احسان : اینکه الله را چنان عبادت نمایی که او را میبینی، اگر تو او را نمیبینی، او تو را خواهد دید. احسان از کاملترین مراتب عبودیت و بندگی است، هنگامیکه در آن ایمان کامل و تقوا و قوت یقین و راستی و لذت نزدیکی و مشاهده و حضور قلب و گفتار و کردار و اخلاق نیکو و دوستی کامل و تعظیم و ذلیل شدن در مقابل الله ﻷ وجود دارد.
- الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِینَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨﴾ [النحل: ۱۲۸].
«بیتردید، الله با کسانى است که پرهیزگاری کردند و کسانى که نیکوکارند».
- الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿وَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱلۡعَزِیزِ ٱلرَّحِیمِ٢١٧ ٱلَّذِی یَرَىٰکَ حِینَ تَقُومُ٢١٨ وَتَقَلُّبَکَ فِی ٱلسَّٰجِدِینَ٢١٩ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ٢٢٠﴾ [الشعراء: ۲۱۷-۲۲۰].
«و بر [الله] شکستناپذیرِ مهربان توکل کن. همان ذاتی که چون [برای عبادت] برمیخیزی، تو را میبیند. و حرکت [و نشست و برخاستِ] تو را میان سجدهکنندگان [مینگرد]. بیتردید، او همان شنوای داناست».
- عَنْ عُمَرَ بْنُ الْخَطَّابِ قَالَ: بَیْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وسلم ذَاتَ یَوْمٍ، إِذْ طَلَعَ عَلَیْنَا رَجُلٌ شَدِیدُ بَیَاضِ الثِّیَابِ، شَدِیدُ سَوَادِ الشَّعَرِ، لَا یُرَى عَلَیْهِ أَثَرُ السَّفَرِ، وَلَا یَعْرِفُهُ مِنَّا أَحَدٌ، حَتَّى جَلَسَ إِلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم، فَأَسْنَدَ رُکْبَتَیْهِ إِلَى رُکْبَتَیْهِ، وَوَضَعَ کَفَّیْهِ عَلَى فَخِذَیْهِ، وَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِی عَنِ الْإِسْلَامِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم: «الْإِسْلَامُ أَنْ تَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم، وَتُقِیمَ الصَّلَاهَ، وَتُؤْتِیَ الزَّکَاهَ، وَتَصُومَ رَمَضَانَ، وَتَحُجَّ الْبَیْتَ إِنِ اسْتَطَعْتَ إِلَیْهِ سَبِیلًا»، قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَعَجِبْنَا لَهُ یَسْأَلُهُ، وَیُصَدِّقُهُ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْإِیمَانِ، قَالَ: «أَنْ تُؤْمِنَ بِاللهِ، وَمَلَائِکَتِهِ، وَکُتُبِهِ، وَرُسُلِهِ، وَالْیَوْمِ الْآخِرِ، وَتُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ خَیْرِهِ وَشَرِّهِ»، قَالَ: صَدَقْتَ، قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ الْإِحْسَانِ، قَالَ: «أَنْ تَعْبُدَ اللهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ»، قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنِ السَّاعَهِ، قَالَ: «مَا الْمَسْئُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ» قَالَ: فَأَخْبِرْنِی عَنْ أَمَارَتِهَا، قَالَ: «أَنْ تَلِدَ الْأَمَهُ رَبَّتَهَا، وَأَنْ تَرَى الْحُفَاهَ الْعُرَاهَ الْعَالَهَ رِعَاءَ الشَّاءِ یَتَطَاوَلُونَ فِی الْبُنْیَانِ»، قَالَ: ثُمَّ انْطَلَقَ فَلَبِثْتُ مَلِیًّا، ثُمَّ قَالَ لِی: «یَا عُمَرُ أَتَدْرِی مَنِ السَّائِلُ؟» قُلْتُ: اللهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ، قَالَ: «فَإِنَّهُ جِبْرِیلُ أَتَاکُمْ یُعَلِّمُکُمْ دِینَکُمْ».[۱]
