احکام ارث

اهمیت علم فرایض:
علم فرایض از مهم ترین و ارزشمندترین علوم است که پاداش بزرگی به دنبال دارد. و به دلیل اهمیت آن خداوند متعال خود تقدیر فرایض را بر عهده گرفته است.
خداوند متعال سهم ارث هریک از وارثان را مشخص کرده است و غالبا در آیاتی از قرآن به تفصیل آن پرداخته است. چرا که اموال و تقسیم آن محل حرص و طمع انسان است. میراث غالبا بین زنان و مردان، افراد کوچک و بزرگ، افراد ضعیف و قوی می باشد؛ و چه بسا که مجالی برای دخالت هوی و هوس و امیال و استبداد توانگران و تصاحب اموال ضعیفان باشد. بر این اساس است که خداوند متعال خود تقسیم میراث را بر عهده گرفته است و در کتابش به تفصیل به آن پرداخته است و میراث را بر مبنای عدل و مصلحتی که خود می داند، بین ورثه مقدر کرده است.

احوال انسان:
انسان دو حالت کلی دارد: حیات و مرگ.
در علم فرایض اغلب احکام مربوط به مرگ است؛ فرایض نصف علم است و همه ی مردم بدان نیاز دارند چرا که هر انسانی در زنده بودن ارث می برد و چون بمیرد دیگران از او ارث می برند.
در میان اهل جاهلیت فقط بزرگان و نه کودکان، مردان و نه زنان ارث می بردند. و جاهلیت معاصر نیز مناصب و اعمال و اموالی را به زن می بخشد که مستحق آن نیست و این سبب افزایش شرارت و کاهش ازدواج و انتشار فساد و بزرگ شدن مشکلات شده است.
اما اسلام انصاف را در حق زن رعایت کرده است و او را گرامی داشته و حق شایسته او را به وی داده است. و بلکه حق هر صاحب حقی را با رعایت عدالت به او داده است.
 خداوند متعال می فرماید: «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْماً لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ». (مائده: ۵۰) «آیا آنها حکم جاهلیت را می‌خواهند؟ چه کسی بهتر از الله برای گروهی که یقین دارند، حکم می‌کند؟!».  

علم فرایض:
علمی است که بوسیله ی آن کسانی که ارث می برند و آنان که در ارث سهمی ندارند و سهم مشخص هریک از وارثان از ارث دانسته می شود.

موضوع علم فرایض:
موضوع علم فرایض ترکات می باشد که عبارت است از اموال و چیزهایی که مرده پس از خود به جای می گذارد.

ثمره ی علم فرایض:
رسیدن حقوق به مستحقین آنها از ورثه بر حسب مقداری که در شریعت برای آنها مشخص شده است.

فریضه:
عبارت است از سهم مقدر در شریعت برای هریک از وارثان مانند یک سوم، یک چهارم و…

حقوق متعلق به ترکه:
حقوق مربوط به ترکه شامل پنج مورد می باشد که اگر ترکه ای وجود داشته باشد به ترتیب اجرا می شوند.
۱ – هزینه ی تدفین و تکفین مرده از ترکه باقی مانده برداشته می شود.
۲- حقوق متعلق به اصل ترکه همچون دَین در برابر رهن و مانند آن.
۳- دیون مطلق: چه این دیون به خداوند متعال باشد مانند زکات و کفاره؛ یا اینکه بدهی به کسی دیگر باشد مانند قرض و اجاره ی خانه و… حقوق خداوندی بر حقوق دیگران مقدم می باشد چرا که دَین خداوند متعال سزاوارتر به وفا می باشد.
۴- عمل به وصیت اگر میت وصیت کرده باشد.
۵- ارث؛ باقی مانده ترکه بر حسب سهم هریک از ورثه بین آنها تقسیم می شود که این مساله محل بحث و بررسی ما می باشد.

ارکان ارث:
ارث سه رکن اساسی دارد:
۱- مورث که همان مرده است.
۲- وارث که بعد از مرگ مورث زنده است.
۳- حق موروث که همان ترکه است.

