در مورد افعالِ نوعِ دوم، اختلاف وجود دارد که آیا به این خاطر که منجر به مفسده میشوند ممنوع میگردند یا خیر؟
حنابله و مالکیه معتقدند که: ممنوع میگردد؛ اما شافعیه و ظاهریه قایل به این هستند که: ممنوع نمیگردند[۱]. دلیلِ این گروه آن است که این افعال مباح هستند و به خاطر احتمال منجر شدن آنها به مفسده ممنوع نمیگردند و استدلال گروه اول آن است که سد ذرایع یکی از اصول مستقل تشریع و دلیلی معتبر از ادلّهی احکام است که احکام بر آن بنا میگردد و مادام که فعل منجر به فسادِ راجح میشود و شریعت هم حکم به منع فساد و بستن راهها و منافذ منجر به آن داده است، پس باید این فعل ممنوع گردد. ملاحظه میشود که این گروه به مقاصد و غایات و نتایج آیندهی افعال مینگرند و به این دلیل قایل به منع شده و مباحبودن آن را معتبر ندانستهاند؛ اما گروه دوم به مباحبودنِ آنها مینگرند، بدون توجّه به نتیجهها و به همین دلیل، قایل به عدم منع آن شده و اذنِ عامِ شرعیِ وارد شده در مورد آن را بر ضرری که احتمالاً از آن ناشی میشود ترجیح دادهاند.
رأی گروه اول قویتر است، زیرا اعتبارِ وسایل به مقاصد آنهاست. ابن قیم در این باره میگوید: «چون فقط به طریق اسباب و راههایِ منجر به مقاصد میتوان به مقاصد دست یافت، پس راهها و اسبابِ مقاصد نیز تابع آنها محسوب شده، اعتبارشان ناشی از آنها میباشد و بنابراین، وسایلِ محرمات و معاصی، در مکروهبودن، تابع مقاصد هستند و منع از آنها هم براساسِ منجر شدن آنها به غایات خود و ارتباطشان با غایات و اهدافشان است و وسایل طاعات و امور تقربی، در محبوببودن و مجاز بودنشان براساسِ منجر شدنِ آنها به مقاصدشان است؛ چرا که وسیلهی یک امر مقصود، تابع مقصود است و هردو مقصود هستند، ولی امرِ مقصود، همانند و برابر با مقصودیتِ اهداف و غایتها مقصود است و وسیلهی امرِ مقصود، همانند و برابر با مقصودیتِ وسایل»[۲].
[۱]– الأم، شافعی ۳/ ۳ و ۶۹؛ بدایه المجتهد ۲/ ۱۱۷- ۱۱۹؛ المغنی ۴/ ۱۷۴ به بعد؛ المدونه الکبری ۲/ ۱۷۱ و ۳/ ۳۹۹؛ مختصر الطحاوی، ص ۲۸۰٫
[۲]– إعلام الموقعین ۳/ ۱۱- ۲۰٫