هرچند مخالفین تتبّع رخص را بیشتر کسانی تشکیل میدهند که التزام به مذهب را واجب و خروج از آن را حرام میدانند ولی با همۀ ادلۀ ارائه شده مبنی بر جواز خروج از مذهب در این رابطه شایان ذکر است که شریعت اسلام و فطرت بشری تمایل بسیار به آسانی و یُسر دارد به گونهای که در نصوص صحیح و صریحی این مهم تأیید شده است از جمله:
خداوند متعال میفرمایند:
- ﴿یُرِیدُ ٱللَّهُ بِکُمُ ٱلۡیُسۡرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ ٱلۡعُسۡرَ﴾([۱]) «خداوند آسایش شما را میخواهد و خواهان زحمت شما نیست.»
- ﴿وَمَا جَعَلَ عَلَیۡکُمۡ فِی ٱلدِّینِ مِنۡ حَرَجٖۚ﴾([۲]) «و در دین کارهای دشوار و سنگین را بر دوش شما نگذاشته است.»
و پیامبر صلی الله علیه و سلم میفرماید:
- «مَا خُیِّرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم بَیْنَ أَمْرَیْنِ أَحَدُهُمَا أَیْسَرُ مِنَ الآخَرِ إِلاَّ اخْتَارَ أَیْسَرَهُمَا مَا لَمْ یَکُنْ إِثْمًا فَإِنْ کَانَ إِثْمًا کَانَ أَبْعَدَ النَّاسِ مِنْهُ»([۳]) «پیغمبر صلی الله علیه و سلم هیچگاه بین دو امر مخیَّر نشدند جز اینکه آسانترین آن دو را انتخاب میفرمود البته اگر گناه نبود؛ اما اگر گناه میبود، از همۀ مردم یشتر از آن فاصله میگرفتند.»
- «بعثت بالحنیفه السمحه…»([۴]) « من با (دینی) صحیح و آسانگیر فرستاده شدهام.»
- «إنَّ الله یحب أن تؤتی رخصه، کما یُحِبُ أن تؤتی عزائمه»([۵]) «خداوند همانطور که دوست دارد که به احکام عزیمت او عمل شود؛ دوست دارد که به احکام رخصتش نیز عمل شود.»
- پیامبر صلی الله علیه و سلم آنگاه که معاذ و ابوموسی را به یمن فرستاد، فرمودند: « یَسِّرَا وَلَا تُعَسِّرَا وَبَشِّرَا وَلَا تُنَفِّرَا»([۶]) «آسان بگیرید وسخت نگیرید. بشارت دهید و تنفر ایجاد نکنید».
پس دلیلی بر منع استفاده از رخصتهای شرعی وجود ندارد هر چند امام مذهبی به آن فتوا نداده باشد و یا شخصی تا قبل از آن به قولی خلاف آن عمل کرده باشد.
- مهم آن است که فتوا بر مبانی اصول اجتهاد و قوانین مربوطه صادر شده باشد، حال اگر فتوای صادره با قول مذهب در تعارض باشد و آسانتر از آن نیز باشد و دلیلی هم بر ترجیح مذهب بر این دیدگاه وجود ندارد، شریعتی که فراخوان آسانی است هیچ دلیلی بر عدم جواز بر پیروی از این دیدگاه آسانتر بیان نفرموده است، و سختی دیدگاهی نمیتواند ملاکی بر برتری و صحّت آن باشد ولی اگر مسئلهای خلافی در بین مذاهب باشد و یکی از آنها آسانتر از دیگری باشد؛ مثلاً اذن ولی برای باکره و بیوه در نزد جمهور فقها شرط صحت ازدواج است و در نزد حنفیّه شرط نیست و یا لمس زن در نزد جمهور نقض وضو نمیکند ولی در نزد شافعیه وضو با آن نقض میشود در این موارد انتخاب آراء نباید بر مبنای آسانتر بودن باشد بلکه باید بر مبنای نصوص شرعی و تجزیه و تحلیل آنها باشد و مجتهد و مقلِّد باید هرکدام که در نزد آنها راجح باشد انتخاب نمایند نه قولی که آسان است و این خط قرمزی است که عبور از آن خطرناک است و منجر به فسق و حتی در مواردی به بازی گرفتن دین و کفر میشود. (واللهُ العلیمُ أعلمُ بالصواب)
همچنین تتبّع رخص به درهم آمیختن اقوال مذاهب و پدید آمدن مذهبی آسان نیز منجر میشود که به آن اصطلاحاً تلفیق گفته میشود، در ادامۀ مطالب به بررسی و تجزیه و تحلیل احکام و مسائل آن پرداخته میشود.