عمر بن خطاب میگوید: نزد رسول الله صلی الله علیه وسلم نشسته بودیم؛ ناگهان مردی که لباس بسیار سفیدی پوشیده بود و موهای بسیار سیاهی داشت، وارد مجلس شد؛ آثار سفر بر او نمایان نبود و هیچ یک از ما، او را نمیشناخت. نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم به گونهای نشست که زانوهایش را به زانوهای پیامبر صلی الله علیه وسلم چسباند و دو دستش را روی پاهای خویش گذاشت و گفت: «ای محمد! به من دربارهی اسلام بگو که چیست؟» (پیامبر صلی الله علیه وسلم) فرمود: «اسلام، این است که گواهی دهی معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستاده اوست و نماز را برپا داری و زکات دهی و ماه رمضان را روزه بگیری و اگر توانایی و استطاعت داشتی، به حج خانه الله بروی». (سؤال کننده) گفت: «درست گفتی». ما تعجب کردیم که خود، سؤال میکند و خود، تصدیقش مینماید. پرسید: «به من بگو که ایمان چیست؟» فرمود: «ایمان این است که به الله، و فرشتگانش، و کتابهایش، و پیامبرانش و روز قیامت (آخرت) و نیز به تقدیر خیر و شر از سوی الله، ایمان و باور داشته باشی». سؤال کرد: «احسان چیست؟» فرمود: «احسان این است که الله را چنان عبادت کنی که گویا او را میبینی؛ و اگر نمیتوانستی این چنین عبادتش کنی که گویا او را میبینی، پس با یقینِ به این که او، تو را میبیند، عبادتش نما». گفت: «به من درباره (زمانِ) قیامت خبر بده». فرمود: «کسی که از او میپرسی (یعنی خود رسول الله) از سؤال کننده، داناتر نیست». گفت: «پس به من از نشانههایش بگو». فرمود: «(از نشانههای قیامت است) که کنیز، آقایش را بزاید و پابرهنگان و برهنههای نیازمند و چوپانها را میبینی که در ساختمانسازی بر یکدیگر سبقت میگیرند». پس از آن، سؤال کننده رفت. مدت زیادی درنگ کردم؛ پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: «ای عمر! آیا میدانی که سؤال کننده چه کسی بود؟» گفتم: الله و پیامبرش بهتر میدانند. فرمود: «او جبرییل بود؛ نزدتان آمد تا دینتان را به شما آموزش دهد».
- ﴿وَمَا تَکُونُ فِی شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیۡکُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِیضُونَ فِیهِۚ وَمَا یَعۡزُبُ عَن رَّبِّکَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّهٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِی ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِکَ وَلَآ أَکۡبَرَ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مُّبِینٍ۶١﴾ [یونس: ۶۱].
«و [ای پیامبر،] تو مشغول هیچ کارى نیستی و هیچ [آیهاى از] آن را نمیخوانى؛ و [شما نیز ای مردم،] هیچ کارى نمیکنید، مگر اینکه آنگاه که به آن میپردازید، ما بر [کارهای] شما گواهیم؛ و هموزنِ ذرّهاى – [نه] در زمین و نه در آسمان- از پروردگارت پنهان نیست؛ و [حتی] کوچکتر یا بزرگتر از آن [نیز] چیزى نیست، مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت شده] است».
- الله بلندمرتبه میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ٢ ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰهَ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ یُنفِقُونَ٣ أُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ لَّهُمۡ دَرَجَٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَهٞ وَرِزۡقٞ کَرِیمٞ۴﴾ [الأنفال: ۲-۴].
«بیتردید، مؤمنان فقط کسانی هستند که وقتی الله یاد میشود، دلهایشان هراسان میگردد و هرگاه آیاتش بر آنان خوانده میشود، بر ایمانشان میافزاید و بر پروردگارشان توکل میکنند. همان کسانی که نماز برپا میدارند و از آنچه روزیشان کردهایم انفاق میکنند. آنان هستند که به راستی مؤمنند. براى آنان نزد پروردگارشان، درجاتی [والا] و آمرزش و روزىِ نیکو خواهد بود».
[۱] – مسلم حدیث شماره ۸