بخاری، کتاب «التوحید» باب: [قول الله تعالی: ﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَهٌ ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَهٞ ٢٣﴾]
۳۳۶- «عَنْ أَنَسٍ رضی الله عنه: أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و سلم، قَالَ: یُحْبَسُ المُؤْمِنُونَ یَوْمَ القِیَامَهِ، حَتَّى یُهِمُّوا بِذَلِکَ، فَیَقُولُونَ: لَوِ اسْتَشْفَعْنَا إِلَى رَبِّنَا فَیُرِیحُنَا مِنْ مَکَانِنَا، فَیَأْتُونَ آدَمَ، فَیَقُولُونَ: أَنْتَ آدَمُ أَبُو النَّاسِ، خَلَقَکَ اللَّهُ بِیَدِهِ، وَأَسْکَنَکَ جَنَّتَهُ، وَأَسْجَدَ لَکَ مَلاَئِکَتَهُ، وَعَلَّمَکَ أَسْمَاءَ کُلِّ شَیْءٍ، لِتَشْفَعْ لَنَا عِنْدَ رَبِّکَ حَتَّى یُرِیحَنَا مِنْ مَکَانِنَا هَذَا، قَالَ: فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، قَالَ: وَیَذْکُرُ خَطِیئَتَهُ الَّتِی أَصَابَ: أَکْلَهُ مِنَ الشَّجَرَهِ، وَقَدْ نُهِیَ عَنْهَا، وَلَکِنِ ائْتُوا نُوحًا، أَوَّلَ نَبِیٍّ بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِ الأَرْضِ، فَیَأْتُونَ نُوحًا، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَیَذْکُرُ خَطِیئَتَهُ الَّتِی أَصَابَ: سُؤَالَهُ رَبَّهُ بِغَیْرِ عِلْمٍ، وَلَکِنِ ائْتُوا إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَ الرَّحْمَنِ، قَالَ: فَیَأْتُونَ إِبْرَاهِیمَ، فَیَقُولُ: إِنِّی لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَیَذْکُرُ ثَلاَثَ کَلِمَاتٍ کَذَبَهُنَّ، وَلَکِنِ ائْتُوا مُوسَى: عَبْدًا آتَاهُ اللَّهُ التَّوْرَاهَ، وَکَلَّمَهُ وَقَرَّبَهُ نَجِیًّا، قَالَ: فَیَأْتُونَ مُوسَى، فَیَقُولُ: إِنِّی لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَیَذْکُرُ خَطِیئَتَهُ الَّتِی أَصَابَ: قَتْلَهُ النَّفْسَ، وَلَکِنِ ائْتُوا عِیسَى عَبْدَ اللَّهِ وَرَسُولَهُ، وَرُوحَ اللَّهِ وَکَلِمَتَهُ، قَالَ: فَیَأْتُونَ عِیسَى، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَلَکِنِ ائْتُوا مُحَمَّدًا صلی الله علیه و سلم، عَبْدًا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَمَا تَأَخَّرَ، فَیَأْتُونِنی، فَأَسْتَأْذِنُ عَلَى رَبِّی فِی دَارِهِ، فَیُؤْذَنُ لِی عَلَیْهِ، فَإِذَا رَأَیْتُهُ وَقَعْتُ سَاجِدًا، فَیَدَعُنِی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَدَعَنِی، فَیَقُولُ: ارْفَعْ مُحَمَّدُ! وَقُلْ یُسْمَعْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، وَسَلْ تُعْطَ، قَالَ: فَأَرْفَعُ رَأْسِی فَأُثْنِی عَلَى رَبِّی بِثَنَاءٍ وَتَحْمِیدٍ یُعَلِّمُنِیهِ، ثُمَّ أَشْفَعُ، فَیَحُدُّ لِی حَدًّا، فَأَخْرُجُ، فَأُدْخِلُهُمُ الجَنَّهَ، قَالَ قَتَادَهُ: وَسَمِعْتُهُ أَیْضًا یَقُولُ: فَأَخْرُجُ، فَأُخْرِجُهُمْ مِنَ النَّارِ، وَأُدْخِلُهُمُ الجَنَّهَ، ثُمَّ أَعُودُ، فَأَسْتَأْذِنُ عَلَى رَبِّی فِی دَارِهِ، فَیُؤْذَنُ لِی عَلَیْهِ، فَإِذَا رَأَیْتُهُ وَقَعْتُ سَاجِدًا، فَیَدَعُنِی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَدَعَنِی، فَیَقُولُ: ارْفَعْ مُحَمَّدُ، وَقُلْ یُسْمَعْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، وَسَلْ تُعْطَ، قَالَ: فَأَرْفَعُ رَأْسِی فَأُثْنِی عَلَى رَبِّی بِثَنَاءٍ وَتَحْمِیدٍ یُعَلِّمُنِیهِ، قَالَ: ثُمَّ أَشْفَعُ، فَیَحُدُّ لِی حَدًّا، فَأَخْرُجُ، فَأُدْخِلُهُمُ الجَنَّهَ، قَالَ قَتَادَهُ، وَسَمِعْتُهُ أَیْضاً یَقُولُ: فَأَخْرُجُ، فَأُخْرِجُهُمْ مِنَ النَّارِ، وَأُدْخِلُهُمُ الجَنَّهَ، ثُمَّ أَعُودُ الثَّالِثَهَ، فَأَسْتَأْذِنُ عَلَى رَبِّی فِی دَارِهِ، فَیُؤْذَنُ لِی عَلَیْهِ، فَإِذَا رَأَیْتُهُ وَقَعْتُ سَاجِدًا، فَیَدَعُنِی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَدَعَنِی، فَیَقُولُ ارْفَعْ مُحَمَّدُ، وَقُلْ یُسْمَعْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، وَسَلْ تُعْطَهْ، قَالَ: فَأَرْفَعُ رَأْسِی فَأُثْنِی عَلَى رَبِّی بِثَنَاءٍ وَتَحْمِیدٍ یُعَلِّمُنِیهِ، قَالَ: ثُمَّ أَشْفَعُ، فَیَحُدُّ لِی حَدًّا، فَأَخْرُجُ، فَأُدْخِلُهُمُ الجَنَّهَ، قَالَ قَتَادَهُ: وَقَدْ سَمِعْتُهُ یَقُولُ: فَأَخْرُجُ، فَأُخْرِجُهُمْ مِنَ النَّارِ، وَأُدْخِلُهُمُ الجَنَّهَ، حَتَّى مَا یَبْقَى فِی النَّارِ إِلَّا مَنْ حَبَسَهُ القُرْآنُ، أَیْ وَجَبَ عَلَیْهِ الخُلُودُ، قَالَ: ثُمَّ تَلاَ هَذِهِ الآیَهَ: ﴿عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا﴾ [الإسراء: ۷۹]. قَالَ: وَهَذَا المَقَامُ المَحْمُودُ الَّذِی وُعِدَهُ نَبِیُّکُمْ صلی الله علیه و سلم».