([۲]) حج/۷۸٫ و نک: نساء/۲۸ و مائده/۶٫
([۳])(صحیح): بخاری (ش۳۵۶۰و۶۱۲۶و۶۷۸۶) / مسلم (ش۶۱۹۰-۶۱۹۴) / ابوداود (ش۴۷۸۷) / ترمذی (ش۳۷۹۹) از طریق (عروه بن الزبیر وعطاء بن یسار) روایت کردهاند: «عن عائشه رضی الله عنها انها قالت ما خیر رسول الله صلى الله علیه وسلم بین أمرین إلا أخذ أیسرهما ما لم یکن إثما فإن کان إثما کان أبعد الناس منه وما انتقم رسول الله صلی الله علیه و سلم لنفسه إلا أن تنتهک حرمه الله فینتقم لله بها».
([۴])(صحیح): این روایت از طریق عائشه وجابر بن عبدالله وابوامامه وحبیب بن ابی ثابت از رسول الله صلی الله علیه و سلم روایت شده است:
اما طریق ابوامامه رضی الله عنه: طریق اول: المعجم الکبیر (ج۸ص۱۷۰) / رویانی، المسند (ش۱۲۷۹) از طریق (دحیم الدمشقی وهشام بن عمار وداود بن رشید) روایت کردهاند: «ثنا الولید بن مسلم ثنا عفیر بن معدان نا سلیم بن عامر عن أبی أمامه رضی الله عنه…». اما این اسناد «واهی» است چرا که عفیر بن معدان الحضرمى: امام احمد بن حنبل گفته است: «ضعیفٌ منکرُ الحدیث» وامام یحیی بن معین گفته است: «لیس بثقه؛لا شیء» وامام ابوحاتم رازی گفته است: «یکثر الروایه عن سلیم بن عامر عن أبی أمامه عن النبی صلی الله علیه و سلم ما لاأصل له لایشتغل بروایته.» وامام نسایی گفته است: «لیس بثقه ولایکتب حدیثه» وامام ابوداود گفته است: «شیخ صالح ضعیف الحدیث» وامام ابن عدی گفته است: «عامه روایاته غیر محفوظه» وامام دحیم گفته است: «لیس بشیء؛ ضعیف» [ذهبی، میزان الاعتدال (ج۳ص۸۳) / مزی، تهذیب الکمال (ج۲۰ص۱۷۶)].
طریق دوم: احمد (ش۲۲۲۹۱) و من طریقه ابن عساکر، الاربعون فی الجهاد (ص۷۷) / المعجم الکبیر (ج۸ص۲۱۶) / خطیب بغدادی، الفقیه والمتفقه (ش۱۲۱۴) / المعجم الکبیر (ج۸ص۲۲۲) از طریق (عثمان بن أبی العاتکه و معان بن رفاعه) روایت کرده است: «ثنا معان بن رفاعه أخبرنی علی بن یزید عن القاسم عن أبی أمامه قال…». اما این اسناد «واهی» است چرا که ابو عبدالملک علی بن یزید بن ابی هلال: امامان بخاری وابونعیم میگویند «منکر الحدیث» امام ابوحاتم میگوید «ضعیف الحدیث حدیثه منکرٌ» و امام احمد حنبل «کانّه ضعّفه» و امامان نسایی ودارقطنی وازدی وبرقانی وابن حزم میگویند «متروک» و امام نسایی در روایتی دیگر میگوید «لیس بثقه» امام ابو احمد حاکم میگوید «ذاهبُ الحدیث» امام ابوسعد بن یونس «فیه نظر» امامان ترمذی و یحیی بن معین و ابن حجر میگویند «ضعیف» و امام ابوزرعه میگوید: «لیس بقوی» و امام ساجی میگوید «متفقٌ علی ضعفه» امام ابن ابی شیبه میگوید «واهی الحدیث، کثیر المنکرات» و امام ساجی میگوید: «اتفق أهل العلم على ضعفه» و امام ابن حبان در مورد عبید الله بن زحر الضمرى میگوید: «یروى الموضوعات عن الأثبات، فإذا روى عن علی بن یزید بن ابی هلال أتى بالطامات، و إذا اجتمع فی إسناد خبرٍ: عبید الله بن زحر وعلی بن یزید والقاسم أبو عبد الرحمن لم یکن متن ذلک الخبر إلا مما عملته أیدیهم! (قال ابن حجر): ولیس فی الثلاثه من اتهم إلا علی بن یزید، وأما الآخران فهما فی الأصل صدوقان و إن کانا یخطئان» [ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل (ج۶ص۲۰۸) / عقیلی، الضعفاء الکبیر (ج۳ص۲۵۴) / ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۷ص۳۹۶و۱۳) و تقریب التهذیب (ش۴۸۱۷) / ابن حزم، المحلی (ج۹ص۵۸)]
اما طریق جابر بن عبدالله رضی الله عنهما: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد (ج۷ص۲۰۹) روایت کرده است: «أخبرنی محمد بن احمد بن محمد بن حسنون النرسی أخبرنا علی بن عمر الحربی حدثنا أبو القاسم جعفر بن أحمد بن علی بن السکین بن ماهان العطار فی درب هشام حدثنا الحسن بن یزید الجصاص حدثنا مسلم بن عبد ربه حدثنا سفیان عن أبی محمد یعنی سفیان بن عیینه ولکن لم یسمه عن أبی الزبیر عن جابر عن النبی صلی الله علیه و سلم قال بعثت بالحنیفیه السمحه أو السهله ومن خالف سنتی فلیس منی.» اما این اسناد «ضعیف» است چرا که مسلم بن عبد ربه الطالقانی: امام ازدی گفته است: «ضعیفٌ» وامام ذهبی گفته است: «لا ادری من ذا» [ابن حجر، لسان المیزان (ج۶ص۳۰)].