اسباب ارث:
اسباب ارث سه مورد هستند:
۱- ازدواج با عقد صحیح و مطابق شریعت. در این صورت شوهر از همسر و همسر از شوهر به مجرد عقد ازدواج ارث می برد.
۲- نَسَب: و آن خویشاوندی از طریق اصول است مانند پدر و مادر و نیز از طریق فروع مانند فرزندان؛ و نیز از طریق برادر و عمو و فرزندان شان می باشد.
۳- نسب حکمی و قرابت به سبب عتق و آزاد کردن برده (ولاء)؛ در این صورت اگر برده وارث نداشته باشد مولایش از او ارث می برد. چرا که او را آزاد کرده است.

شروط ارث:
برای ارث بردن از مرده سه شرط وجود دارد:
۱- مردن حقیقی میت یا همان مورث.
۲- زنده بودن وارث به هنگام مرگ مورث.
۳- علم و آگاهی از سببی که موجب ارث شده است: نَسَب یا ازوداج یا ولاء.

موانع ارث:
موانع ارث سه تا هستند:
۱- بردگی و رقیت؛ چنان که برده از مولایش ارث نمی برد و از او ارث برده نمی شود. چرا که خود در حکم مال است که مالک آن مولایش می باشد.
۲- قتل ناحق؛ بنابراین قاتل از مقتول ارث نمی برد و تفاوتی نمی کند قتل عمدا باشد یا از نوع خطا.
۳- اختلاف دین: چنانکه مسلمان از کافر و کافر از مسلمان ارث نمی برد.
از اسامه بن زید روایت است که رسول خدا فرمودند: «مسلمان از کافر و کافر از مسلمان ارث نمی برد».  

ارث زن مطلقه:
۱- زنی که شوهرش او را طلاق داده است و طلاق وی رجعی باشد، مادامی که در عده باشد، توارث میان آنها حاکم است. و اگر عده ی وی تمام شود و شوهرش به او رجوع نکند، پس از آن توارث میان آنها نخواهد بود.
۲- اگر کسی همسرش را طلاق داد و طلاق وی از نوع بائن باشد، اگر در حالت صحت و سلامتی این طلاق را داده باشد، دیگر توارث میان آنها نخواهد بود. اما اگر در بیماری سختی که دامنگیر وی شده طلاق را جاری کند، دو حالت دارد: در صورتی که متهم به محروم کردن زن از ارث نباشد، همسرش از وی ارث نمی برد. اما اگر متهم به محروم کردن او از ارث باشد، همسرش از وی ارث می برد.

اقسام ارث:
ارث به دو قسمت تقسیم می شود:
۱- ارث بر مبنای فرض که عبارت است از همان سهم تعیین شده در شریعت مانند یک دوم، یک چهارم و…
۲- ارث بر مبنای تعصیب: که عبارت است از مقداری از ارث که برای وارث مشخص نشده است.
فروض یا سهم هایی که در قرآن وارد شده است:  
سهم های ذکر شده در قرآن شش تا هستند: یک دوم، یک چهارم، یک هشتم، دو سوم، یک سوم، یک ششم و یک سوم باقی مانده با اجتهاد ثابت می شود.

اقسام ورثه:
ورثه به سه بخش تقسیم می شوند:
۱- اهل فروض: و آنها کسانی هستند که سهمی مشخص در شریعت دارند مانند مادر و دختر.
۲- عصبه: کسانی هستند که بدون تعیین سهم مشخص ارث می برند. و در واقع پس از تقسیم سهام، آنچه از ترکه باقی می ماند به ارث می برند. چنانکه اگر میت تنها باشد و جز عصبه وارثی نداشته باشد، عصبه همه ی مال را به ارث می برد و در صورتی که سهام مشخص شده در شریعت (فروض) شامل تمام ترکه شود، عصبه ساقط شده و سهمی نمی برد مانند پسر و برادر و عمو.
۳- خویشاوندان یا ذوی الارحام: عبارتند از کسانی که بدون سهمی مشخص در شریعت و نیز بدون اینکه جزو عصبه باشند، ارث می برند و زمانی ارث می برند که عصبه یا صاحب سهمی غیر از زوجین وجود نداشته باشد. مانند دایی ها.

