بخاری، کتاب «التوحید» باب: [قول الله تعالی: ﴿لِمَا خَلَقۡتُ بِیَدَیَّ﴾]
۳۳۲- «عَنْ أَنَسٍ – هُوَ ابْنُ مَالِکٍ – رضی الله عنه أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و سلم قَالَ: یَجْمَعُ اللَّهُ المُؤْمِنِینَ یَوْمَ القِیَامَهِ، کَذَلِکَ، فَیَقُولُونَ: لَوِ اسْتَشْفَعْنَا إِلَى رَبِّنَا، حَتَّى یُرِیحَنَا مِنْ مَکَانِنَا هَذَا، فَیَأْتُونَ آدَمَ فَیَقُولُونَ: یَا آدَمُ، أَمَا تَرَى النَّاسَ؟! خَلَقَکَ اللَّهُ بِیَدِهِ، وَأَسْجَدَ لَکَ مَلاَئِکَتَهُ، وَعَلَّمَکَ أَسْمَاءَ کُلِّ شَیْءٍ، اشْفَعْ لَنَا إِلَى رَبِّنَا، حَتَّى یُرِیحَنَا مِنْ مَکَانِنَا هَذَا، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکَ، وَیَذْکُرُ لَهُمْ خَطِیئَتَهُ الَّتِی أَصَابَ، وَلَکِنِ ائْتُوا نُوحًا، فَإِنَّهُ أَوَّلُ رَسُولٍ بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى أَهْلِ الأَرْضِ، فَیَأْتُونَ نُوحًا، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَیَذْکُرُ خَطِیئَتَهُ الَّتِی أَصَابَ، وَلَکِنِ ائْتُوا إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَ الرَّحْمَنِ، فَیَأْتُونَ إِبْرَاهِیمَ، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَیَذْکُرُ لَهُمْ خَطَایَاهُ الَّتِی أَصَابَهَا، وَلَکِنِ ائْتُوا مُوسَى، عَبْدًا آتَاهُ اللَّهُ التَّوْرَاهَ، وَکَلَّمَهُ تَکْلِیمًا، فَیَأْتُونَ مُوسَى، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَیَذْکُرُ لَهُمْ خَطِیئَتَهُ الَّتِی أَصَابَ، وَلَکِنِ ائْتُوا عِیسَى عَبْدَ اللَّهِ وَرَسُولَهُ، وَکَلِمَتَهُ وَرُوحَهُ، فَیَأْتُونَ عِیسَى، فَیَقُولُ: لَسْتُ هُنَاکُمْ، وَلَکِنِ ائْتُوا مُحَمَّدًا صلی الله علیه و سلم عَبْدًا غُفِرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبهِ وَمَا تَأَخَّرَ، فَیَأْتُونَنی، فَأَنْطَلِقُ، فَأَسْتَأْذِنُ عَلَى رَبِّی فَیُؤْذَنُ لِی عَلَیْهِ، فَإِذَا رَأَیْتُ رَبِّی، وَقَعْتُ سَاجِدًا، فَیَدَعُنِی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَدَعَنِی، ثُمَّ یُقَالُ لِی: ارْفَعْ مُحَمَّدُ! وَقُلْ یُسْمَعْ، وَسَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَحْمَدُ رَبِّی بِمَحَامِدَ عَلَّمَنِیهَا رَبّی، ثُمَّ أَشْفَعُ، فَیَحُدُّ لِی حَدًّا، فَأُدْخِلُهُمُ الجَنَّهَ، ثُمَّ أَرْجِعُ، فَإِذَا رَأَیْتُ رَبِّی وَقَعْتُ سَاجِدًا، فَیَدَعُنِی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَدَعَنِی، ثُمَّ یُقَالُ لِیْ: ارْفَعْ مُحَمَّدُ! وَقُلْ یُسْمَعْ، وَسَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَحْمَدُ رَبِّی بِمَحَامِدَ عَلَّمَنِیهَا رَبِّی، ثُمَّ أَشْفَعُ، فَیَحُدُّ لِی حَدًّا، فَأُدْخِلُهُمُ الجَنَّهَ، ثُمَّ أَرْجِعُ، فَإِذَا رَأَیْتُ رَبِّی وَقَعْتُ سَاجِدًا، فَیَدَعُنِی مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَدَعَنِی، ثُمَّ یُقَالُ: ارْفَعْ مُحَمَّدُ! قُلْ یُسْمَعْ، وَسَلْ تُعْطَهْ، وَاشْفَعْ تُشَفَّعْ، فَأَحْمَدُ رَبِّی بِمَحَامِدَ عَلَّمَنِیهَا رَبّی، ثُمَّ أَشْفَعْ، فَیَحُدُّ لِی حَدًّا، فَأُدْخِلُهُمُ الجَنَّهَ، ثُمَّ أَرْجِعُ، فَأَقُولُ: یَا رَبِّ! مَا بَقِیَ فِی النَّارِ إِلَّا مَنْ حَبَسَهُ القُرْآنُ، وَوَجَبَ عَلَیْهِ الخُلُودُ».
قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و سلم: یَخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَکَانَ فِی قَلْبِهِ مِنَ الخَیْرِ مَا یَزِنُ شَعِیرَهً، ثُمَّ یَخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَکَانَ فِی قَلْبِهِ مِنَ الخَیْرِ مَا یَزِنُ بُرَّهً، ثُمَّ یَخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ قَالَ: لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَکَانَ فِی قَلْبِهِ مَا یَزِنُ مِنَ الخَیْرِ ذَرَّهً».
- «از انس بن مالک رضی الله عنه از پیامبرصلی الله علیه و سلم روایت شده است که فرمودند: همچنان خداوند روز قیامت مؤمنین را جمع میکند و آنها میگویند: کاش نزد پروردگارمان کسی را شفیع قرار دهیم (بیایید نزد پروردگارمان کسی را شفیع قرار دهیم) تا ما را از این وضعیت [دشوار]مان نجات دهد، پس نزد آدم میآیند و عرض میکنند: ای آدم! آیا مردم را نمیبینی [که در چه وضعیتی قرار گرفتهاند]؟ خداوند تو را با دست خود آفرید و به فرشتگان امر کرد که بر تو سجده کنند و به تو نامهای همه چیز را یاد داد، پس نزد پروردگارمان برای ما شفاعت کن تا ما را از این موقعیت [سختی] که در آن قرار داریم، نجات دهد، آدم میگوید: من در مقامی نیستم که شفاعت کنم و خطایی را که مرتکب شده، برایشان ذکر میکند، اما [میگوید:] نزد نوح بروید [زیرا] او نخستین پیامبری است که خداوند برای مردم فرستاده است، پس نزد نوح میآیند [و درخواستشان را میگویند]، نوح جواب میدهد: من در جایی نشستم که شفاعت کنم و خطایی را که مرتکب شده، برایشان بیان میکند، ولی [میگوید:] نزد ابراهیم، خلیل خدا بروید، نزد ابراهیم میروند، او [نیز] میگوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم و خطاهایی را که مرتکب شده، بیان میکند، اما [میگوید:] نزد موسی بروید، او بندهای است که خداوند تورات را به او داده است و با او سخن گفته است، پس نزد موسی میآیند، او نیز میگوید: من در مقامی نیستم که شفاعت کنم و خطایی را که مرتکب شده بود، برایشان ذکر میکند، اما [میگوید:] نزد عیسی بروید، او بندهی خدا و فرستاده و کلمهی او و روح اوست (آفریدهای است که با گفتن کُن به وجود آمد)، پس نزد عیسی میآیند، عیسی میگوید: من در جایی نیستم که شفاعت کنم، اما [میگوید:] نزد محمدصلی الله علیه و سلم بروید، او بندهای است که تمام گناهان پیشین و پسینش (اول و آخرش) بخشیده شده است، پس نزد من میآیند [و درخواستشان را میگویند]، من هم میروم و از پروردگارم اجازه میگیرم، به من اجازه داده میشود و وقتی که پروردگارم را دیدم، به سجده میافتم، آنگاه خداوند مرا در سجده مدتی که خود اراده میکند، رها میکند، سپس به من گفته میشود: ای محمد! سرت را بردار و بگو [هر آنچه که میخواهی، زیرا] گفتههایت شنیده میشود و بخواه [آنچه که میخواهی] به تو بخشیده میشود و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته میشود، پس [سرم را برمیدارم و] خداوند را با سپاس و ثناهایی که به من یاد داده است، سپاس و ستایش میگویم و سپس درخواست شفاعت میکنم، پس برای من حدی مشخص میشود (گروههایی به من نشان داده میشوند که شفاعت من در مورد آنها پذیرفه شده است)، پس آنها را وارد بهشت میکنم، سپس برمیگردم و وقتی که پروردگارم را دیدم، به سجده میافتم. خداوند مرا در سجده مدتی که خود اراده میکند، رها میکند، سپس به من گفته میشود: ای محمد! سرت را بردار و بگو [هرآنچه که میخواهی زیرا] گفتههایت شنیده میشود و بخواه [آنچه که میخواهی، زیرا] به تو بخشیده میشود و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته میشود، پس من [سرم را برمیدارم و] خداوند را با سپاس و ثناهایی که به من یاد داده است، سپاس و ستایش میگویم، سپس شفاعت میکنم، پس برای من حدی مشخص میشود و [کسانی که شفاعت من در مورد آنها پذیرفته شده برایم معلوم میشوند] و آنها را وارد بهشت میکنم، سپس نزد پروردگارم برمیگردم و وقتی که پروردگارم را دیدم، به سجده میافتم، خداوند مرا در سجده مدتی که خود اراده میکند، رها میکند. سپس به من گفته میشود: ای محمد! سرت را بردار و بگو [هرآنچه که میخواهی، زیرا] گفتههایت شنیده میشود و بخواه [آنچه که میخواهی، زیرا] به تو بخشیده میشود و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته میشود، پس [سرم را برمیدارم و] خداوند را با سپاس و ثناهایی که به من یاد داده است، سپاس و ستایش میگویم و سپس شفاعت میکنم، پس برای من حدی مشخص میشود (مشخص میشود که شفاعتم برای چه کسانی پذیرفته شده است)، پس آنها را وارد بهشت میکنم، سپس برمیگردم و میگویم: خدایا! در آتش کسی نمانده است، جز آن که قرآن او را از واردشدن به بهشت منع کرده باشد و جاودانهماندن در دوزخ بر او واجب باشد.
پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمودند: از آتش خارج میشود کسی که گفته باشد: هیچ خدایی جز الله نیست و در قلبش به اندازهی دانهای جو ایمان باشد، سپس از آتش بیرون میآید کسی که گفته باشد: هیچ خدایی جز الله نیست و در قلبش به اندازهی دانهای گندم ایمان باشد و سپس از آتش بیرون میآید کسی که گفته باشد: هیچ خدایی جز الله نیست و در قلبش به اندازهی ذرهای ایمان باشد»([۱]).
[۱]– کلمهی «الناس» در جملهی «یجمع الله الناس…» که در برخی روایتها به جای «الـمؤمنین» آمده است، به این نکته اشاره دارد که خداوند در روز قیامت تمامی بشریت را با هر عقیده و دینی که داشتهاند، جمع میکند.
مؤمنین میگویند: «لو استشفعنا…» مؤمنین به دنبال وسیلهی نجات تمامی مردم از توقف طولانیشان و راهی برای پایان محاکمه میباشند و این دلالت بر عاقلبودن و دلسوزبودن مؤمنین نسبت به سایرین دارد.
عذرخواهی پیامبران‡ و بیان خطایشان از یک طرف اشاره به تواضع آنها دارد، از طرف دیگر از باب «حسنات الأبرار سیئات الـمقربین» میباشد.
اجازهی شفاعت به پیامبر صلی الله علیه و سلم از طرف خداوند جهت پایانیافتن قضاوت بین بندگان، همان مقام محمودی است که خداوند آن را به ایشان صلی الله علیه و سلم وعده داده است و علاوه بر این شفاعت، شفاعتهای دیگری به پیامبر صلی الله علیه و سلم همچون سایر پیامبران‡ بخشیده میشود، از جلمهی این شفاعتها اخراج کسانی از آتش است که شهادتین را بر زبان آورده باشند و این همان کسانی هستند که به اندازهی دانهای جوی ایمان در دلشان وجود داشته باشد، سپس کسانی که به اندازهی دانهای گندم و سرانجام کسانی که ذرهای ایمان در دلشان وجود داشته باشد. تمامی این مطالب اشاره به مقام والای پیامبر عظیم و بزرگوارمان صلی الله علیه و سلم دارد و دلیلی است بر رد معتزله که شفاعت را برای اهل کبایر نفی میکنند. [شرح قسطلانی بر صحیح بخاری].