اما طریق حبیب بن ابی ثابت: ابن سعد، الطبقات الکبری (ج۱ص۱۹۲) روایت کرده است: «أخبرنا محمد بن عبید الطنافسی أخبرنا برد الحریری عن حبیب بن أبی ثابت قال: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: بعثت بالحنیفیه السمحه» اما حبیب بن ابی ثابت تابعی است لذا اسنادش «مرسل» است.
اما طریق عائشهل: احمد (ش۲۴۸۵۵و۲۵۹۶۲) روایت کرده است: «حدثنا سلیمان بن داود قال حدثنا عبد الرحمن عن أبیه (عبدالله بن ذکوان) قال قال لی عروه إن عائشه قالت قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: یومئذ لتعلم یهود أن فی دیننا فسحه إنی أرسلت بحنیفیه سمحه.» رجالش «رجال صحیح» میباشد به جز سلیمان بن داود الهاشمی که «ثقه» ومترجم درتهذیب میباشد.
باید اشاره کنیم که عبد الرحمن بن أبى الزناد «ثقه» بوده اما وقتی از مدینه به بغداد رفت، تغییر پیدا کرد، لذا امام ابن حجر هم گفته است: «صدوقٌ تغیر حفظه لما قدم بغداد و کان فقیهاً» لذا پس از ورود به بغداد، احادیثش «حسن» میباشد؛ اما کسی که در وی در این حدیث روایت کرده است، سلیمان بن داود الهاشمی است؛ وامام علی بن المدینی گفته است: «قد نظرت فیما روى عنه سلیمان بن داود الهاشمی فرأیتها مقاربهً» [ابن حجر، تهذیب التهذیب (ج۶ص۱۷۰) و تقریب التهذیب (ش۳۸۶۱)] لذا این اسناد «صحیح» میباشد.
([۵]) (صحیح): ابن حبان (ش۳۵۴) / المعجم الکبیر (ج۱۱ص۳۲۳) و من طریقه ابونعیم، حلیه الاولیاء (ج۶ص۲۷۶) از طریق (عبد الله بن أحمد بن موسى و الحسین بن إسحاق التستری) روایت کردهاند: «حدثنا الحسین بن محمد الذارع قال: حدثنا أبو محصن حصین بن نمیر قال: حدثنا هشام بن حسان عن عکرمه عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و سلم: إن الله یحب أن تؤتى رخصه کما یحب أن تؤتى عزائمه»
وحصین بن نمیر هم متابعه شده والمعجم الکبیر (ج۱۱ص۳۲۳) روایت کرده است: «حدثنا عبدان بن أحمد ثنا یعقوب بن إسحاق القلوسی ثنا عباد بن زکریا الصریمی ثنا هشام بن حسان…».
وعکرمه هم متابعه شده وجزء ابوجهم (ش۹۸) روایت کرده است: «حدثنا العلاء ثنا سوار عن عبد الحمید عن عامر الشعبی عن ابن عباس قال النبی صلی الله علیه و سلم: … .»
رجال ابن حبان «ثقه» ومترجم در تهذیب میباشد جز عبدان عبد الله بن أحمد بن موسى بن زیاد الأهوازی که امام ذاهبی گفته است: «الحافظ الحجه العلامه» [ذهبی، سیر اعلام النبلاء (ج۱۴ص۱۶۹)].
([۶]) (صحیح): بخاری (ش۳۰۳۸و۴۳۴۱-۴۳۴۵) / مسلم (ش۴۶۲۳-۴۶۲۵) از طریق (عبد الملک بن عمیر و سعید بن أبى برده) روایت کردهاند: «عن أبی برده عن ابی موسی اشعری أن النبی صلی الله علیه و سلم بعثه ومعاذا إلى الیمن فقال: یسرا ولاتعسرا وبشرا ولاتنفرا وتطاوعا ولاتختلفا».