اختلاف تضاد؛ این نوع اختلاف بر دو بخش می باشد:
بخش اول: اختلاف تضاد جایز:
این اختلاف به فقه و فهم دلیل و تنوع اجتهاد در یک مساله باز می گردد. به ویژه زمانی که نص شرعی محتمل باشد. مانند اختلاف صحابه در اینکه آیا رسول خدا در شب معراج خداوند را دید یا نه؛ و مانند: عذاب شدن مرده در اثر گریستن خانواده اش برای او؛ خواندن فاتحه پشت سر امام؛ سجده کردن بر دست ها یا با زانو ها که در این صورت یکپارچگی و وحدت و الفت به جای خود باقی است.[۱]
دیدگاه سلف در مورد این نوع اختلاف:
یکی از اصول اهل سنت و جماعت در مسائل مورد اختلاف این است که چون اختلاف برخاسته از اجتهاد باشد و از جمله مواردی باشد که اجتهاد در آن جایز است، یکدیگر را در مورد اختلاف بوجود آمده معذور می دانند. و نسبت به هم کینه و عداوت و دشمنی ندارند. بلکه بر این باورند که با یکدیگر برادر هستند هرچند میان شان اختلاف باشد. چنانکه یکی از آنها پشت سر کسی که بر این باور است، او وضو ندارد نماز می خواند درحالی که امام معتقد است وضو دارد. مانند نماز خواندن ماموم پشت سر امامی که گوشت شتر خورده است و این امام معتقد است که گوشت شتر وضو را نمی شکند درحالی که مأموم معتقد است گوشت شتر وضو را نقض می کند اما با این همه نیز معتقد است که نماز خواندن پشت سر این امام صحیح است هرچند اگر خود به تنهایی نماز بخواند و گوشت شتر خورده باشد، معتقد است نمازش بدون وضوی مجدد صحیح نیست. چنانکه رسول خدا فرمودند: ««إِذَا حَکَمَ الْحَاکِمُ فَاجْتَهَدَ فأَصَابَ، فَلَهُ أَجْرَانِ، وَإِذَا حَکَمَ فَاجْتَهَدَ فأَخْطَأَ، فَلَهُ أَجْرٌ»:[۲] «اگر حاکم اجتهاد کند و حکمی را صادر نماید که درست باشد، دو پاداش به او می رسد و اگر اجتهاد کند و حکمی را صادر نماید ولی در آن دچار اشتباه شود، یک پاداش به او می رسد».
این از آن جهت است که آنها معتقدند این اختلافِ ناشی از اجتهاد، در مساله ای است که اجتهاد در آن جایز است. و این در حقیقت اختلاف نیست. چرا که هریک از دو طرف از دلیلی پیروی کرده اند که پیروی از آن بر آنها واجب است و عدول از آن جایز نیست. بنابراین آنها معتقدند که چون برادرشان با پیروی از دلیل شرعی در انجام عملی با آنها مخالفت کرده است، درحقیقت در این زمینه با آنها موافقت نموده؛ چرا که آنها نیز به پیروی از دلیل هر جا که باشد، فرا می خوانند. و هر دو چیزی به همراه دارند که به سوی آن فرا می خوانند و آن تحکیم و داور قرار دادن کتاب الله متعال و سنت رسول الله صلی الله علیه و سلم می باشد.
بنابراین بر همه مسلمانان واجب است که امتی واحد و یکپارچه باشند و مراقب باشند تا تفرقه و تفرق میان آنها رسوخ نکند چنانکه با زبان و شمشیر به جنگ و دشمنی با یکدیگر برخیزند و به خاطر اختلافی که اجتهاد در آن جایز است راه عداوت و دشمنی با یکدیگر را در پیش نگیرند. چرا که خداوند متعال در چنین امور اجتهادی وسعت نظر نهاده است ولله الحمد.
همچنین از کامل کننده های این وحدت و یکپارچگی، شنیدن و اطاعت کردن از کسی است که امیر و حاکم مسلمانان تعیین شده است. براستی احوال و اوضاع امت اسلامی بر کسی پوشیده نیست؛ آنگاه که به دینش پایبند بود و بر مبنای آن واحد و یکپارچه بود و عهده داران رهبری جامعه و والیان امور را محترم می شمرد و در معروف از آنها اطاعت می کرد، در چنین شرایطی بود که رهبری و اداره و حکومت و غلبه در زمین از آنِ او بود.
اما زمانی که امت اسلامی اموری جدید به وجود آورد و مردم در امر دین شان پراکنده و متفرق شدند و راه سرکشی و تمرد در برابر پیشوایان و حاکمان خود در پیش گرفتند و بر علیه آنان خروج کردند و تکه تکه و عده عده و فرقه فرقه شدند، هیبت و شوکت شان از دل دشمنان برداشته شد و با یکدیگر اختلاف کرده و سست شدند و عزت و قوت شان در هم شکست و اینگونه بود که امت های مختلف بر آنها هجوم آوردند و آنان همچون کف روی آب بی فایده بودند.
[۱] – الفتاوی: ۱۹/۱۲۳-۱۲۴
[۲] – بخاری: ۶۸۰۵؛ مسلم: ۳۲۴۰