کسی که در پی دست یابی به حق است و دچار خطا میشود، با کسی که آگاهانه در پی باطل بوده و به آن دست مییابد یکسان نیست.
بدین خاطر خداوند به یک نفر قاضی که اهلیت و شایستگی صدور حکم را داشته و نهایت تلاش خود را برای دست یابی به حق به کار میگیرد، حتی اگر دچار خطا و اشتباه نیز شود، یک اجر و پاداش میدهد، و این فقط به خاطر تلاش و کوشش او و حسن نیتش میباشد؛ زیرا خداوند به اندازۀ توان آدمی او را مکلف میسازد.
به راستی پیامبر ص فرموده است: «ثواب هر کاری به قصد و نیت آن بستگی دارد».[۱]
چه بسیار خداوند، آثاری را بر قصد و ارادۀ فرد مترتب ساخته است، آن هم بدین خاطر که کسی که قصد و نیتش نیک است همچون کسی نیست که نیتش بد و خبیث است.
شاید در داستان فردی که در گناهان زیاده روی و اسراف نمود در نتیجه وصیت نمود که چون مُرد جسدش را بسوزانند و پودرش را در دریا پراکنده و پخش نمایند، پند و عبرتی باشد، خداوند به خاطر قصد و نیت نیکش که همان ترس از خداوند سبحان بود، گناهانش را بخشید.[۲]
بدین خاطر فقها بسیاری از احکام را بر مراد آنها مترتب دانستهاند و این قاعده فقهی مشهور را گفتهاند که: «الامور بمقاصدها» یعنی کارها به میزان مراد و مقصودشان سنجیده میشوند.
با در نظر گرفتن این قاعده از لحاظ شرعی و عقلی روا نیست که در صدور حکم میان آنکه در نیتش خیر بوده و نهایت تلاشش را در راه یاری دین نموده و به خاطر آن به کار و کوشش پرداخته، و کسی که قصد و غرضش بد و پلید است، به طور یکسان قضاوت نمود. به راستی خداوند میان چیزهای گوناگون فرق نهاده، و حکم واحدی را دربارۀ مسائل همسان و متشابه صادر نموده و بسیارند احکامی فقهی که فقط به خاطر عدم نیت تغییر میکنند.
فرد عاقل و با انصاف این امر را هنگام بحث در مسائل علمی رعایت میکند، و میداند که اصل در مورد فرد مسلمان حسن ظن است و دوری از هرگونه ایراد اتهام به قصد و نیت، و یا انگیزه و هدف اوست، و نهایت سعیاش را برای رسیدن به حق، و نصیحت و دلسوزی برای همه مسلمین به کار میگیرد، خداوند این گونه از شعیب÷ نقل میکند:
﴿إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ٨٨﴾ [هود: ۸۸].
« من جز اصلاح، تا آنجا که توانایی دارم، نمیخواهم، و توفیق من جز به (فضل) خدا نیست، بر او توکل کردم و به سوی او باز میگردم».
اگر یکی از پیامبران الهی† نیت و مرادش را فقط اصلاح دانسته و آن را منوط بر میزان استطاعت و تواناییاش میداند، دیگران باید چگونه باشند؟
آری عواقب کارها این چنین در نزد شرع امری معتبر است، چه بسا اگر فقط به ذات کاری بنگری آن را باطل و مردود ببینی، اما اگر در عواقب و سرانجام و نتایجی که بر آن مترتب میشود بنگری میبینی که به خاطر چیز دیگری مشروع و روا گشته، نه فقط به خاطر خود آن. همچنانکه همراه موسی کشتی را معیوب کرد، کاری را انجام داد که در ظاهر اجازه آن را نداشت و سبب شد که موسی بر او خرده بگیرد، اما آن بندۀ صالح آن کار ممنوع را از آن جهت انجام داد که موجب امر مشروع و ممدوح دیگری که همان حفظ کشتی بود، میشد.
بسیاری از امور که اصولا نباید انجام شوند این چنین است، ولی از آنجایی که انکارشان موجب عواقب و مفاسد بسیاری میشود، لذا باید شکیبائی به خرج داد و با آنها برخورد نکرد، این مورد یکی از شرط صحت برخورد با منکرات است. این نکته از بسیاری از دعوتگران پنهان مانده است. آنان بدون اینکه عواقب و جوانب کار و آثار مترتب بر آن را در نظر بگیرند، فقط به خود مسأله مینگرند و این نشان از اندک بودن فقه و فهم درست دین در آنان دارد.
ولا حول ولا قوه إلا بالله.
مثال دیگر در این زمینه: قیام نکردن علیه رهبران فاسق و گناهکار است تا زمانی که مرتکب کفر آشکاری نشده باشند. این به معنی اعتراف و پذیرفتن فسق ایشان نیست، لیکن کافی است کارشان مورد انکار قرار گیرد اما علیه آنان شورش نشود؛ زیرا این کار آثاری بدتر، از جمله کشتار و خونریزی به نا حق، اخلال در امنیت، از بین رفتن شکوه و هیبت (مسلمین)، و ایجاد اختلاف و تفرقه در پی خواهد داشت. بدین خاطر لازم است که این امر همواره مراعات گردد، یعنی عواقب کارها، و گفتارها، و مبتنی بودن صدور احکام بر آنها در نظر گرفته شود.
[۱]– لؤلؤ والمرجان، ج۱، ص۲۲٫
[۲]– رواه البخاری (فتح ۶/۴۹۴)، و مسلم (نووی ۱۷/۷۳).