مردانی که وارث هستند:
مردانی که وارث هستند ۱۵ نفر می باشند:  
پسر و پسرش و هرچه از پسران که پایین تر رود.  
پدر و پدربزرگ و هر چه از پدران که بالاتر رود.  
برادر حقیقی، برادر پدری، برادر مادری، پسرِ برادر حقیقی؛ پسرِ برادر پدری و هر چه از پسران که پایین تر رود. شوهر؛ عموی حقیقی و هرچه بالاتر رود. عموی پدری و هر چه بالاتر رود. پسر عموی حقیقی و پسر عموی پدری و هر چه از پسران پایین تر رود. و برده ای که آزاد شده و عصبه.
و تمام افراد مذکر غیر از اینها، ذوی الارحام می باشند مانند دایی ها، پسرِ برادرِ مادری، عمویِ مادری، پسرِ عمویِ مادری و… .

زنانی که وارث هستند:  
زنانی که وارث هستند به طور کلی یازده مورد می باشند:
دختر، دخترِ پسر و دخترانِ پسرانِ پدر و هر چه پایین تر رود.
مادر؛ مادربزرگ از طرف مادر و هر چه از افراد مونث که بالاتر رود. مادربزرگ که مادرِ پدر است و هر چه بالاتر رود. و مادربزرگی که مادر پدرِ پدر است. خواهر حقیقی؛ خواهر پدری؛ خواهر مادری؛ همسر؛ برده ی مونث آزاد شده.
و تمام زنان غیر از اینها شامل ذوی الارحام می باشند مانند عمه ها و خاله ها و… .
۱- خداوند متعال می فرماید: «للرِّجَالِ نَصیِبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاء نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَالأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثُرَ نَصِیباً مَّفْرُوضاً» (نساء: ۷) «برای مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان (از خود) بر جای گذاشته‌اند سهمی است و برای زنان (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای گذاشته‌اند، سهمی است، خواه آن (مال) کم باشد یا زیاد، این بهره و سهمی فرض و تعین شده‌است».
۲- و خداوند متعال می فرماید: «یُوصِیکُمُ اللهُ فِی أَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْنِ فَإِن کُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَإِن کَانَتْ وَاحِدَهً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَیْهِ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِن کَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ یَکُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن کَانَ لَهُ إِخْوَهٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصِی بِهَا أَوْ دَیْنٍ آبَآؤُکُمْ وَأَبناؤُکُمْ لاَ تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکُمْ نَفْعاً فَرِیضَهً مِّنَ اللهِ إِنَّ اللهَ کَانَ عَلِیما حَکِیماً» (نساء: ۱۱) «الله درباره‌ی فرزندان‌تان به شما سفارش می‌کند، سهم پسر، چون سهم دو دختر است. پس اگر (فرزندان میت همه) دختر (دو دختر یا) بیش از دو دختر باشند، دو سوم ترکه بهره ایشان است و اگر یک دختر باشد، نیمی از ترکه از آن اوست. و برای هریک از پدر و مادر وی (= میت) یک ششم از ترکه می‌باشد، در صورتی که (میت) فرزندی داشته باشد، پس اگر فرزندی نداشته باشد و (تنها) پدر و مادرش از او ارث برند،  برای مادرش یک سوم است (و باقی از آن پدر خواهد بود) و اگر او (= میت) برادرانی داشته باشد، سهم مادرش یک ششم است، (همه این‌ها) پس از انجام وصیتی است که او (= میت) به آن سفارش کرده و بعد از ادای دین است، شما نمی‌دانید پدران‌تان و فرزندان‌تان کدامیک برای شما سودمندترند. (این احکام) فریضه‌ای (معین و مقرر شده) از جانب الله است و بی‌گمان الله دانای حکیم است».
۳- از ابن عباس روایت است که رسول خدا فرمودند: «سهمیه های معین شده ی ارث را به صاحبان آنها بدهید و باقی مانده آن را به نزدیک ترین خویشاوند مرد میت بدهید».

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …