صحیح و حقیقی نقش انسان در هستی و انکار اخلاق و ارزشهایی است که سراسر خیر، نیکویی، حق و زیبایی است.
الکسیس کارل میگوید: در شهرهای امروزی افراد خیلی کمی را میبینیم که با وجود زیبایی اخلاق به دنبال نمونههای اخلاقی باشند در حالی که اخلاق اساس فرهنگ و تمدّن است و بر علم و فن برتری دارد.
حقیقت امر این است که حق دین(جنبهی اخلاق و ارزشها) جز در فرهنگ و تمدّن اسلامی ادا نشده است. فرهنگ و تمدّنی که بر اخلاق و ارزشها بنا شده است و بعثت پیامبرش بطور خاص برای اتمام و کمال مکارم اخلاق بوده است. و این زمانی بود که اخلاق و ارزشها در میان ملّتها و تمدنهای دیگر اهمال شده بود. این اخلاق و ارزشها نتیجهی تحوّلات و پیشرفتهای فکری در گذر زمان نیست بلکه وحی است که خداوند آنرا تنظیم کرده و پیامبرش حضرت محمّد(ص) آن را ۱۵ قرن پیش منبع تشریع و قانون اسلامی قرار داده است.