- «از انس بن مالک رضی الله عنه از پیامبرصلی الله علیه و سلم روایت شده است که فرمودند: مسلمانان روز قیامت آنقدر نگهداشته میشوند تا این که ناراحت و خسته میشوند، پس میگویند: کاش نزد پروردگارمان [کسی را] شفیع قرار دهیم (بیایید نزد پروردگارمان کسی را شفیع قرار دهیم)، تا ما را از این موقعیت [سخت] نجات دهد، پس نزد آدم میآیند و عرض میکنند: تو آدم، پدر بشریت هستی، خداوند تو را با دست خود آفرید و تو را در بهشت سکونت داد و فرشتگان را به سجده بر تو امر کرد و به تو نامهای همه چیز را آموخت، نزد پروردگارت برای ما شفاعت کن تا ما را از این موقعیت [سختی] که در آن قرار داریم، نجات دهد، پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: آدم میگوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: او گناهی را که خوردن از درخت ممنوعه بود، یاد میکند [و شرم میکند از این که نزد پروردگارش درخواست شفاعت کند، پس میگوید:] نزد نوح بروید [زیرا] او نخستین پیامبری است که خداوند برای مردم فرستاده است، پس نزد او میآیند [و درخواستشان را عرض میکنند]، نوح میگوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم، و [نیز] گناهی را که مرتکب شده بود، یاد میکند، درخواستی را که بدون آگاهی، از خداوند [مبنی بر نجات فرزندش از غرقشدن کرده بود. اما میگوید:] نزد خلیلِ پروردگارِ رحمان (ابراهیم) بروید، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس نزد ابراهیم میآیند [و درخواستشان را عرض میکنند]، ابراهیم میگوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم و سه کلمه را که به دروغ گفته بود، یاد میکند [سپس میگوید:] نزد موسی بروید، او بندهای است که خداوند تورات را به او داد و با او سخن گفت و او را نزدیک خود گردانید و با او نهانی صحبت کرد، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس نزد موسی میآیند او [نیز] میگوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم و خطایش را که کشتن فرد یهودی بود، به یاد میآورد [اما میگوید:] نزد عیسی بروید، او بندهی خدا و فرستادهی اوست، او کلمهی خدا (آفریدهای است که با گفتن کُن به وجود آمد) و روح اوست، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس نز عیسی میآیند [و درخواستشان را عرض میکنند]، عیسی میگوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم، نزد محمد صلی الله علیه و سلم بروید، او بندهای است که خداوند تمامی گناهان پیشین و پسین (اول و آخرش) را بخشیده است، پس نزد من میآیند [و درخواستشان را میگویند، من هم میروم]، اجازهی ملاقات با پروردگارم را در جایگاهش میگیرم، به من اجازه داده میشود که به خدمت خداوند برسم، وقتی پروردگارم را دیدم، به سجده میافتم، خداوند مرا در سجده مدتی که خود اراده میکند، رها میکند، سپس میفرماید: ای محمد! سرت را بردار و بگو [هر آنچه میخواهی، زیرا] گفتههایت شنیده میشود و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته میشود و بخواه [هر آنچه میخواهی، زیرا] به تو بخشیده خواهد شد، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس سرم را برمیدارم و خداوند را با کلماتی که به من یاد داده است، سپاس و ستایش میگویم و سپس شفاعت میکنم، پس برای من حدی مشخص میکند (مشخص میشود که شفاعتم برای چه کسانی پذیرفته شده است)، پس بیرون میآیم. و سپس آن گروه را وارد بهشت میکنم.
قتاده میگوید: این را نیز از انس شنیدم که [گفت:] پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس بیرون میآیم و گروهی را از آتش جهنم بیرون میآورم و آنها را داخل بهشت میکنم، سپس [برای بار دوم] برمیگردم، اجازهی ملاقات با پروردگارم را در جایگاهش میگیرم، به من اجازه داده میشود که به خدمت خداوند برسم، وقتی پررودگارم را دیدم به سجده میافتم، خداوند مرا در سجده، مدتی که خود اراده میکند، رها میکند. سپس میفرماید: ای محمد! سرت را بردار و بگو [هرآنچه میخواهی، زیرا] گفتههایت شنیده میشود و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته میشود و بخواه [هر آنچه میخواهی، زیرا] به تو بخشیده خواهد شد، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس سرم را برمیدارم و خداوند را با کلماتی که به من یاد داده است، سپاس و ستایش میگویم و سپس شفاعت میکنم، پس برای من حدی مشخص میکند، پس بیرون میآیم و آن گروه را وارد بهشت میکنم». قتاده میگوید: و نیز شنیدم که [انس گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم] فرمودند: پس بیرون میآیم و گروهی را از آتش جهنم بیرون میآورم و آنها را داخل بهشت میکنم، سپس برای بار سوم برمیگردم، اجازهی ملاقات با پروردگارم را در جایگاهش میگیرم، به من اجازه داده میشود که به خدمت خداوند برسم، وقتی پروردگارم را دیدم، به سجده میافتم، خداوند مرا در سجده، مدتی که خود اراده میکند، رها میکند و سپس میفرماید: ای محمد! سرت را بردار و بگو [هر آنچه که میخواهی، زیرا] گفتههایت شنیده میشود و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته میشود و بخواه [هرآنچه میخواهی، زیرا] به تو بخشیده خواهد شد، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: پس سرم را برمیدارم و خداوند را با کلماتی که به من یاد داده است، سپاس و ستایش میگویم و سپس شفاعت میکنم، پس برای من حدی مشخص میشود، پس بیرون میآیم و آنها را وارد بهشت میکنم». قتاده میگوید: و شنیدم که [انس گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم] فرمودند: پس بیرون میآیم و گروهی را از آتش جهنم بیرون میآورم و آنها را داخل بهشت میکنم، تا این که کسی در آتش نمیماند، مگر آن که قرآن او را از واردشدن به بهشت منع کرده باشد، یعنی جاودانهماندن در آتش بر او واجب باشد. سپس این آیه را تلاوت فرمودند: ﴿عَسَىٰٓ أَن یَبۡعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا﴾ [الإسراء: ۷۹]. «امید است که خداوند تو را به مقام محمود و شایستهای برساند»، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: این مقام محمود، همان مقامی است که به پیامبرتان صلی الله علیه و سلم وعده داده شده است»([۱]).
[۱]– خطاهای حضرت ابراهیم عبارت بودند از:
الف. وقتی که قومش از او دعوت کردند که با آنها بیرون برود، در جواب گفت: ﴿إِنِّی سَقِیمٞ﴾ [الصافات: ۸۹] «من مریض هستم».
ب. در جواب کفار وقتی از او در بارهی شکستهشدن بتها سؤال شد، گفت: ﴿بَلۡ فَعَلَهُۥ کَبِیرُهُمۡ هَٰذَا﴾ [الأنبیاء: ۶۳] «بلکه آن را این بزرگترشان کرده است».
ج. این که در بارهی ساره گفت: «هِیَ أُخْتِی» «او خواهرم است».
موارد ذکرشده در حقیقت کذب نیستند، بلکه از باب کنایه میباشند، اما چون صورت آنها صورت کذب است، حضرت ابراهیم به خاطر انجام آنها میترسید و این عادت عارفان است؛ هرکس خدا را بیشتر بشناسد، از او بیشتر میترسد.
منظور از «داره» در «فأستأذن علی ربی فی داره» همان بهشت است که جایگاه اولیای خداست و اضافهشدن این مکان به نام خدا از باب تشریف است، همچون مسجد یا کعبه که به آن بیت الله گفته میشود.
منظور از اجازهگرفتن پیامبر صلی الله علیه و سلم اجازهی آنحضرت، برای شفاعت است، زیرا بدون اجازهی خداوند این امر صورت نخواهد گرفت و این همان چیزی است که خداوند فرموده است: ﴿مَن ذَا ٱلَّذِی یَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِ﴾ [البقره: ۲۵۵] «کیست که در پیشگاه خدا جز به اجازهی او شفاعت کند» و این امر مقدمهای میخواهد که همان سجده و حمد و ثنای پروردگار است که پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را انجام میدهد.
منظور از «من حبسه القرآن» کسی است که قرآن جاودانهماندن در آتش را بر او واجب کرده است که همان کفار میباشند؛ کسانی که قرآن در جاهای متعدد به آنها اشاره میکند و میفرماید: ﴿خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدٗا﴾ «در آنجا جاودانه میمانند»، اینان مشرکانی هستند که مغفرت خداوند شامل حالشان نمیشود: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُ﴾ [النساء: ۴۸، ۲۲۶] «بیگمان خداوند شرک به خود را نمیبخشد ولی گناهان جز آن را از هرکس که خود بخواهد، میبخشد» هیچکس جرأت درخواست شفاعت را برای چنین افرادی به خود نمیدهد، زیرا شفاعت کسی در مورد آنان پذیرفته نخواهد شد: ﴿مَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنۡ حَمِیمٖ وَلَا شَفِیعٖ یُطَاعُ﴾ [غافر:۱۸] «برای ستمگران نه هیچ دوستی هست و نه هیچ شفاعتکنندهای که شفاعت او پذیرفته شود». [شرح قسطلانی بر صحیح بخاری].